من علم جنگ را زیاد نمیفهمم. ممکن است وقتی از جنایات جنگی یا از خدمات جنگی تعریفی ارایه میکنم، ناقص باشد. اما شما به لطف و کرمی که پایان ناپذیر است، نقصاش را بر من ببخشید!
تا حال، مخصوصاً که قندوز بر موزیم تجربیات جنگی افغانستان اضافه شد، جنایات جنگی، معمولاً دلخراش، روحآزار و بد تعریف شده است. مثلاً وقتی نیروهای متخاصم بر منطقهی حمله میکنند، ضمن اینکه مخالفان خود را میکشند، بر مردم محل و بیگناه نیز رحم نکرده، هر جنایت و بیرحمیایکه در ذهن تان میگنجد، در حق مردم روا میدارند. مثلاً مردم را میکشند، بر زنان و کودکان تجاوز میکنند، اموال خانه را به سرقت برده و خانههای مردم را به آتش میکشند، بر داکتران بدون مرز و مرزدار بمب میاندازند، از مردم به عنوان سپر استفاده کرده و به اهداف شوم خود میرسند. این موارد را جنایات جنگی مینامند. چون تمام این موارد در قندوز اتفاق افتاده، زمزمه است که باید محکمهی خاصی تشکیل و عاملان جنایات جنگی، محاکمه شوند.
این تعریف از جنایات جنگی درست است؟ به نظر من بله! هیچکسی، مخصوصاً طالبان حق ندارند وقتی قندوز را میگیرند، این جنایات را مرتکب شوند. چرا طالبان به جای کشتن مردم، تجاوز بر زنان، سرقت اموال و آتش زدن خانهها، به توزیع پول میان مردم، اعطای گندم به فقرا، خریدن زیورآلات برای کودکان یا مثلاً به ایجاد نیروگاههای آبی و بادی برق رو نمیآورند؟ چرا به جای تخریب سرک و پلچکها، آتش زدن مکاتب و محروم کردن بچههای مردم از تعلیم، نمیروند سرکهای جدید اعمار نمیکنند؟ چرا کورس کمپیوتر برای اولاد غریب ایجاد نمیکنند؟ جواب این سوالها را از که بگیریم؟ نمیدانم.
اما در خصوص خدمات جنگی، نقل قول متفاوت است. اگر از چشم ملا عمر ترقید و ملا منصور کفید بنگریم، خدمات جنگی به عموم قراردادهای گفته میشود که مطابق آن، نیروهای دولتی حق هیچگونه عملیات نظامی بالای طالبان را ندارد. خواه این قرارداد توسط آقای گلاب برو، نه نه ببخشید! خواه این قرارداد توسط آقای گلاب منگل امضا شده، خواه توسط اشرف غنی یا هر کسی دیگر. مقصد توسط یک شخص با صلاحیت که حتماً صلاحیتاش به رییس جمهور مملکت وصل باشد، امضاء شده باشد. این یک!
دو؛ یک وقتی است که نگاههای سیاسی غالب در یک جامعه، میگندد. طالبان در این نگاه سیاسی، میشود برادر ناراضی، مخالف سیاسی، هموطن انتحاری، مومن آدمخوار، مردان بشرستیز، دوستان قاتل یا بشرهای که هر حیوانی دیگر میشود، الا بشر! از منظر آن ملای که رفت و فهمیدن رفتناش دو سال طول کشید و این ملای که برای تجاوز میکفد، این نوع نگاه هم جزء خدمات جنگی محسوب میشود.
سه؛ گرچند نمیتوان گفت که ارگ طالبان، اما اگر طالبی در ارگ باشد و بتواند مانع حملات اردو و پولیس ملی بالای طالبان شود، این نیز جزء خدمات جنگی محسوب میشود، البته از منظر آقایان!
اما اگر از چشم مردم نگاه شود، ممکن قبل از تهاجم و تجاوز طالبان بالای قندوز، فرماندهان محلی در قندوز، جنایات بدتر و گستردهتر از طالبان را در حق مردم روا داشته اند و این امر به جایی رسیده باشد که مردم محل، با پیشانی باز از طالبان، قبل از حمله در خانههای شان پذیرایی کرده باشند و موقع حمله، جفتکزنان الله اکبر گفته، همکاری کرده باشند، در این صورت پیروزی طالبان بر همچو فرماندهان، از نظر مردم جزء خدمات جنگی محسوب میشوند. لطفاً مذمتم نکنید! این یک احتمال است که احتمال درستیاش مردود نیست.
از منظر دولت اگر بخواهیم خدمات جنگی را تعریف کنیم؛ خدمات جنگی به مجموعهی از اقدامات پس از سقوط ولسوالیها، ولایتها گفته میشود که حتماً به بازپس گیری همان مناطق منجر شده باشد. هرگاه ولسوالی تالهبرفک سقوط کرده باشد و دولت عملیات نظامی انجام داده اما نتوانسته باشد این ولسوالی را پس بگیرد، به این اقدام نمیتوان گفت خدمات جنگی! این بیشتر شبیه جنایات جنگی است، البته با طعم مثبتاش.
حالا به نظر شما از لحاظ کمیت و کیفیت، خدمات جنگی از منظر دولت بیشتر است یا خدمات جنگی از منظر ملاعمر فقید و ملا اختر کفید؟! لطفاً نگویید به ما ربطی ندارد! ممکن فردا ولسوالی شما طبق یک قرارداد به ریشسفیدان واگذار شود.