امریکا در افغانستان 2001 – 2014
نویسنده: کارلوتا گال
برگردان: جواد زاولستانی
بخش نود و یکم
11
نوبت کرزی
حامیان کرزی میگویند که او شخصا آلوده به فساد نیست. با این حال اما، او فساد را تحمل کرده و از معاملههای آلوده به فساد سود برده است. برادران کرزی و در واقع وامهای کابل بانک بود که کارزار انتخاباتی او را تمویل کرد. او با اعضای ادارهاش که متهم به فساد بودند، با رفاقت و ملایمت برخورد کرد. او کسانی را از زندان آزاد کرد تا منافع سیاسی او را برآورده سازند.[1] در بعضی موارد، به نظر میرسید که کرزی این کارها را فساد نمیدانست. زمانی که مقامهای ایالات متحده به روزنامهی نیویورک تایمز افشا کرد که رییس دفتر کرزی، عمر داوودزی، از سوی ایران کیسههای پر از پول برای دفتر رییس جمهور دریافت میکند، کرزی آن را شیوهی ضروری برای انجام معاملات در کشورش دانست که انتقال پول نقد در آن بسیار رایج است. او همچنان افزود که ایالات متحده نیز به او پول میپردازد. سه سال بعد از این، او پذیرفت که از جانب سازمان استخبارات مرکزی ایالات متحده (CIA)، در جریان یک دهه کیسههای پر از پول نقد دریافت میکرده است. این پولهای غیرقانونی رییس جمهور که به ملیونها دالر میرسید، برای نگهداشتن پشتیبانی سیاسی گروهها و جناحهای مختلف و تضمین برندهشدن کرزی در هردو انتخابات استفاده میشدند.
مسئلهای که بیش از هر موضوعی کرزی را در دور دومش به خود مصروف کرد، طالبان بود. او از واژهی «شورش» نفرت داشت. در اول حتا از «طالبان» گفتن شورشیان پرهیز میکرد. او نمیخواست باور کند که آنان دنبالهی جنبش طالبان هستند. بهجای آن، از تروریزم و کسانی که توسط آیاسآی و القاعده از بیرون برای حمله بر کشورش فرستاده شدهاند، سخن میگفت.
حکومت او همیشه از اعضای پیشین طالبان میخواست که به خانه برگردند. افغانستان خانهی آنان اند و آنها حق دارند که در آن با صلح زندگی کنند. رییس جمهور پیشین، صبغتالله مجددی برای زمینهسازی بازگشت آنان، یک کمیسیون مصالحه ایجاد کرد. اما تعداد انگشت شماری از اعضای بلندپایهی طالبان درخواست این کمیسیون را پذیرفتند. کرزی با تعدادی از چهرهها و حامیان طالبان، تماسهایش را حفظ کرد. در سال 2008، او تلاشهای جدیتری به خرچ داد تا با طالبان صلح کند. دو عامل بر او نفوذ کرده بود. گلبدین حکمتیار، رهبر شورشی مجاهدین که با آیاسآی روابط نزدیک داشت و با طالبان متحد شده بود، دو نامه به کرزی فرستاده و پیشنهاد صلح کرده بود. رییس جمهور پیشین و دشمن حکمتیار، برهانالدین ربانی، به کرزی مشوره داده بود که پیشنهاد او را تعقیب کند. با آنکه حکمتیار در فهرست تروریستهای تحت تعقیب ایالات متحده قرار داشت، امریکاییها نیز کرزی را به پیشبرد مذاکرات تشویق کردند. نیروهای حکمتیار کوچک بود و در ولایتهای شمالشرقی کنر، لغمان، بغلان و کاپیسا نفوذ داشتند. اما میتوانستند مزاحمت کافی خلق کنند تا پیشنهادشان ارزش پیگیری را داشته باشد.
در ماه جولای 2008، جتهای امریکایی بهصورت غیرمترقبه یک محفل عروسی را در شرق افغانستان بمباران کردند. این رویداد یکی از تکاندهندهترین بمبارانهای این جنگ بود. این روستای دورافتاده و دارای نفوس پراگنده در کوههای نزدیک به مرز پاکستان قرار دارد. تمام باشندگان روستا که اعضای یک خانوادهی گسترده بودند، پیاده در حال سفر بودند و عروس را از خانهی پدرش به روستای داماد میبردند. زمانی که جتهای امریکایی بمباران را شروع کردند، آنان بالای یک تپهی سراشیبی برای تازه کردن نفس توقف کرده بودند. هواپیماهای ایالات متحده نخست کودکانی را هدف قرار دادند که از باقی مسافران پیش شده بودند. بعد هواپیماها دور خوردند و گروه اصلی را که اکثرشان زنان و کودکان بودند و عروس در میان آنان بود، زیر بمباران قرار دادند. عروس در این حمله زخمی شد و پا به فرار نهاد. اما بمب سومی پایین آمد و او را کشت. نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا، اصرار داشتند که آنان بر گروهی از شورشیان حمله کردهاند؛ اما تحقیقات حکومت افغانستان نشان داد که 47 تن ملکی در این بمبارانها کشته شدهاند و همه اعضای یک خانوادهی بزرگ بودهاند.
کرزی بهندرت به ولایتها سفر میکرد؛ اما این بار او به روستای دهِ بالا پرواز کرد و دو ساعت را در میان جمعیت صدنفری بزرگان و وابستگان ماتمزدهی قربانیان آن رویداد، سپری کرد. در اینجا بود که یک ملا در پیشروی کرزی بیپرده سخن گفت و به کرزی یادآوری کرد که وظیفهی یک خلیفه یا حاکم، حفاظت از مردمش است. سپس یکی از بزرگان قبیله، ایستاد و خطاب به کرزی گفت: « تا چه وقت تو در مراسم تدفین و سوگواری اشتراک میکنی؟ تو رییس جمهور هستی. اوضاع را تغییر بده.» [2]
عمر داوودزی، رییس دفتر کرزی، آن روز با کرزی بود و گفت که تذکر مردم بر کرزی تأثیر کرد. از همان لحظه به بعد، کرزی در رابطه به تلفات غیرنظامیان بر ایالات متحده فشار وارد کرد. اعتراض او هر روز، بیشتر از پیش صریح شد. بهتدریج او خواستار کنترول نظامیان افغانستان بر بازداشتیها، حملههای شبانه و شرکتهای امنیتی مسلح گردید. در سال 2013، او نیروهای افغانستان را از خواستن کمک هوایی ناتو در هنگام عملیات منع کرد.
کرزی به این باور رسیده بود که ایالات متحده در جنگ علیه طالبان برنده نخواهد شد. او از خیلی وقت به این نتیجه رسیده بود که هیچ ادارهای در ایالات متحده پاکستان را مجبور نخواهد کرد که دست از حمایت از طالبان بردارد. پاکستان به نادیده گرفتن درخواستهای امریکا برای مبارزه با شبهنظامیان در خاکش، ادامه داده بود و معلوم بود که ایالات متحده برای وارد کردن فشار بیشتر بر پاکستان آمادگی ندارد. گذشته از همهچیز، پاکستان کشوری مسلح به بمب هستهای است که در آن بیشتر از 180 میلیون مسلمان زندگی میکنند و از همه مهمتر، افغانستان را تضعیف کرده بود. در سال 2006، یک دیپلمات غربی به من گفت که از اینکه ادارهی بوش وعده داده بود که پاکستان را کنترول میکند؛ اما نکرده بود، کرزی حس خیلی بدی داشت. او به من گفت: «کرزی نادیده گرفته شد. دو-سه سال پیش به او گفته شده بود که طالبان را سر جایشان خواهیم نشاند و ایالات متحده تضمین خواهد کرد که نفوذ شورشیان از مرز و شورشگری حل خواهد شد و جامعهی بینالمللی اطمینان خواهد داد که وضعیت بدتر نشود. دو سال بعد از آن، وضعیت خیلی بدتر شده است.»[3]
در سال 2009، کرزی به این نتیجه رسیده بود که صلح یگانه راهحل است، صلح با طالبان و صلح با پاکستان.
[1] برای دانستن چگونگی برخورد کرزی با بحران کابل بانک، گزارش ماتیو روزنبرگ را با عنوان «میانجیگری سیاسی، تحقیق در بارهی رسوایی کابل بانک را مختل کرده است.» نیویارک تایمز، 28 نوامبر، 2012.
Matthew Rosenberg, “Political Meddling Hampers Inquiry into Kabul Bank Debacle,” New York Times,November 28, 2012, http://www.nytimes.com/2012/11/28/world/asia/inquiry-into-kabul-bank-fraudhits- snags.html.
[2] مصاحبه با عمر داوودزی، ویر داخله، سفیر پیشین افغانستان در پاکستان و پیشتر از آن، رییس دفتر رییس جمهور، اسلامآباد، 29 جنوری، 2013.
[3] مصاحبه با یک دیپلمات غربی، کابل، 2006.