در باب تقرر شناسی

بدان اسعدک الله تعالی فی‌الدارین که تقرر بر سه نوع است: تقرر بجا، تقرر بی‌جا و تقرر معلق.

تقرر بجا:

احمد کثیر ایبکی والی سمنگان مقرر شده و شما در کابل کار می‌کنید. کار که نمی‌کنید، ولی همان رفت و آمد هر روزه به ساختمان دولتی را فعلا کار بنامیم. فامیل محترم تان در سمنگان زنده‌گی می‌کند. سه ماه پیش یک ماشین کالاشویی خریده اید که می‌خواهید به سمنگان بفرستیدش. چهار سیر قروت اعلای غزنی هم گرفته‌اید و گذاشته‌اید درون همین ماشین. به هر موتروان که گفته اید این اشیای ارجمند را ببرد به خانواده‌ی شما تحویل بدهد، بهانه آورده. پریروز که با والی جدید، آقای ایبکی، صحبت کردید و در ضمن صحبت حرف از ماشین لباس شویی و قروت و این چیزها شد، ایشان به یکی از موتروان‌ها دستور داد که برود و ماشین و قروت شما را از سرای پلخمری بردارد و به صورت رایگان به فامیل محترم شما در سمنگان برساند. حالا اگر این تقرر بجا و شایسته نیست، پس تقرر عمه‌ی پیر من به حیث مسئول تیم خواستگاری از دختر پوهنتونی بجا و شایسته است؟

تقرر بی جا:

محمد سلیمان باغی به عنوان سخن‌گوی وزارت معادن و صنایع مقرر شده. این تقرر صد درصد بی‌جاست. چرا که اولا آقای باغی از قریه‌ی شماست و شما فعلاً بی‌کارید. یعنی از برای خدا هر کس حیثیت دارد. ثانیاً، حتا اگر ایشان از قریه‌ی شما نباشد و مساله‌ی سیال‌داری و تعلق به زیر چشمه و پشت چشمه بودن در جغرافیای قریه کاملاً بی اثر باشد، هنوز مساله‌ی اصلی این است که شما هیچ کاری به وزارت معادن و صنایع ندارید. خوب، اگر آقای باغی سخن‌گوی وزارت تحصیلات عالی می‌شد مساله فرق می‌کرد. آن وقت می‌شد بجا و بی‌جا بودن تقرر او را با این محک سنجید که حاضر هست برای نواسه‌ی عمه‌ی پدر تان بدود یا حاضر نیست. ولی حالا که در وزارت معادن و صنایع کار مقرر شده، مرده باد این تقرر بی‌جا.

تقرر معلق:

این دیگر شرح کار ندارد. تقرر معلق یعنی تقرری که هنوز نمی‌دانید آن را به عنوان یک تقرر بجا و شایسته به صاحب اش تبریک بگویید یا نه. درست است که همین دیروز ده‌ها تن از مردم با عزت ناحیه‌ی ششم با حضور در منزل ایشان تقرر بجای او را تبریک گفته و حمایت «قاطع و بی دریغ» خود را از او اعلام کردند. اما شما هنوز تصویر روشنی از اوضاع ندارید و مثلاً نمی‌دانید که آیا روزی کار تان به ایشان «بند» خواهد شد یا نه. این است که ارزیابی تان هنوز معلق است.

آدم این چیزها را باید بداند. علوم سیاسی هم شد رشته؟ علم آن است که به درد بخورد.