خدانظر اعتمادی
در عصر کنونی سطح و عمق فشرده شدن زمان و مکان بسیار بالاتر از دوران پیشین است و روابط میان دولتها، ملتها و وقایع اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دوردست به همین اندازه درهم تنیده و بههم بافت خوردهاند. «جهانیشدن» اساسا به همین فراگرد دستیابنده مرتبط است، تا آنجا که روشهای ارتباط میان زمینهها یا مناطق مختلف اجتماعی در پهنهی کل سطح زمین در قالب شبکهای درآمده است. «جهانیشدن» را میتوان تشدید روابط حضوری و غیرحضوری در سطح جهانی تعریف نمود. همان روابطی که به ما نشان میدهد که اگر یک واقعه در یک مکان یا گوشهای از جهان به وقوع بپیوندد، بعد از مدت بسیار اندک، تمام گوشهها و اکناف جهان که کیلومترها از آن فاصله دارند، از آن باخبر شده و در مورد آن قضاوت میکنند. به همین لحاظ، مارشال مکلوهان نظریهی دهکدهی جهانی را مطرح ساخته بود. در واقع «جهانیشدن» یعنی شدت بخشیدن به آن دسته از روابط اجتماعی که نقاط جغرافیایی دوردست را با هم مرتبط میسازد و این ارتباط به شکلی است که از طریق آن وقایعی که در یک نقطه از جهان روی میدهند، تحت تأثیر وقایع نقاط مایلها دورتر از آن هستند و برعکس.
جهانیشدن به جریانی گفته میشود که از طریق آن وقایع، تصامیم و فعالیتهای افراد در یک بخش از جهان میتواند نتایج مهمی برای افراد و جوامع در بخشهای دیگر جهان در بر داشته باشد. مبتنی بر تعریفهایی که در بالا ذکر شدند، جهانیشدن یا جهانوطنی پدیدهای است که بر اثر وقوع آن، در تصمیمگیریها و فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انسانها، نقش مرزهای جغرافیایی به حداقل کاهش مییابد. در این رهگذر منافع تک تک افراد بشر و کشورها بیش از پیش با منافع تمام مردم و در تمام ممالک جهان درهم بافته خواهند شد. در وطن جهانی شده، واژهی ملی، جای خود را به واژهی بینالمللی میدهد. در واقع «جهانیشدن» فضای یگانهای را برای تمام ملتهای جهان بهوجود میآورد که در آن، پیوندهای بینالمللی به حداکثر خواهند رسید. در این محیط بیگانه قوانین جهانشمول اند و جامعهی جهانی باید از آن پیروی نماید.
جهانیشدن، به عنوان روندی از دگرگونی و تغییر، از مرزهای سیاست و اقتصاد فراتر میرود و علم و فرهنگ و زندگی را نیز در برمیگیرد. از آن جهت جهانی شدن پدیدهای است که قابل تسری به اشکال گوناگون عمل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی، فرهنگی، نظامی، تکنولوژی و همچنین عرصههای مختلف عمل اجتماعی نظیر محیط زیست است.
گرچند امروزه پدیدهی جهانی شدن به سرتاسر جهان بسط یافته است و هیچ کشوری را نمیتوان یافت که از تأثیرات آن بدور مانده باشد، یا در مقابل آن واکنش کامل از خود نشان داده و از گسترش آن در داخل مرزهای ملی خود جلوگیری کرده باشد؛ اما در این میان میتوان یادآور شد که کشورهای اسلامی به لحاظ ارزشهای مهم دینیشان، بیشتر از سایر کشورهای جهان سوم، از خود در برابر این پدیده واکنش نشان دادهاند. اسلامگرایی جدید در شمال افریقا و خاور میانه، نشانهی تلاش رهبران مسلمان در جهت کسب مشروعیت فرهنگی برای اهداف و راهبردهای سیاسی و اقتصادی است. جهان اسلام، جهانیشدن را پدیدهای اجتنابناپذیر میداند؛ اما بحث اصلی آنان، یافتن سازوکاری برای حفظ هویت مسلمانان در این وضع میباشد. این وضعیت عمدتا مسلمانان را به دو گروه تقسیم نموده است؛ از یکسو برخی با ارزشها و عرفهای غیراسلامی (غربی) کنار آمدهاند و از سوی دیگر، برخی هم بر الگوی سنتی اسلام تأکید میورزند. گرچند گروههای مسلمان، مانند مسلمانان لیبرال، عملگرایان و چپگرایان، هرکدامشان چالشهای جهانی شدن را از دید خود وارسی میکنند؛ اما بحث ما در اینجا بررسی نحوهی نگرش مسلمانان سنتگرا میباشد.
مسلمانان سنتی اغلب دورههای اولیه، بهخصوص قرنهای چهارم و پنجم را الگوی جهانبینیشان قرار میدهند. آنها دین اسلام را دین کامل و تغییرناپذیری در نظر میگیرند که به زمان و مکان خاصی محدود نبوده و مخالف نفوذ عقاید و باورها و در سطح کل فرهنگ غربی در جوامع اسلامی میباشند. آنها مخالف سکولاریزم بوده و خواهان حکومتی هستند که با قوانین و شریعت اسلامی اداره شود. سنتگرایان، از هرنوع سلطهی فرهنگی و آموزهی جهانی شدن و حقوق بشر جهانی در برابر جامعهی خود دفاع میکنند و هرنوع فعالیتهای غربی را شیوهی جدید در تثبیت سلطهی فراگیر خود بر سایر کشورها در نظر میگیرند. در نظر مسلمانان سنتی، در جهان امروز، پدیدهی جهانیشدن با استیلای جهان غرب در استعمار نو مترادف میباشد. بدین گونه، به اعتقاد آنان، این پدیده نوع دیگری از غربیمآبی و امریکاییسازی با پیامدهای فرهنگی و اقتصادی است که بهدنبال تحریک مناقشات سیاسی-مذهبی در جهان اسلام است. مسلمانان سنتی به هیجوجه اخلاق مبتنی بر نگرش جهانی را نپذیرفته و آن را در تقابل با اخلاق اسلامی میدانند. از آن جهت بر فراگیری اخلاق اسلامی که آمیخته از خرد و ایمان میباشد، تأکید دارند. در نتیجه، باید یادآور شد که با در نظرداشت گریزناپذیری از تأثیرات پدیدهی جهانیشدن، موانعی را میتوان در جهت رشد آن به حساب آورد، که عمدهترین آنها در کشورهای جهان سوم و بهخصوص ممالک اسلامی، سنت میباشد، اعم از سنتهای دینی، قومی، نژادی، زبانی، سمتی و غیره. تا زمانی که سنتهای قدیم بر جامعه هژمونی و تسلط خود را حفظ نمایند و مبتنی بر آن سنتها و قواعد، قوانین دولت مکتوب شوند و بهدست اجرا در امور قرار گیرند، هیچیک از عناصر پدیدهی جهانیشدن؛ مانند دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و در کل عقلانیت جهانی کارکردشان را به وجه احسن اجرا نخواهد توانست.