توازن خطرناک

نیکولای پخوموف

منبع: افغانستان. رو

مهدی زرتشت

بخش دوم و پایانی

در این میان، طالبان در همان نقطه‌ای باقی ماندند که بودند. در نتیجه، آن‌ها برای این‌که ارزش‌های افغانستان امروز را بپذیرند، می‌بایست فکر‌شان را عوض کنند؛ زیرا که در غیر آن، هیچ نوع توافقی درازمدت میان گروه طالبان و دولت افغانستان ممکن نیست به میان بیاید. گروه طالبان برای رسیدن به صلح واقعی، نیازمند آن هستند تا گام‌های جدی و بلندی را در راستای متمدن‌شدن‌ بردارند؛ [زیرا] که بدون برداشتن چنین گامی، ایده‌ی ایجاد نوعی «حکومت ائتلافی» با اشتراک طالبان، خیالی خام خواهد بود. بدون یک مصالحه‌ی ملی واقعی، هر‌نوع توافق‌ برای گروه طالبان می‌تواند یک توقف تاکتیکی باشد و آن‌ها در هر زمان و هر شرایط، جنگ‌شان را به هدف سرنگونی رژیم کابل، ادامه خواهند داد.

مسأله‌ی دیگر، عبارت از اهداف واقعی پاکستان است. پاکستان به دنبال چه چیزی است؟ [در این میان] دولت افغانستان گوش به فرمان چه کسی است؟ [آیا پاکستان] به دنبال موقعیت منطقه‌ای خود است؟ برای همین و اهداف دیگری، پاکستان مجبور است که با طالبان همکاری کند. طالبان افغان خطری را متوجه مقام‌های اسلام‌آباد نمی‌سازد؛ اما پاکستان نیز طالبان خود را در اختیار دارد. آن‌ها برنامه‌ی مشخص و ساده‌ی خود را دارند و این برنامه، چیزی جز یک برنامه‌ی دینی و بنیادگرایی‌ نیست. اگر به خاطر نفوذ پاکستان، تعداد علاقه‌مندان طالبان در افغانستان افزایش می‌یابد، [در این صورت] طالبان هر‌دو کشور با تلاش‌های مشترکانه‌ می‌توانند ثبات و امنیت پاکستان را نیز برهم بزنند. این را هم از یاد نبریم که پاکستان، کشوری دارای جنگ‌افزارهای اتمی است.

دورنمای رشد نفوذ منطقه‌ای اسلام‌گرایان و رادیکالیست‌ها، دیر یا زود، آمریکا را مجبور خواهد کرد تا دست مداخله دراز کند. [در آن صورت] یک‌بار دیگر مسأله‌ی حمایت آمریکا از پاکستان و تحکیم روابط دو کشور، به موضوع روز تبدیل خواهد شد. این در حالی است که واشنگتن هنوز موفق نشده چارچوب و روند خوش‌بینانه‌ای را به هدف ایجاد مناسبات با کشورهای منطقه، طرح و تدوین کند. ایالات متحده‌ی آمریکا نیازمند آن است تا در تمام عرصه‌ها زمینه‌ی لازم همکاری به میان بیاید؛ از جمله مناسبات اقتصادی با کشور هند [در حالی که] هم‌زمان نباید مناسبات با دولت پاکستان را دست‌کم گرفت؛ چرا که دست چین از عقب آماده‌ی کمک‌کردن به این کشور است.

از سوی دیگر، موضع پکن نیز هنوز روشن نیست. البته دولت پاکستان همکار قدیمی چین است؛ اما در شرایطی که اسلام‌گرایی در ترکستان چین [ایالت سینکیانگ] به‌شدت در حال رشد است، چین از افزایش نفوذ اسلام‌گرایان در افغانستان، هراس دارد و چنان از شرایط موجود معلوم می‌شود که در صورت رسیدن کابل به یک توافق با گروه طالبان، چنین نفوذی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

به این ترتیب، تصمیم رییس جمهور اشرف غنی برای بهبود روابط با دولت پاکستان، هرچند منطقی است؛ اما پیامدهای خطرناکی نیز دارد. چنین به نظر می‌رسد که تصمیم رییس جمهور اشرف غنی برای پیش‌برد این کار، جدی و تغییرناپذیر است. به عنوان مثال، در همین اواخر اشرف غنی چندتن از افسران افغان را برای تربیت و آموزش به پاکستان فرستاده است. (در حالی که در دروان کرزی، افسران افغان در کشور هند تربیت می‌شدند). [پرسش این است] این افسران به چه کسی وفادار خواهند ماند؟ اکثر افغان‌ها پاکستان را دشمن قسم‌خورده‌ی خود تلقی می‌کنند؛ اما با این سیاست رییس جمهور، چه برخوردی خواهند داشت؟ و این سیاست، چه پیامدهایی را در مناسبات بین‌المللی خواهد داشت؟ آیا اشرف غنی در برابر اسلام‌آباد، استقلالش را حفظ خواهد توانست؟ هنوز پاسخ قطعی‌ای برای این پرسش‌ها وجود ندارد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *