سابق میزان شیطنت ما آدمها به نسبت امروز بسیار کم بود. مثلاً سعدی شیرازی از حال و روز دورانش چنین گزارش میدهد:
وقتی افتاد فتنهای در شام
هرکس از گوشهای فرارفتند
روستا زادهگان دانشمند
به وزیریای پادشاه رفتند
پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند
اما حالا وضع فرق میکند. نه پادشاه، پادشاه سابق واری است و نه مردم. همه چیز پیشرفته شده. اما این پیشرفتگی چیزها به جای آنکه به سود انسان افغانستانی باشد، به ضرر شان است. مثلاً تصور کنید دوباره در شام فتنه بیافتد که مطمئنم افتاده، ممکن هرکس از گوشهی فرا برود، اما اتفاقی که هرگز نخواهد افتاد، به وزیری رسیدن روستا زادهگان دانشمند و به گدایی رفتن پسران وزیر ناقص عقل اند. پس چه اتفاقی خواهد افتاد؟
نظر به خصوصیات عقلی و نبوغ کوهسالارانهی که در این مملکت حاکم است، در قدم اول همان پسران وزیر ناقص عقل دوباره رجعت میکنند به خانههای خویش در کشورهای اروپایی و امریکایی! بزنس سابقه را دوباره شروع میکنند. یک تایم به کالج میروند تا سواد نداشتهی خویش را آپدیت کنند. عشق، کار، زندگی و استایل شان برابر میشود. حتی پدران وزیر شان دیگر جرئت نمیکنند منت وزیر بودن خویش را به رخ فرزندان خویش بکشند. اگر یکی دو مرتبه از بینی بالاتر گفت، با قانون خشتکش را تر خواهند کرد.
در قدم دوم، روستازادهگان دانشمند که باید به وزیری پادشاه بروند، از سوی پادشاه تعقیب و حدالامکان با این دار فانی وداعانده میشوند. وداعانده شدن به عملی گفته میشود که یک گروپ کاکاهای که یک ماه هست حمام نکرده و لباس شان از تفت نصوار اطفال را به مشکلات تنفسی مواجه میکنند، همیشه دنبال روستازازدهگان دانشمند اند. هرجا ک گیر آوردند، میکشند و معلوم نیست چند تایش را در یک گودال زیر خاک کنند.
حالا اگر فرض کنیم که چنین فتنهی در شام ما بیافتد، باید چه کار کنیم؟ آیا این کافی است که مثلاً آقای دکتور عبدالله عبدالله از سفر برگردد و به چهرهی تابان رییس جمهور نگاه کرده بگوید: این چه وضع است؟ تو که بر من کنایه زدی که یک رییس جمهور باید در روزهای عید در کنار مردمش باشد، پس چگونه کنار مردم بودی؟
به نظر من که این حرف جایی را نخواهد گرفت. رییس جمهور ما اینقدر ظرفیت دارد که اجازه بدهد این حرف هم از پس گوشش به فضا سوق داده شود. تجربه نشان داده که اگر رییس جمهوری تا قبل از سقوط کندوزش، اصلاً عین خیالش هم نباشد و بیست چهار ساعت مصروف دیدار با کسانی باشد که نیاز نیست باشد، حق دارد نرفتنش به نشست عمومی سازمان ملل را به بهانهی در کنار مردم بودن توجیه کند. حتی این نوع رییس جمهور را پیشرفتهتر از آن هم تعریف میکنند و میگویند که این نوع رییس جمهور که هر ده قرن یک بار در یکی از کشورها تکرار میشود، چند هفته قبل ویدیویی را تماشا میکند که در آن یک گروه مسلح معاون اولش را تهدید و به چالش فرا میخواند اما او انگار خواب دیده و با شستن دست و رویش با آب معدنی، از کنارش میگذرد.
قبول میکنید که میگذرد اما نمیفهمید کجا میرود. داستانش طولانی است. اما خلاصه اش این میشود. والی در تاجکستان است، خوش به حالش! برکت به فیوضات سفرش! قوماندان امنیه به کابل است، خداوند به عمرش برکت اضافه کند! نیروهای حمایتی که قبلاً هم ارسال نمیشده، اینبار هم ارسال نشود، ورنه خدای ناخواسته انقراض متوازن صورت نخواهد گرفت.
انقراض متوازن را نفهمیدید؟ مردم افغانستان در وحدت ملی کامل به سر میبرند. حکومت هم که طعم وحدت ملی دارد. دشمنان مردم را دیدیم که در جلریز و بدخشان و فاریاب و غور و غزنی چه کار کردند. از زابل هم خبرهای اسارت آن 31 نفر را شنیدیم و حالا هم که قندوز در محراق الطاف طالبانی قرار دارد. اگر بازهم وزارتهای محترم داخله و دفاع از ارسال نیروهای کمکی و حتی نیروهای ویژه به قندوز خودداری کنند، به خودی خود ما به سوی انقراض متوازن میرویم. در شرایطی که وحدت ملی بر جغرافیای افغانستان حاکم است و مرزبندیهای قومی هر روز قویتر میشوند اما ما نادیده میگیریم و همچنان امیدوار به نامعلوم بودن آیندهی خویش حرکت میکنیم، وقتی طالبان لشکر هزاری میکشند، انقراض متوازن رقم میخورد.
راه حل: در این شکی نیست که نیروهای امنیتی به زودی شهر قندوز را پس میگیرند، حالا دیده شود که بزرگان حکومت تا چه حد به نیروهای امنیتی اجازهی نابودی و شکست دادن طالبان را میدهند. اگر نیروهای امنیتی، در عملیات خویش دست باز داشته باشند، به زودی خبرهای شکست طالبان با آمار کشته و دستگیری بالا را از سوی نیروهای امنیتی شاهد خواهیم بود. اما اگر بزرگانی که نبض تصمیمگیریهای امنیتی متمایل به منافع قبیله را در دست دارند فقط در حد پس گرفتن مرکز شهر و فعال کردن دوبارهی زندان آن ولایت اجازه بدهند، ما فقط خواهیم شنید که طالبان در قندوز شکست خوردند و هیچوقت معلوم نخواهد شد که چند فروند پاکستانی در راس عملیات طالبان بالای قندوز قرار داشته اند؟ چه کسانی از درون نظام با طالبان همکار بوده اند؟
حالا انقراض متوازن را فهمیدید؟!