پاتریک کاکبرین
ترجمه حکمت مانا
بخش سیوسوم
با نگاهی به چند مورد از این پستهای آنلاین، آنچه قابلتوجه بهنظر میآید، خشونت و فرقهگرایی آنها نیست، بلکه مهارتی است که در ساخت این مطالب چندرسانهای بهکار رفته است. جهادیها، شاید در پی بازگشت به اوایل اسلام هستند، اما مهارت آنها در بهکارگیری ابزارهای ارتباطی مدرن مانند اینترنت، بسیار جلوتر از خیلی جنبشهای سیاسی در جهان است. داعش، تاثیر سیاسی خود را با خلق مدارکی تصویری از هرآنچه انجام میدهد، بسیار تقویت کرده است. جنگجویان داعش، بر رسانههای اجتماعی تسلط دارند و فیلمهایی خوشساخت و وحشتناک تولید میکنند تا تعهد خود را به سربازانی که درحال کشتن دشمن هستند، نشان بدهند. رویکرد دولت عراق به رسانهها، بهشدت با رویکرد داعش فرق میکند: دولت عراق تلاش میکند تا با کم جلوهدادن موفقیتهای داعش و تاکید بر وطنپرستی، روحیهی سربازان خود را بالا نگه دارد و بگوید که بغداد هرگز سقوط نمیکند. تبلیغاتی از این نوع، معمولا بینندهها را برای دیدن رخدادها، به تماشای تلویزیونهایی مانند العربیه که یک تلویزیون سعودی در دبی است میکشاند؛ مسئلهای که به پروپاگندهای داعش امتیاز میدهد.
در مقابل این مهارت در تولید فنی فیلمها، محتوای اغلب آنچه ستیزهجویان تولید میکنند، بهشکلی خام، فرقهای و خشن است. بهعنوان مثال، سه تصویر از عراق را در نظر بگیرید: تصویر اول، جنازهی سه مرد یونیفورمدار را نشان میدهد که با دستان بسته بر پشت سرشان، روی زمینی سِمِتی خوابیدهاند. خونی که از سر آنها جریان دارد، نشان میدهد که یا به ضرب گلوله کشته شدهاند و یا گلویشان بریده شده است. متن زیر تصویر میگوید: «دوای درد شیعهها شمشیر است – زنده باد انبار».
تصویر دوم، دو مرد مسلح را کنار دو جنازه نشان میدهد که از روی متن زیر تصویر، مشخص میشود مربوط به قیام ضدالقاعدهی عراق در ایالت صلاحالدین هستند. تصویر سوم، گروهی از سربازان عراقی را که یک شعار را بالا گرفتهاند نشان میدهد؛ اما متن شعار دستکاری شده است تا آنها را ضد سنی نشان بدهد. این پستهای اینترنتی معمولا شامل تقاضا برای جمعآوری پول است، که توسط روحانیان و سیاستمداران سنی، برای حمایت از جنگجویان جهادی صادر میشود. گفته میشود طبق یکی از این درخواستها، برای هریک از دوازده هزار جنگجو در سوریه، 2500 دالر جمعآوری شده است.
جهادیها فقط از فیسبوک و تویتر استفاده نمیکنند. دو شبکهی تلویزیونی مستقر در مصر، صفا و وصال، که گفته میشود توسط عربستان سعودی و کویت تمویل میشوند، تحلیلگران و خبرنگارانی را استخدام کردهاند که با الفاظ خصمانهای درمورد شیعهها صحبت میکنند. تلویزیون وصال، به زبانهای عربی، فارسی، کردی، اندونزیایی و هوسایی (زبان جمهوری چاد)، برنامه پخش میکند. دولت عراق، با بستن تعدادی از «شبکههای تلویزیونی دشمن» و فیلترکردن شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و تویتر و یوتیوب، به این جریانهای رسانهای واکنش نشان داده است. هرچند عراقیها بهسادگی میتوانند این محدودیتها را دور بزنند. پیروان داعش، همیشه تصاویر جنازههای دشمنان خود را در تویتر منتشر میکنند.
در این میان، واعظان نفرت نیز میتوانند پیروان زیادی را از طریق شبکههای اجتماعی مانند یوتیوب، جذب کنند. یکی از این واعظان، ویدیوبلاگر مشهور، شیخ محمد الظغبی در مصر است که از خدا میخواهد مصر را از «خاینین و شیعهها، صلیبیها و یهودیهای جنایتکار» نجات دهد.
این نفرتپراکنیها و فحاشیها، فقط برای یک دستهی کوچک از مخاطبان نیست؛ بلکه بهنظر میآید مخاطبان آنها در حد قابلتوجهی زیاد هستند. ناظرین و کسانی که اخبار و رویدادهای شبهنظامیان سوریه را دنبال میکنند، وقت زیادی را برای جستوجو در اینترنت میگذراند. شواهد بیشتر درمورد تاثیر تلویزیونهای ماهوارهای و وبسایتهای جهادیها، از زندانیان عراق میآید. درحالیکه، آنها مانند تمام زندانیان، تمایل دارند آنچه اسیرکنندگانشان از آنها میخواهند بگویند، اما حرفهایشان در مصاحبههای تلویزیونی، نسبتا درست است. برای مثال، شخصی به نام ولید بن محمد الحادی المسمودی از تونس -که یکی از کشورهایی است که بیشترین شمار جهادیان خارجی را به سوریه فرستاده است-، از برنامهای صحبت میکند که او را تشویق کرده است برای جنگ به عراق بیاید. او میگوید: «خیلی تحت تاثیر شبکهی تلویزیونی الجزیره» قرار گرفته است. او همراه با سیزده جنگجوی دیگر از عربستان و اردن و یمن، بهسادگی راه خود را بهسوی فلوجه باز کردهاند. در مصاحبهای دیگر، فردی به نام عبدالله عظم صالح القحطانی که درگذشته افسر ارتش عربستان بوده است، اعتراف میکند که «رسانههای عربی و سایتهای جهادی، او را متقاعده کردهاند» تا به جمع جنگجویان جهادی بپیوندد.
برخی از این جنایتها که ظاهرا در عرض چند ساعت بعد از حادثه، بر روی صفحات کامپیوتر و تلویزیونهای سراسر جهان قرار میگیرند، سراسر دروغ هستند. تصاویر مبنی بر موفقیتهای داعش در عراق، گاهی مربوط به سوریه و لیبی هستند و گاهی نیز در مناطقی کاملا خارج از خاورمیانه گرفته میشوند. یک خبرنگار در جنوبشرق ترکیه، بهتازگی از یک کمپ شبهنظامیان در سوریه بازدید کرده بود که در آنجا کودکان ده ساله، ویدیوی قتل دو مرد را که توسط ارهی ماشینی قطعهقطعه میشوند، در یوتیوب نگاه میکردهاند. صدایی که در ویدیو بود، ادعا میکرد قربانیان، سنیهای سوریه هستند که به دست شیعهها و علویها به قتل رسیدهاند. اما درحقیقت، آن ویدیو از مکزیک و از یک قاچاقچی مواد مخدر بود که دو مرد را برای ترساندن رقیبان خود، به آن شکل فجیع به قتل رسانده بود.
این داستانهای دروغین، بر جنگ تاثیر میگذارند: یک شبهنظامی لیبیایی یا سوری، یا از هر جای دیگری… اگر فکر کند کسانی که او با آنها میجنگد، از دولت فرمان میگیرند تا بر زن و دختر او تجاوز کنند، کسی را در جنگ زنده نخواهد گذاشت. اما متاسفانه، تصاویر قتل و شکنجه، معمولا واقعی هستند. گسترش سریع آنها، شدت درگیری در سوریه و دشواریهای طرفهای درگیر را برای رسیدن به توافقی برای پایاندادن به جنگ، توضیح میدهد.
قیامهای بهار عربی، ترکیبی عجیب از انقلاب، ضدانقلاب، و دخالتهای خارجی بودند. رسانههای بینالمللی، معمولا درمورد آنچه در جریان بود، اشتباه میکردند. انقلابیون 2011، ضعفهای زیادی داشتند، اما در تاثیرگذاری بر پوششهای خبری، بسیار ماهرانه عمل میکردند. میدان تحریر در قاهره و سپس میدان کیف در اوکراین، تبدیل شدند به عرصهای که در آن، ملودرام نیروهای خیر علیه شر جلوی دوربین تلویزیونها بهاجرا درمیآمد. گزارشگرانِ خوب، از جان خود هم مایه گذاشتند تا توضیح دهند که چیزی بیشتر از یک تصویر ساده در جریان است. اما در کنار این، پوشش بسیار بدی هم داشتیم، که در دو سال اول قیامها، واقعا بد بودند. یک خبرنگار با لحن کنایهآمیزی گفت که تحلیل تحولات سوریه از لیبی، در سالهای بعد از 2011، توسط اطلاعات ارایهشده از سوی شورشیان، «مانند گزارشدادن درمورد جریان انتخابات ریاستجمهوری اخیر آمریکا است که از کانادا، برپایهی اطلاعات ارایهشده از سوی جناح تی.پارتی از حزب جمهوریخواه صورت گرفته باشد!».
همانطور که انتظار میرود، چنین گزارشهایی چنان مغرضانه و غیرقابلاعتماد هستند که رخدادها و جریانهای واقعی، به ناگزیر، مملو از تحولات غیرقابلپیشبینی و شگفتآور میشوند.