( نقدی بر نوشتهی «طالبان در آستانهی قدریابی»)
فرهاد خراسانی
دیروز در روزنامهی اطلاعات روز مقالهای را تحت عنوان «طالبان در آستانهی قدرتیابی» از بشیراحمد فاتحی خواندم. در این مقاله نویسنده ادعا کرده است که گویا طالبان در آستانهی قدرتگیری میباشند. نویسندهی مقاله شروع حملات بهاری طالبان (خیبر) و افزایش حملات هراسافگنی و تحرکات این گروه را در جنوب و شمال کشور، نشانههایی از قدرتگیری دوبارهی این گروه معرفی کرده است. مهمترین اشکال و ابهامی که در تحلیل مقالهی مذکور وجود دارد، این است که نویسنده طالبان را از گروههای هراسافگن وابسته به سازمانهای استخباراتی و تروریستی خارجی که علیه دولت افغانستان جنگ دارند و حملات هراسافگنی و انتحاری را سازماندهی میکنند، تفکیک نکرده است و تمامی حملات تخریبی این گروههای مخالف دولت افغانستان را به پای طالبان نوشته است. این موضوع خود میرساند که نویسنده از طالبان تعریف روشنی ندارد. طالبان یگانه گروه مسلح مخالف دولت افغانستان نیست، بلکه گروههای مسلح دیگری همانند شبکهی حقانی، حزبالتحریر ازبکستان، سپاه صحابه و گروههای کوچکتر دیگری که هرکدام از طرف سازمانهای استخباراتی کشورهای بیگانه تمویل و تجهیز میشوند هم در مقابله با دولت افغانستان قرار دارند و برای تضعیف نیروهای امنیتی افغانستان و ناامنی در کشور، دست به حملات تخریبی میزنند. در واقع دولت افغانستان و نیرویهای امنیتی کشور ضمن تأمین امنیت سرحدات و تأمین نظم داخلی، در برابر تمامی این گروههای مسلح در حال مبارزه میباشند و در برابر تمامی این گروههای شورشی تا کنون توان رزمیشان را به اثبات رساندهاند.
اگر فرض براین باشد که تنها طالبان نیروی مسلح مخالف دولت افغانستان میباشد، این یک فرض باطل و غیرواقعبینانه میباشد. از این نظر، اگر نیرومندی طالبان را از آغاز شکلگیری دولت افغانستان تا کنون مورد بررسی قرار دهیم، روشن میشود که این گروه توان مبارزهی نظامیاش در رویارویی با نیرویهای نظامی و امنیتی کشور تضیف شده است و هم تشکیلات رهبری و سازماندهی این گروه در داخل کشور فروپاشیده است و اکنون تشکیلات رهبری این گروه در خارج از مرزهای کشور قرار دارد و تحت حمایت سازمانهای استخباراتی بیگانه میتواند حملات تخریبی را در داخل کشور انجام دهد. در این سه سال اخیر دیده میشود که تاکتیک جنگی طالبان هم تغییر کرده است؛ بهجای جنگ رو در رو با نیرویهای نظامی کشور و حمله کردن بر پایگاههای نظامی، به انجام حملات هراسافگنانه و بمبگذاری کنار جاده روی آورده است. این تغییر تاکتیک طالبان ناشی از قوتگیری این گروه نیست، بلکه نشان از ضعف توان جنگی و مقابلهی مستقیم این گروه با نیروهای نظامی کشور میباشد. یکی از مصداقهایی که نویسندهی مقالهی «طالبان در آستانهی قدرتیابی» دال بر نیرومندی طالبان دانسته، بمبگذاری و انتحاری و کشتن افراد غیرنظامی توسط این گروه میباشد. این استنباط واقعبینانه نیست؛ زیرا طالبان یکی از گروههای تروریستی است. هراسافگنی و انجام حملات انتحاری، شیوهی مبارزات همهی گروهای تروریستی میباشد. در تمام نقاط جهان گروههای تروریستی دست به حملات وحشیانهی انتحاری میزنند. تا کنون قدرتهای بزرگ نظامی و امنیتی جهان و کشورهایی که ارتش چند میلیونی دارند، نتوانستهاند جلو حملات هراسافگنانه و تروریستی را بهقطع بگیرند. از این نظر، افزایش حملات هراسافگنانهی طالبان، آنهم حمله بر افراد غیرنظامی، نشانهی قدرتگیری طالبان نیست و نباید آن را علت قدرتمندی طالبان بدانیم. اگر خوب دقت شود، طالبان هر باری که دست به حملات تروریستی زده است، نیروهای امنیتی کشور درجا به آن پاسخ دادهاند و عاملان حملات مرگبارِ طالبان و سایر گروههای تروریستی را از بین بردهاند.
نگرانی دیگری که مطرح است، این است که پس از خروج نیروهای کمکی خارجی و نیروهای نظامی ائتلاف مبارزه با تروریزم، نیروی نظامی کشور پشتوانهی خویش را از دست میدهد و توان مقابله با گروههای شورشی و از جمله طالبان را از دست میدهد. نکتهی قابل توجه در این مورد این است که تا حالا که مسئولیت امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای امنیتی کشور سپرده شده است، نیروهای نظامی ما ثابت کردهاند که از پس مقابله با طالبان و سایر گروههای شورشی برآمده میتوانند و توانمندیشان در ایفای مسئولیتهای امنیتی کشور قابل ستایش است. مهمترین مسئلهای که میتواند توانمندی نیروهای نظامی کشور را بالا ببرد، تقویت پایههای اقتدار دولت و همکاری کشورهای حامی امنیت در افغانستان میباشد. هردو نامزد ریاست جمهوری به این اصل توجه دارند که قدرت نظام را تضعیف نکند و هردویشان گفتهاند که پیمان امنیتی را با ایالات متحده به امضا میرسانند. در صورتی که مشکلی در این خصوص به وجود نیاید، این اطمینان وجود دارد که دولت آینده بتواند اقتدار نظام را تقویت نماید با امضا شدن پیمان امنیتی متقابل میان ایالات متحده و دولت افغانستان، همکاری امنیتی ایالات متحده با دولت و مردم افغانستان را بیشتر از این تقویت کند که این مسئله به تقویت و نیرومندی نیروهای امنیتی کشور میافزاید و تلاش طالبان را برای قدرتگیری، ناکام میسازد.
پس گفتن اینکه قدرت مقابلهی نیروهای طالبان در مقابل نیروهای امنیتی کشور افزایش یافته است، واقعبینانه نیست و چنین تلقیهای ناموجه میتوانند بر روحیهی عمومی تأثیر منفی بگذارند و به جنگ روانی طالبان و شورشیان مخالف نظام کمک کنند.