در این اواخر هممیهنان بسیاری به من مراجعه میکنند و از من میخواهند که یک راهنمای عذرخواهی برایشان تدوین کنم. میگویند، تو در حوزهی عذرخواهیِ مؤثر اهل فن هستی و ما انتظار داریم که دیگران را نیز در موقعیتهای دشوار یاری کنی. خواهش میکنم. من خاک پای همهی شما هستم (گفتم خاک پای، نه خاک کفش و گفتم خاک، نه چرک و گفتم هستم، نه اینکه خواهم بود. دقت کنید). من در زندگی خود خطاهای بزرگی کردهام؛ اما به فضل خداوند هربار که خطایی کردهام و معذرت خواستهام، مردم شریف افغانستان از رفتارِ زشتی که در برابر خطای من کرده بودند، پشیمان شدهاند و از من طلب عفو نمودهاند. من هم آدم لجباز و سنگدلی نیستم. معمولا مردم را عفو میکنم و میگویم: «هههههه! جان کاکایش، دفعهی دیگر از این پدرلعنتیها نکنی که صلوات خانهات را با خاک برابر میکنم».
اما معذرتخواهی مؤثر:
هر وقت خطایی کردید، مثلا هر وقت از کشتهشدن دختران مردم به دست ملت متدین خیلی مست شدید، خوشحالیتان را از بهرِ احتیاط طوری بیان کنید که فردا اگر ورق برگشت و دیگران اعتراض کردند، جایی برای عقبنشینی داشته باشید. مثلا در آخر جملههایتان علامت «!» بگذارید. این علامت معجزه میکند. اگر فردا تعداد کسانی که طرفدار وحشیگری بودند، زیاد بود، بگویید مرا هم حساب کنید لطفا. اما اگر موج به نفع مخالفان وحشیگری بالا گرفت، چند جملهی مشابه دیگر نیز همراه با علامت «!» بنویسید و در آخرش بگویید، «ای وای، وطنم! دیروز نوشتم که مردم خوب کردند! امروز هم میگویم خوب کردند! بکشید! بکشید بیگناهان را! آری، بکشید! جان مردم چه ارزشی دارد؟!!!!!!!!!!!!!!» فراموش نکنید که این جملهی آخری را با چندین نشانهی «!» بیارایید. آن وقت، مردم با خود میگویند:
«آها، گرفتم. این از بس دردمند بوده، معکوس حرف میزده. اول خیال کرده بودیم واقعا نظرش همین است که خوب کردید آدم کشتید».
یکی از راههای دیگر معذرتخواهی مؤثر این است که بگویید، من ابتدا فکر کردم بچهها شوخی میکنند. به من گفتند که بیست نفر تیرباران شدهاند و من شنیدم که «بیرتاران» شدهاند و به همین خاطر، نوشتم که خوب شدهاند بیرتاران شدهاند. میدانید که بیرتاران یعنی خسته و بیحال. گفتم حتما سپورت کردهاند که بیرتاران شدهاند. ولی حالا که متوجه شدهام تیرباران شده اند، واقعا دلم چنان به درد آمده که میگویم، کاش پدر و مادرم اصلا با هم ازدواج نمیکردند.
روشهای دیگری هم هستند که بعدا شرح خواهند شد.