آقای دکتر! زندگی‌ات رنگین و رنگین‌تر باد! لطفاً به خیابان نرو!!!

دکتر رنگین دادفر اسپنتا، روشنفکر، معلم، وزیر خارجه‌ی سابق و مشاور امنیت ملی رییس جمهور کرزی حاضر است برای صلح به خیابان برود و از صلح شرافت‌مندانه با طالبان و پاکستان دفاع کند. البته من آن‌قدر هم بالغ نشده‌ام که این شجاعت او را هضم کنم. بناءً مثل یک نارنجک بر سر دل مغزم نشسته است. ما یک وقت کتاب فوس را می‌خواندیم. فوس می‌گفت که در بعضی از کشورها، بعضی از آدم‌ها، چنان مهم می‌شوند که سبک نان خوردن، لباس پوشیدن، خوابیدن، رفتن، آمدن، نشستن و برخاستن‌شان، برای بقیه خیلی باارزش می‌شود. خدا بیامرزد فوس را! او گفته بود که گفتنی‌ها گفته شده، حالا باید عمل را ببینیم. البته من معتقدم، اگر او یک هفته اضافه عمر می‌کرد، این جمله‌ی قشنگ را هم در کتاب گویته می‌گفت که «سیزده سال عمل‌تان را دیدیم، حالا گفتنی‌های‌تان را بگویید!» از قدیم هم گفته‌اند که اجل بعضاً سراغ کسانی می‌رود که نباید برود. اجل فوس را مهلت نداد تا این سخن زیبایش را برای معلمان، روشن‌فکران، وزیران خارجه‌ی سابق، مشاوران امنیت ملی رییس جمهور قبلی و رنگین‌های بسیار اسپنتا بگوید. از این بابت شرمنده، یعنی من به جای فوس شرمنده‌ی نگاه زیبا و تعهد معلمانه‌ی شما به فکت‌ها هستم.

در قسمت این‌که بعضی آدم‌ها به چنان درجه‌‌ای از اهمیت می‌رسند که فکر می‌کنند اگر یک روز به جایی، به خاطر کاری که در تمام عمرش حاضر نبوده بروند، از روی عشق و تعهدش بروند، زمین شاید برای چهل و هشت ساعت، برعکس بچرخد. نمونه‌های فراوانی داریم. دکتر رنگین ما، اولین و آخرین کسی نخواهد بود که به چنین درجه‌‌ای از اهمیت رسیده است. دادفری که فکر می‌کند رفتن او به خیابان برای دفاع از صلح با طالبان و پاکستان، مثل فتح کردن لیول چهاردهم آی‌جی‌آی خواهد بود و احساس پیروزی به خیابان‌های جامعه خواهد بخشید، حق دارد. به راستی که رفتن او به خیابان، دل و دماغ پاکستان و طالبان را به لرزه خواهد انداخت. او به عنوان شهروندی که معلم است، همیشه فکت‌ها (واقعیت‌ها و حقایق) را می‌بیند و توهم‌ها را نمی‌پذیرد. سال‌ها فرصت داشت که از صلح شرافت‌مندانه با طالبان و پاکستان دفاع کند. شاید هم دفاع کرده و ما بی‌خبریم. ولی او به عنوان وزیر خارجه، به عنوان مشاور امنیت ملی، به عنوان معلمی که نگاه و برخوردش از روی فکت‌ها است، هیچ‌گاهی از دشمنی طالبان و پاکستان با افغانستان حرف نزد. او می‌دانست و حالا هم می‌داند که زندگی او در هر صورتش تضمین است. چه صلح به نتیجه بنشیند، چه ننشیند. از همین خاطر، او در بدترین حالت ممکن (اگر حس کند که سیاست خارجی حکومت شرافت صلح با طالبان و پاکستان را زیر سوال می‌برد)، حاضر است به خیابان برود و از آن دفاع کند.

حالا اگر این سخن گران‌بهای فوس افغانی را از نظر هزینه و بهره وزن کنیم، ممکن است ابعاد تازه‌‌ای را هم کشف کنیم. اول، بیایید هزینه‌ی رفتن اسپنتا را به خیابان بررسی کنیم. فرض کنید اول صبح است. دکتر صبحانه‌ی رنگینی خورده تا در خیابان احساس کمبود کالری نکند. تصمیم دارد به خیابان برود و از صلح دفاع کند. او که مثل ما نیست، حتماً به کش‌وفش نیاز دارد. می‌خواهد از خانه تا خیابان، با موتر برود. چندین موتر را آماده می‌کند. محافظانش را دستور می‌دهد که برویم. قبلاً به نیروهای امنیت ملی خبر داده که ما به خیابان می‌آییم. چند تن از مأموران امنیت ملی، باید قبل از حرکت دادفر، ساحه را بررسی کنند. در صورتی که هیچ مشکلی نباشد، دکتر به خیابان می‌رود. رفتن به خیابان، الزام ماندن در خیابان را هم به ‌وجود می‌آورد، حتا اگر نیم ساعت باشد. اگر دکتر، برای تشریح کردن و توجیه کردن دفاع از صلح شرافت‌مندانه، نیم ساعت وقت ضرورت داشته باشد، خیابان مذکور، حد‌اقل برای یک‌ونیم ساعت به روی وسایط نقلیه بسته خواهد بود. ضمن این‌که تردد عابرین را نیز با مشکل مواجه می‌کند. در طول این مدت، پولیس ضدشورش، دورادور دکتر و جماعتی که در خیابان گرد او جمع شده را حلقه می‌کند. این‌ها حداقل هزینه‌ی رفتن جناب‌شان به خیابان است. حالا حاصل به خیابان رفتن آقا را محاسبه کنیم. چند روز پیش به فرماندهی پولیس ولایت لوگر حمله شد و 22 سرباز به شهادت رسیدند. همین دو روز پیش، 31 مسافر در ولایت زابل، ربوده شدند که تا حال زنده و مرده‌ی‌شان معلوم نیست. همین چند وقت قبل، 14 نفر را در غور کشتند. همین چند روز قبل، در قندهار انتحاری شد. همین چند روز قبل، کابل لرزید و خانواده‌های زیادی به ماتم نشستند. اولین چیزی که از رفتن دکتر اسپنتا به خیابان به خاطر دفاع از صلح شرافت‌مندانه با طالبان و پاکستان به دست ما می‌آید، هیچ‌‌چیز است. حالا مقایسه‌ی هزینه و بهره‌ی رفتن جناب به خیابان به دوش شما!

در خصوص جنگ‌ استخباراتی، او نظری ندارد. یا کشورهای دیگر باید پاسخ بگویند، یا پاکستان باید دست از هندهراسی بردارد. جنگ استخباراتی، چه آقای اسپنتا فکت‌های آن را درک کند، چه درک نکند، جریان دارد. هم پاکستان، هم هندوستان، هم افغانستان، هم هر کشور‌ دیگری که ضرورت فعالیت‌های استخباراتی را به نفع کشور خود و ضرر کشور دشمنش ببیند، این‌جا اجرا می‌کند. حالا چه فرق می‌کند که سند این جنگ‌ها به صورت کتبی در خدمت آقای اسپنتا وجود نداشته باشد؟ اگر قرار باشد که سندی هم از جنگ‌های استخباراتی باقی بماند، این‌که دیگر جنگ استخباراتی نیست، سنگرگیری افتضاح چند مأمور ابله است که هیچ ثمری برای خودشان و هیچ ضرری هم برای دشمن‌شان نخواهد داشت.

اگر سخن را کوتاه کنم، خواهش ما این است که آقای دکتر! زندگی‌ات رنگین و رنگین‌تر باد! همین‌طور حفظ قول‌هایت از  دانشمندانی چون فوس! لطفاً زحمت نکش! به خیابان نرو!!!