خبرنگار ناراضی

در انتظار ادیسون دیگر

چیزی در مورد ذهن معطل شنیده‌اید؟ احتمال این‌که شنیده باشید، خیلی بالاست. اگر هم نشنیده‌اید، اشکالی ندارد. من بعضی چیزها را شنیده‌ام، با شما شریک می‌کنم، اگر حوصله داشتید آن را بخوانید.

ذهن معطل تا هنوز تعریف نشده، توضیحی درستی هم در موردش از سوی کسی ارایه نشده، فقط داستانی در مورد آن سراییده شده که قرار ذیل است.

دور نه، همین قندوز را در نزدیکی خویش در نظر بگیریم. قندوز با آن‌که زیر مدیریت حضرت رییس جمهور قرار داشت، طی کم‌تر از دو هفته، حدود 12000 خانواده بی‌جا شده روی دست حکومت وحدت ملی گذاشت. اما حکومت وحدت ملی که در آن از اقوام باهم برادر افغانستان حضور دارد، این شرم عظیم را به وجه احسن و با اخلاق کریم، میان هم تقسیم کردند. به همین خاطر حالا برای هیچ یکی از بزرگان وطن، قندوز و بی‌جا شده‌گانش، نه تنها مسئله نیست که حربه‌ای شده برای تطبیق بعضی از اوامر معطوف به اهداف و منافع مشخص گروهی.

طبق گزارش‌های ملموس اما نوشته ناشده، واکنش‌ها در مورد قندوز متفاوت است. چرا واکنش‌ها در مورد قندوز متفاوت است؟ چون واقعیت‌ها در مورد قندوز، متفاوت روایت می‌شود. نیروهای امنیتی از بازپس گیری شهر قندوز خبر می‌دهند. حتا گفته می‌شود یک بنده خدا که قبل از سقوط قندوز توانسته بود ده‌ها جریب زمین را از حساب دولت فارغ کرده و به حساب خود و ارجمندانش ثبت کند، فراخوان داده که بیایید تا نیروهای امنیتی را به کابل فرانخوانده، یک ختم قرآن عمومی در شهر برگزار کنیم تا شاید ارواح شیطانی و خبیثه از این شهر به عظمت محافل با شکوه ختم قرآن متواری شود.

ریاست جمهوری این بار حاضر شد بپذیرد که در قندوز جنایت صورت گرفته، بر زنان تجاوز شده و خانه‌های مردم غارت شده‌اند. کاری به خصوصی از سوی ریاست جمهوری برای قندوز، روی دست گرفته نشده. مثل تمام مواردی که بوی بحران می‌داده، این بار هم از سوی ارگ، فقط در حد فریب و سرمه به لب مردم زدن تلاش صورت گرفته است.

سازمان داکتران بدون مرز نه کاری به طالب دارد، نه به قربانیان‌اش! مهم این است که چه کسی اعضای مربوط به این سازمان را می‌کشد؟ هر گروه یا آدرسی که بر شفاخانه‌های شان بمب افگند و داکترانش را کشت، همان کسی‌است که مرتکب جنایت شده. فعلاً که نیروهای امریکایی این لطف را در حق این سازمان کرده و اوباما ضمن این‌که از این سازمان معذرت خواسته، حاضر است غرامت بپردازد.

طالبان اما این پیروزی خویش را جشن گرفتند. خود طالبان که به جشن و پای‌کوبی نمی‌فهمند، اما ستون پنجمی‌ها به نماینده‌گی از همه‌ی طالبان کرام این جشن را با موسیقی و آب‌میوه (از همان آب‌ها) جشن می‌گیرند.

به هر صورت، مسئله‌ی قندوز طولانی شد. ببخشید! نباید این قدر بالای قندوز جغول می‌شد، اما شد. هر وقتی که اولادهای بنی‌آدم علیه السلام، طبق نقشه یا از روی کفایت بالای بی‌تفاوتی، موفق شدند بالای ولایتی مثل قندوز یا هر ولایت دیگری این قدر جغول کند، مسئله به صورت فوری و خودکار ربط پیدا می‌کند به ذهن معطل! البته یک روایت کوچک دیگر هم وجود دارد. مثلاً شما فکر کنید که شهروندان قندوز، چه آن‌هایی‌که با آمدن طالبان جشن و پای‌کوبی راه انداخته‌اند، چه آن‌هایی‌که بی‌جا شده اند؛ طبق قانون ده درصد مالیه مخابراتی، برای دولت بپردازد. اما لطفی که دولت، مخصوصاً در این روزهای سگی برای قندوز می‌کنند، آیا واقعاً متناسب با توان و امکاناتی است که حکومت در اختیار دارد؟ پاسخ به این سوال، سخت است. حتماً ربطی به وحدت ملی پیدا می‌کنند. اگر بگوییم آره، جفا بر حق کسانی شده که آسیب دیده. اگر بگوییم نه، جمعی بلوا خواهند کرد که شما از پی تفرقه‌اندازی در جامعه هستید. اما حقیقت این است که بی‌پروایی متولیان امور و نه نیروهای امنیتی حاضر در خط مقدم جبهه، دلیل این همه روایت‌های متفاوت و حقایق چند پهلو در مورد قندوز است.

ذهن معطل حکومت را با چه حربه‌‌ای می‌توانیم به حرکت درآوریم؟ هنوز کشف نشده. بیایید صبر کنیم که ادیسون دیگری از راه برسد….

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *