خبرنگار ناراضی

نقش برنامه در خنده‌های بنیادین

هر فرد در زندگی خود مکلف است برنامه یا به قول علمای بازاری، پلان داشته باشد. هم در طول و عرض زندگی فردی، هم در مسیر کار و تلاشش. مکلفیت برنامه‌داشتن برای گروه‌ها، نهادها و در نهایت برای دولت، بیشتر است.

بدون شک و بی هیچ اغراقی، حکومت وحدت ملی کارنامه‌ی درخشان یک ساله‌اش را مدیون برنامه‌های است که در ابتدای تشکیل حکومت وحدت ملی به دست نخبه‌گان این حکومت طرح و در طول سال اجرا شدند. حکومت وحدت ملی تقریباً در تمام موارد موفق بوده، به جز چند مورد ذیل:
رییس جمهور که تا حال موفق نشده از خنده‌اش موقع صحبت با مردم جلوگیری کند، یک بار گفت که قول می‌دهم طوری حکومت کنم که شهروندان بولانی بخورند و بولانی شان هم گندنه داشته باشد هم کچالو. اما بعد از یک سال می‌بینیم که مردم دست از بولانی شسته‌اند. چه رسد به این‌که به ترکیب گندنه و کچالویش فکر کنند.

اما این وعده همه‌ شمول نبود. رییس جمهور به این نتیجه رسید که ممکن همه‌ی مردم بولانی نخورند، بناً چند روز بعد با خنده‌های بنیادین به صحنه آمد و گفت که قول می‌دهم چنان حکومت کنم که یک نان شما را دو نان بسازم. اما از شانس بد مردم، رییس جمهور چنان مصروف مسایل کلان شد که غم نان مردم پاک از یادش رفت. نیتجه این شد که یک نان مردم، نصف شد. ممکن مردم اعتراض داشته باشند اما فلسفه‌ی غالب در این مورد از جانب حکومت این است که کار کم، نان کم و زحمت رفع حاجت کم!

از باقی وعده‌های کلان کلان که داده شد و برآورده نشد، بگذریم. اما خدایی حکومت وحدت ملی در یک سال گذشته، بی‌نظیر عمل کرده است. گذشته هرچه بود، گذشت. هم مردم هم حکومت وحدت ملی با پدیده‌ی به نام سال آینده روبه‌روست. ضمن این‌که هر فرد باید برای این سال، برنامه‌های خویش را داشته باشد، حکومت وحدت ملی هم طبعاً برنامه‌های خود را خواهد داشت. تا جایی‌که من اطلاع دارم، چند برنامه‌ای اصلی و اصولی روی دست حکومت است.

یک؛ به هر نحو که شده، ارزش یک افغانی مقابل دالر بالا برود. مثلاً یک افغانی برابر شود با 45 دالر.
دو؛ حکومت وحدت ملی با استفاده از تجربیاتی که در سال گذشته بدست آورده، مصمم است صبر پیشه کند تا یک سال دیگر بگذرد. لطفاً این‌قدر به قندوز فکر نکنید! از اصل مسئله دور می‌شوید.
سه؛ اتاق‌های تجارت و صنایع اعلام کرده که خساره مالی سقوط قندوز و جنگ در این ولایت، روزانه سه میلیون دالر است. حکومت وحدت ملی با استخدام افراد تازه شایست جلو این خساره را بگیرد. مثلاً اگر قندوز بار دیگر سقوط کرد، سه میلیون دالر نه، روزانه فقط 2 میلیون دالر ضرر کند. (افراد تازه شایست به افرادی گفته می‌شود که مثلاً یک آدم چهارده سال گذشته در بخش تربیه‌ی چای سیاه و سبز در آشپزخانه‌ی ارگ کار کرده اما یک‌‌دفعه به چشم رییس جمهور خورده و شده رییس گمرکات در بندر حیرتان. پیش‌بینی می‌شود که حضور این دسته افراد در بخش‌های امنیتی بیشر شود تا بندرهای تجاری یا تفریحی)
چهار؛ تمام پیشرفت‌های جهان بر اساس پذیرفتن ریسک صورت گرفته. مثلاً ادیسون که برق را اختراع کرد، تا موفق شد چهارده بار دستش سوخت. یا نیوتن که قوه‌ی جاذبه را کشف کرد، چند ماه زیر یک درخت سیب خوابید؟ آن‌قدر آن‌جا نشست که سیب در شاخچه کلان شود، پخته شود، از شاخچه خطا خورده و به سر نیوتن اصابت کند، بعد قوه‌ی جاذبه کشف شد. بناً دولت مصمم است برای افزایش امنیت شهروندان، با ریش‌سفیدان اکثریت ولایات به خصوص ولایات شمالی، معاهده‌ی «نمی‌آییم، نمی‌آیید» امضاء کند. این خودش یک ریسک است که حکومت وحدت ملی با جان دل می‌خواهد آن‌را بپذیرد.
پنج؛ در بخش فساد، همان‌گونه که قبلاً وعده داده شده بود، سال بعد نیز وعده‌های به مردم سپرده خواهد شد. مردم حق دارند از این ناحیه تشویش نکنند.

شش؛ بقیه برنامه‌ها سری است. سال بعدی خوب است که اشرف غنی مکلف نیست به مردم از بولانی قصه کند یا از افزایش نان حرف بزند.

فکر می‌کنید خنده‌های بنیادین رییس جمهور از کجا نشأت می‌گرفت؟ به یقین که از برنامه‌ریزی‌ای دقیق و بجا. یا بهتر واضح کنم، به مردمی که در قندوز با طالبان همکاری کردند فکر کنید، نقش آن‌ها در سقوط قندوز چه‌قدر بوده؟ هر قدر که بوده، برنامه‌ هم همان‌قدر در خنده‌های بنیادین نقش دارد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *