پاکستان، کلید حل معمای افغانستان

واشنگتن پست/ فرید زکریا

ترجمه: معصومه عرفانی

شکست‌های اخیر در افغانستان – از سقوط قندوز تا بمباران اشتباهی بیمارستانی در این شهر توسط ایالات متحده-، بار دیگر این سوال را مطرح می‌کند: چرا پس از 14 سال تلاش نظامی آمریکا، افغانستان هنوز در چنین وضعیت شکننده‌ای قرار دارد؟ این کشور، دارای دولتی دموکراتیک و منتخب است که تا حد زیادی مشروع و قانونی دانسته می‌شود. تمام نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که طالبان منفور هستند. ارتش افغانستان با قدرت و وفاداری مبارزه می‌کند. بااین‌وجود، طالبان همیشه بازمی‌گردند.

پاسخ این پازل را می‌توان در زندگی‌نامه‌ی رهبر جدید طالبان اختر محمد منصور یافت. منصور، به گزارش نیویورک تایمز، گاهی در کویته «در منطقه‌ای که او و تعدادی از دیگر رهبران طالبان… خانه بنا کرده‌اند»، زندگی می‌کند. اکنون، ما می‌دانیم که سلف او محمد عمر، مدتی پیش در کراچی مرده است. و این را هم به‌یاد داریم که اسامه بن لادن، سال‌های زیادی را در پادگانی در ایبت آباد زندگی می‌کرد. هر سه شهر در پاکستان قرار دارند.

ما نمی‌توانیم مشکل افغانستان را حل کنیم، مگر با به‌رسمیت‌شناختن این‌که شورش علیه این دولت، از آن سوی مرز و توسط یکی از قدرت‌مندترین ارتش‌های مسلح جهان، شکل گرفته، حمایت و تجهیز می‌شود. افرادی در داخل و بیرون از دولت ایالات متحده نیز بارها این نکته را مطرح کرده‌اند. بااین‌حال، هنوز هیچ‌کس نمی‌داند چه باید کرد؛ بنابراین، این حقیقت را نادیده گرفته و سیاست قدیمی را ادامه می‌دهند. اما این حقیقتی فرعی نیست، بلکه مسئله‌ای اساسی است و بدون مواجهه با این واقعیت، طالبان هرگز شکست نخواهند خورد. براساس یک مَثل قدیمی، هیچ عملیات ضدشورشی، زمانی که شورشیان دارای پناه‌گاهی امن باشند، هرگز موفق نخواهد شد. درمورد این نمونه، شورشیان یک حامی مسلح به سلاح اتمی دارند.

پاکستان، مهارت خاصی در هنر تظاهر به همکاری با ایالات متحده دارد، درحالی که درحقیقت از مرگ‌آورترین دشمنان آن حمایت می‌کند. با نگاهی به تلاش‌های اخیر مقامات ایالات متحده برای آغاز گفت‌وگو با طالبان، چنین به‌نظر می‌آید که ما درحال مذاکره با ارواح هستیم. ملا عمر دو سال پیش مرده است، درحالی‌که مقامات پاکستانی درطول این مدت، امکان «تماس» و «گفت‌وگو» با او را فراهم می‌کردند. این بخشی از یک الگو است. مقامات پاکستان، از رییس‌جمهور سابق پرویز مشرف تا دیگران، مطلقا این‌که بن‌لادن یا ملا عمر در پاکستان زندگی می‌کرده‌اند را انکار کردند –گرچه رییس‌جمهور سابق افغانستان، حامد کرزی، بارها و بارها به‌شکل عمومی این مسئله را مطرح نمود. مشرف در سال 2007 گفت: «من باور ندارم که ملا عمر هرگز در پاکستان بوده باشد».

ارتش پاکستان، به‌عنوان «پدرخوانده»ی طالبان توصیف شده است؛ گرچه این توصیف نفوذ این ارتش را احتمالا کم‌تر از آن‌چه در حقیقت هست، نشان می‌دهد. پاکستان، در دهه‌ی 1980، پایگاهی برای مجاهدین تحت حمایت آمریکا بود که با اتحاد جماهیر شوروی مبارزه می‌کردند. پس از عقب‌نشینی شوروی از افغانستان در 1989، ایالات متحده تقریبا به‌سرعت نیروهایش را خارج کرد و پاکستان به این حفره‌ی استراتژیک وارد شد. این کشور، طالبان را به افغانستان فرستاد؛ گروهی از جهادگرایان جوان پشتون که اسلام رادیکال را در مدارس پاکستان آموخته بودند (طالب به‌معنای دانش‌آموز است). درحال‌حاضر، تاریخ درحال تکرارشدن است. هم‌زمان که ایالات متحده تعداد نیروهایش را در افغانستان کاهش می‌دهد، پاکستان بار دیگر درپی گسترش نفوذ خود ازطریق نمایندگانی است که مدت‌ها پیش به افغانستان فرستاده بود.

چرا پاکستان از طالبان حمایت می‌کند؟ سفیر سابق پاکستان در ایالات متحده، حسین حقانی، که کتاب «توهمات باشکوه» او رهنمودی مهم است، می‌گوید «پاکستان همواره نگران این مسئله بود که نظم طبیعی امور چنین است که افغانستان تحت سلطه‌ی هند، بزرگ‌ترین کشور در این شبه‌قاره قرار بگیرد. ارتش پاکستان به این نتیجه رسید که تنها ازطریق متعصبان مذهبی می‌تواند اهرم فشاری در افغانستان داشته باشد. گروه‌های سکولار و ناسیونالیست‌های قومی در افغانستان، همه با دیده‌ی تردید به پاکستان می‌نگرند؛ بنابراین، تنها راه ورود به این کشور، ازطریق کسانی است که ایدئولوژی مشترک مذهبی دارند». به گفته‌ی حقانی این استراتژی، جدید نیست و اشاره می‌کند که تامین بودجه برای این گروه‌ها، در اواسط دهه‌ی 1970 و پیش از اشغال افغانستان توسط شوروی در سال 1979 آغاز شد.

ایالات متحده چه باید بکند؟ به باور حقانی، آمریکا در قدم نخست نیاز دارد این حقیقت را همان‌گونه که هست ببیند: «وقتی به شما دروغی گفته می‌شود و شما پاسخی نمی‌دهید، شما دروغ‌های بیشتری را ترغیب می‌کنید». او استدلال می‌کند که واشنگتن باید با ارتش پاکستان با جدیت مقابل شده و به‌صراحت از آن‌ها بخواهد که این دورویی را متوقف کنند. انجام این کار، هم برای افغانستان و ثبات در این منطقه از جهان خوب است، و هم می‌تواند پیامدهای مثبتی برای پاکستان داشته باشد.

پاکستان یک بمب ساعتی است. رتبه‌ی اقتصادی آن در جهان، برطبق گزارش بانک جهانی، 43 است. درحالی‌که این کشور ششمین ارتش مسلح بزرگ جهان را دارد. این کشور، دارای زرادخانه‌ی هسته‌ای با بالاترین سرعت رشد است. هم‌چنین، روابط نزدیکی با تعدادی از بی‌رحم‌ترین تروریست‌های جهان دارد. براساس بعضی برآوردها، تخمین زده شده است که مصارف نظامی این کشور، 26 درصد از تمام درآمد مالیاتی آن را دربر می‌گیرد، درحالی که 5.5 میلیون کودک در این کشور هستند که به مدرسه نمی‌روند. تا زمانی که این ارتش نظامی و ساختار فکری آن کنترل و اصلاح نشوند، ایالات متحده درصورت خروج از منطقه، با سقوطی استراتژیک مواجه خواهد بود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *