رها دادور
سقوط شهر قندوز به دست طالبان، یکی از مهمترین رویدادهای امنیتی در کشور بود. این اتفاق در طی چهارده سال گذشته سابقه نداشت. در طی این مدت، هرچند طالبان و سایر گروههای تروریستی اقدامات خشونتبار زیادی را مرتکب شدند، اما هیچگاه تهاجمی به این بزرگی انجام ندادند و قدرت تسلط بر مرکز یک ولایت را بدست نیاورده بودند.
سقوط قندوز درست یک سال پس از روی کارآمدن حکومت وحدت ملی، اتفاق افتاد. پیام این واقعه روشن است: حکومت وحدت ملی در تأمین امنیت کشور ناکام است. این ناکامی دلایل سیاسی و مدیریتی دارد. برای اثبات این مدعا، شواهد کافی وجود دارد.
اول، حکومت وحدت ملی پس از یک سال هنوز نتوانسته است وزیر دفاع خود را مشخص بسازد. علیرغم اینکه، اکثریت اعضای مجلس نمایندگان با واگذاری مسئولیت وزارت دفاع به معصوم استانکزی مخالفت ورزیدند و همینطور بخش عمدۀ مردم با انتصاب او در وزارت دفاع مخالفاند، اما رئیس جمهور بیتوجه به این مخالفتها، او را به عنوان سرپرست وزارت دفاع منصوب کرد. طبیعی است که حضور غیر مشروع معصوم استانکزی در وزارت دفاع، مدیریت جنگ جاری در کشور را به مشکل مواجه میسازد. دوم، بارها و بارها، از زبان مسئولین امنیتی کشور، شنیده شده است که شورای امنیت ملی در بسیاری موارد اجازه اقدام پیشگیرانه از حملات مخالفین را نمیدهد.
در حادثۀ قندوز، چنین چیزی کاملاً واضح بود. رئیس امنیت ملی در مجلس نمایندگان به صراحت اذعان داشت که نیروهای امنیتی اطلاعات قوی را در اختیار داشت که طالبان حملۀ گستردهای را بر شهر قندوز انجام میدهند، اما با وجود آمادگی نیروهای امنیتی، عملیات برای سرکوب طالبان به تأخیر انداخته شد.
سوم، با وجود نارضایتی گسترده از عملکرد مقامهای محلی، رئیس جمهور از هرگونه اقدامی در این زمینه خودداری کرد. هم مردم قندوز و هم نمایندگان آنان در مجلس و نیز برخی از چهرههای سیاسی، بارها در مورد سوء عملکرد عمرصافی، والی قندوز، لب به شکایت گشودند، اما کسی به این شکایات وقعی نگذاشت. در نهایت دیده شد که عمر صافی در هنگام فاجعه و سقوط ولایت قندوز، سرگرم عیش و عشرت در یکی از کشورهای خارجی بود.
مجموعهای این شواهد نشان میدهد که مسئله امنیت در افغانستان توسط حلقههای خاصی در درون نظام مدیریت میشود. گمانهزنیها در مورد نا امن سازی عمدی شمال اندک اندک به واقعیت میپیوندد. اگر چنین چیزی نیست، پس چرا باید افراد خاصی به رغم ناتوانی شخصی آنان و مخالفتهای گستردۀ مردمی، مأموریت خاصی را عهدهدار باشند؟ چه دلیل موجهی وجود دارد که سران حکومت وحدت ملی از این افراد نمیگذرند؟ چرا مهمترین وزارت حکومت، باید با سرپرست مدیریت شود. چرا اجازه عملیات و اقدام پیشگیرانه به نیروهای امنیتی داده نمیشود و آنان همواره در موقف دفاع به سر میبرند؟
سربازان کشور همواره در سنگرهای نبرد ثابت کرده است که توانایی لازم برای مقابله با تهدیدات تروریستی در کشور را دارند. عملکرد نیروهای امنیتی در بازپس گیری قندوز نشان داد که اگر مدیریت سالم در ردههای بالاتر و سطوح فرماندهی دستگاههای امنیتی وجود داشته باشد، سربازان جان برکف نیروهای امنیتی قدرت بالایی برای سرکوب تروریستان و شکست آنان را دارند. اما سران حکومت وحدت ملی درگیر و دار کسب قدرت و ثروت بیشتر، از این امر مغفول ماندهاند. به نظر میرسد مسئله اصلی امنیت چگونگی مدیریت سیاسی جنگ و انگیزۀ مقامهای ارشد دولتی برای مواجهه با این تهدیدات میباشد. آنچه در وضع و حال موجود برجسته به نظر میرسد، وضع آشفته در حلقات تصمیمگیری سیاسی است. برخی به دنبال چانهزنی برای کسب قدرت، برخی دیگر نگران مقام و جایگاه و شمار دیگر در این خلأ مدیریتی، اوضاع جنگ را اینگونه مدیریت میکنند.
با توجه به وضعیت امنیتی کشور و خطر از دست رفتن دستآوردها، انتظار میرود که سران حکومت وحدت ملی با مسایل امینتی و منافع کلان کشوری، دست از رفتارهای مرموز و مشکوک بردارند و به جای شخصی سازی و کارهای سلیقهای، به مدیریت کلان کشوری بپردازند. نباید مردم زیر سایه وابستگی رئیس جمهور به یک شخص و نادیده گرفتن اعتراضها، نا امنی گسترش پیدا کند. رها کردن مردم در قعر قهار ترور و ادامۀ بازیهای کودکانه در ارگ، پیامدهای ناگواری برای سران حکومت وحدت ملی دارد.