رهبر جدید طالبان؛ تحکیم جایگاه از طریق پیروزی در میدان جنگ

نیویورک تایمز/ جوزف گلدستین

ترجمه: معصومه عرفانی

در دهۀ 1990 و در دولت طالبان، زمانی که افغانستان فقط چند هواپیما داشت، ملا اخترمحمد منصور رییس ترانسپورت بود. هم‌چنین، او سرپرستی اداره‌ی گردشگری را در کشوری بر عهده داشت که کمتر کسی به آن قدم می‌گذاشت.

کوتاه سخن این‌که، در آن زمان احتمال اندکی وجود داشت که او روزی به‌عنوان فرمانده‌ی ارشد طالبان ظهورکرده و درنهایت جانشین بنیان‌گذار افسانه‌ای این گروه، ملا محمد عمر شود.

اما در سال‌های پس از تبعید رهبر طالبان به پاکستان در سال 2001، ملا محمدمنصور به‌عنوان شورشی قدرتمندی که از حملات ناتو جان سالم به‌در برده بود، در بازگشت طالبان به قدرت نقش مرکزی ایفا کرده و برای دولت افغانستان تحت حمایت آمریکا، خطری جدی به‌حساب می‌آمد.

حملات شورشیان در شمال افغانستان در هفته‌های اخیر که منجر شد پرچم طالبان پس از 14 سال، در قندوز، یکی از مهمترین شهرهای افغانستان برافراشته شود، جایگاه ملا منصور را به‌عنوان یکی از زیرک‌ترین دشمنان منافع آمریکا در دهه‌ی اخیر تثبیت کرد. بااین‌حال، او هنوز تا حد زیادی برای مقامات افغان و آمریکایی، یک معما باقی مانده است.

در جزئیاتی از زندگی و ظهور او به‌عنوان رهبر طالبان، که از طریق مصاحبه با فرماندهان سابق و کنونی طالبان، و مقامات افغانستان و کشورهای غربی می‌توان به‌آن دست یافت، تصویری از یک رهبر شورشی قدرتمند و دانا نشان داده شده است.

برطبق گفته‌های مقامات افغان و طالبان، او در طول چند سال گذشته، به‌عنوان رهبر بالقوه‌ی طالبان، مرگ ملا عمر در سال 2013 را مخفی نگه داشته بود. او در این مدت، قدرت را به دست داشت، دستورات را به نام ملا عمر صادر می‌کرد، در برابر فرماندهان رقیب طالبان می‌ایستاد، و پیوسته در پی تحکیم قدرت خود بود.

به گفته‌ی مقامات افغان و طالبان: او از اتحادی قدرتمند با سازمان جاسوس نظامی و استخبارات پاکستان که حامی اصلی شورش طالبان در افغانستان بود، بهره می برد. این رابطه و پرداخت‌های هنگفت نقدی به فرماندهان همراهش، عامل مهم اقتدار او برای مدیریت بحران جانشینی بود که پس از انتشار خبر مرگ ملا عمر در تابستان امسال، به‌وجود آمد.

نقش پاکستان در ظهور ملا منصور و به‌دست‌گرفتن رهبری، امید مقامات افغان و غرب را به این‌که مقامات پاکستان متقاعد به وادارکردن طالبان به پذیرش قرارداد صلح شوند، کمرنگ کرده است.

درعین‌حال، این مساله خطری سیاسی برای ملا منصور نیز بوده است. زیرا باعث نارضایتی بعضی چهره‌های طالبان شده است که از نفوذ پاکستان بر رهبری‌شان خشمگین هستند و نیز کسانی که احتمال ندارد تا فریب خود را درمورد مرگ ملا عمر ببخشند. بعضی از فرماندهان مخالف، مسیر جدیدی را درپی گرفته و به شاخه‌ی دولت اسلامی در حال رشد در افغانستان و پاکستان پیوسته‌اند.

بزرگ‌ترین معمای ملا منصور برای مقامات غربی و افغان در این پرسش است که او، اکنون که جایگاه قدرتمند خود را تثبیت کرده است، برای آینده‌ی افغانستان چه نقشه‌ای در سر دارد: آیا او تلاش خواهد کرد تا طالبان را به‌عنوان فاتحان به قدرت بازگرداند؟ یا پیروزی‌های نظامی را به‌عنوان حربه‌ای قدرتمند در مذاکرات صلح استفاده خواهد کرد؟

گفتار و اعمال خود او، ظاهرا از هر دو این نظریه‌ها حمایت می‌کند.

ملا منصور، مرد تنومندی که تصور می شود کمتر از 50 سال داشته باشد، برخلاف سلف معروف و منزوی‌اش، در خفا زندگی نمی‌کند. شرایط زندگی‌اش مانند رهبران جهادی فراری نیست که از حملات هواپیماهای بدون سرنشین وحشت داشته و از تلفن‌های همراه، به دلیل احتمال ردیابی‌شدنش، اجتناب کند. درواقع، یکی از کسانی که او را می‌شناسد می‌گوید که رهبر طالبان صاحب یک شرکت موبایل است.

براساس مصاحبه‌ها با افرادی که با او آشنا هستند،  از جمله رهبران بلندرتبه‌ی طالبان و مردم عادی که به شرط فاش‌نشدن نامشان حاضر به گفتگو شده‌اند (به‌دلیل ترس و اجتناب از خطر انتقام)، او گاهی در محله‌ای در جنوب کویته‌ی پاکستان زندگی می‌کند که به شهر ماهواره معروف است؛ منطقه‌ای که بعضی از دیگر رهبران طالب هم‌قبیله‌اش (اسحاق‌زی) نیز خانه‌هایشان در آن‌جا موقعیت دارد.

اما، کویته تنها گزینه‌ی او نیست. به گفته‌ی یک مقام ارشد اطلاعاتی افغانستان،  اگرچه ملا منصور در لیست پرواز ممنوع سازمان ملل متحد قرار دارد، بارها از پاکستان، پرواز داشته است. بیشتر اوقات، مقصد او دبی در امارات متحده‌ی عربی بوده است؛ جایی که او خانه و چندین سرمایه‌گذاری تحت نام‌های مختلف دارد.

همین آزادی به‌تنهایی از این ادعا که او در نزد مقامات پاکستانی جایگاه ویژه‌ای دارد، حمایت می‌کند. هم‌چنین، ساکنان شهر ماهواره، گفته‌اند که تعداد ماموران امنیتی لباس شخصی او، از زمانی که به‌عنوان رهبر طالبان اعلام شده است، افزایش یافته‌اند.

مقامات استخباراتی می‌گویند که اگرچه او از روابط خود با پاکستانی‌ها بهره می‌برد، اما طرف پاکستانی نیز شرایطی برای این همکاری دارد. به گفته‌ی آنها، ملا منصور مرد ثروتمندی است و بخشی از ثروتش از رابطه‌اش با قاچاقیان مواد مخدر از پشتون‌های اسحاق‌زی به‌دست می‌آید. یکی از مقامات استخبارات افغانستان می‌گوید که گاهی بخشی از این پول‌ها، توسط مقامات پاکستانی تصرف می‌شود. یکی از نمونه‌ها همین امسال زمانی اتفاق افتاد که پاکستان، در تلاش برای میانجی‌گری مذاکرات بین رهبران طالبان و ملا منصور و دولت افغانستان بود.

چنینی جزئیاتی، نشان‌دهنده‌ی مغایرت زندگی او با زندگی‌های رهبران طالبان در زمان حکومت آن‌ها بود که ظاهرا زندگی ساده‌ای داشته‌اند. گرچه به‌نظر می‌آید طالبان تصمیم دارند در بیوگرافی ملا منصور که اخیرا منتشر کرده‌اند، این تصور را رد کنند.

در این بیوگرافی آمده است: «او لباس‌های مرتب، تمیز و راحت می‌پوشد. از اسراف و ولخرجی برای لباس‌پوشیدن، غذاخوردن و تامین دیگر نیازهای زندگی روزمره، بیزار است و از آن اجتناب می‌کند».

از میان رهبران شورشی که هنوز زنده هستند، تعدادی با دولت افغانستان از در آشتی آمده و در کابل زندگی می‌کنند. برای آن‌ها، این‌که ملا منصور امروز به چنین جایگاهی رسیده است، جای تعجب دارد.

ملا سلام علی‌زی که در طول حکومت طالبان در دهه‌ی 1990، برای مدت دو سال، از نزدیکان ملا عمر بود و سپس چند سال را به‌عنوان فرماند‌ه‌ی شورشیان سپری کرد، ملا منصور را فردی فرصت‌طلب و غیر قابل پیش‌بینی توصیف می‌کند. او در مصاحبه‌ای تلفنی گفت: ملا منصور «شخصی است که هیچ ایدئولوژی از آن خود ندارد. شخصی است که برایش مهم نیست چه میزان ویرانی به‌بار می‌آورد». ملا علی‌زی که حدودا هشت سال قبل به دولت پیوسته است اضافه کرد: «اگر به او گفته شود یک جاده را خراب کن، او 10 جاده را نابود می‌کند. اگر گفته شود یک نفر را بکشد، او 100 نفر را خواهد کشت».

ملا سلام علی زی، که نزدیک به دو سال در طول حکومت طالبان در دهۀ 1990 از نزدیکان ملا عمر بود و بعدها چند سال را به عنوان فرمانده شورشی گذراند، توصیف میکند ملا منصور با به عنوان یک فرصت طلب غیرقابل پیش بینی. او در مصاحبه ای تلفنی گفت: ملا منصور «کسی است که ایدیولوژی از خود ندارد. شخصی که برایش اهمیتی ندارد چه میزان ویرانی رخ میدهد».

مولوی قلم‌الدین که در دولت طالبان، وزارت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را اداره می‌کرد، از ملا منصور به‌عنوان مدیری سخت‌کوش یاد می‌کند. که درحال‌حاضر از اعضای کمیسیون صلح دولت افغانستان است، گفت «ملا منصور چهره‌ای بنیادگرا نبود. مردم از او گله و شکایتی نداشتند».

اما کسانی که به‌دنبال مدرکی برای اثبات این مساله هستند که اولویت ملا منصور جنگیدن است نه دنبال‌کردن گفتگوهای صلح، در یافتنش مشکلی نخواهند داشت. او از سازمان‌دهندگان اولیه‌ی شورش‌ها پس از سقوط دولت طالبان در سال 2001 توسط ایالات متحده بود و بعدها به یکی از فرماندهان اصلی میدان جنگ تبدیل شد.

اطلاعات نظامی افشاشده‌ی ایالات متحده، در یک بررسی کلی، تصویری از او نشان می‌دهد که در سال‌های 2006 و 2007، بذر خشونت را در سراسر افغانستان می‌پراکند. براساس این اطلاعات، او در جلسه‌های استراتژیکی که برای برنامه‌ریزی بمب‌گذاری های انتحاری برگزار می‌شد حضور داشته است. در آن زمان، بمب‌گذاری‌های انتحاری، تاکتیک نسبتا جدیدی برای طالبان بوده است.

اگر امروز مرز میان طالبان و قاچاق‌چیان موارد مخدر در افغانستان چندان روشن نیست، بخشی از آن به ملا منصور بازمی‌گردد. او در میان نخستین مقامات اصلی طالبان بود که براساس گزارش ملل متحد در 2008، به تجارت موارد مخدر ربط داده می‌شد. او بعدها از مهم‌ترین کسانی بود که برای تجارت مواد مخدر، برای طالبان مالیات جمع می‌کرد و از این طریق، سود زیادی ازطریق صادرات مواد مخدر برای طالبان جمع‌آوری می‌نمود.

علی‌رغم مشخصات و شرح‌حال ارایه‌شده از ملا منصور، او هم‌چنان برای دشمنانش ناشناخته باقی مانده است. در سال 2010، شخصی فریبکار ادعا کرد که او ملا منصور است و برای شرکت در مذاکرات محرمانه‌ی صلح گفتگو می‌کرد. دولت افغانستان و نیروهای نظامی ائتلاف تحت رهبری آمریکا، به‌خصوص زمانی که درخواست او برای پایان جنگ را شنیدند، بسیار امیدوار شده بودند: عفو برای سران طالبان و شغل برای سربازان طالبان. پول هنگفتی به این مرد داده شد و او برای شرکت در جلسات به کابل منتقل کردند و انتظاراتش نیز مورد بررسی قرار گرفت.

پس این‌که این مرد به‌سادگی ناپدید شد، کابل و واشنگتن متوجه شدند که فریب خورده‌اند و ملا منصور واقعی هم‌چنان درحال ارتقا بود.

در سال 2010، مقامات پاکستان، ملا عبدالغنی برادر، معاون ارشد ملا عمر را دستگیر کردند. مقامات افغانستان و غرب بعدها گفتند دلیل بازداشت او این بود که بدون دخالت پاکستان با مقامات افغان مذاکره می‌کرد.

درپی دستگیری ملا برادر، دو فرمانده‌ی طالبان به شهرت بیشتری دست یافتند: یکی از آن‌ها ملا منصور بود و دیگری ملا عبدالقیوم ذاکر، زندانی جوان سابق اردوگاه آمریکایی‌ها در خلیج گوانتانامو در کوبا، که به‌عنوان فرمانده‌ای سخت‌گیر در جنوب افغانستان شهرت داشت.

رحمت‌الله نبیل، رییس سازمان امنیتی افغانستان، سال گذشته در مصاحبه‌ای گفت: این دو نفر، مدتی را با ناخشنودی با هم گذراندند اما ملا منصور، به‌وضوح از ملا ذاکر پیشی گرفت و تبدیل به رهبر بالقوه‌ی طالبان شد.

به گفته‌ی مقامات افغانستان و غرب، او تبدیل به تنها مجرای ارتباطی با ملا عمر شده بود؛ رهبری که سالانه بیانیه‌هایی به نامش صادر می‌شد. اما حتی فرماندهان ارشد طالبان نیز او را سال‌ها ندیده بودند و ازهمین‌رو، خشم و تردیدی روبه‌رشد در آن‌ها به‌وجود آمده بود.

ملا منصور به‌اندازه‌ی کافی اعتمادبه‌نفس داشت؛ او آغاز به قراردادن هواداران خودش در پست‌های مهم و اقدام علیه کسانی نمود که نسبت به او تردید نشان می‌دادند.

در بهار سال گذشته، او به ملا ذاکر اعلام کرد که او اخراج شده است، زیرا ملا عمر از استراتژی نظامی این فرمانده ناراضی است. به گفته‌ی مقام‌های افغان و و آمریکایی، ملا ذاکر این را دروغ خوانده و سند زنده بودن ملا عمر و نیز این‌که درواقع خواستار خروج او است را از ملا منصور طلب کرد. ملا منصور نامه‌ای منسوب به ملا عمر به او نشان داد اما نتوانست مدرک قانع‌کننده‌ای ارایه کند. این قمار شکست خورد و مساله پیچیده شد؛ شایعه‌ی مرگ ملا عمر و این‌که ملا منصور دیگران را فریب می‌دهد گسترش یافت.

آن شایعات، در نیمه‌ی اول سال و زمانی که پاکستان آغاز به تشویق رهبران طالبان کرد تا برای نخستین بار و به‌عنوان مقدمه‌ای برای مذاکرات صلح، به‌طور رسمی با هیات افغانی دیدار کنند، ملا منصور را دنبال کردند.

حکمت کرزی، یکی از نمایندگان افغانستان، بعدها گفت: تا زمان برگزاری آن جلسه در اوایل جولای در نزدیکی اسلام‌آباد، طالبان برای مدتی طولانی، دیدار با دولت افغانستان را رد کرده بودند. اما به دیپلمات‌های حاضر در این مذاکرات گفته شده بود که خود ملا منصور برگزاری این جلسه را پذیرفته است.

این مقام ارشد افغان گفت که ملا منصور، در حقیقت، تحت فشار سنگین از سوی مقامات پاکستانی به این فرستادن هیات به این جلسه تن داد. اما زمانی که مذاکرات درحال پیشرفت بودند، او ناگهان تغییر رویه داد: به چند فرستاده‌ی طالبان دستور داد که از شرکت در جلسه سر باز بزنند و خود ملا منصور نیز برای مدتی ناپدید شد. به گفته‌ی یک مقام افغانستان: «تلفن منصور خاموش شد. او ناپدیده شده بود».

این‌که چرا ملا منصور تلاش کرد تا مذاکرات را متوقف کند مشخص نیست، اما یک مقام امنیتی افغان و یک دیپلماتی غربی گفتند که احتمالا او نگران بوده است که وفاداری رهبران طالبان را از دست بدهد. این مقام ارشد افغان گفت: «مساله این نبود که ملا منصور مطیع پاکستان نباشد. فقط او از این می‌ترسید که گروه طالبان از هم بپاشد».

پاکستان، هم‌چنان برای یافتن مقامات طالبان که مایل به شرکت در مذاکرات صلح باشند تلاش می‌کرد و درنهایت هیاتی کوچک‌تر و با موثریت کمتری نسبت به آن‌چه دولت افغانستان امید داشت، برای جلسات 7 جولای تشکیل شد. بااین‌حال، این مذاکرات، به‌عنوان آغازی تاریخی برای روند طولانی مذاکرات صلح خوانده شد.

به گفته‌ی دو مقام افغان و یک نماینده‌ی غرب، نگرانی ملا منصور در آینده درست ثابت شد. مذاکرات –و رضایت ظاهری ملا منصور به آن- منجر به ایجاد شکاف‌هایی در رده‌های بالای طالبان شد. چهره‌های ارشد این گروه آغاز به بحث برای ضرورت درخواست راهنمایی از ملا عمر کردند و این مساله بار دیگر تردیدها و سوال‌هایی درمورد زنده‌بودن رهبر طالبان برانگیخت.

به گفته‌ی مقامات افغان، در ماه جولای امسال، این خبر که ملا عمر مدت‌هاست مرده است، ناگهان بین فرماندهان گروه منتشر شد. این‌که این اخبار دقیقا چطور پخش شدند، مشخص نیست اما گفته می‌شود یکی از تئوری‌ها این است که با پیشرفت مذاکرات صلح، ملا محمدیعقوب، پسر ملا عمر، اعتمادش به دیگر رهبران ارشد طالبان جلب می‌شد.

در 29 جولای، سرانجام دولت افغانستان اعلام کرد که ملا عمر درواقع دو سال قبل در بیمارستانی در کراچی پاکستان درگذشته بود.

ملا منصور بلافاصله تلاش کرد تا در مبارزه‌ی جانشینی از رقیبانش پیشی بگیرد. در طول چند روز –به گفته‌ی مقامات افغان و غربی، با کمک‌های نقدی و نفوذ پاکستان-، او وفاداری رقبای احتمالی‌اش را تضمین کرد.

اما تعدادی از رهبران، در حمایت از ملا یعقوب پسر ملا عمر بسیج شده بودند. برطبق گفته های اعضای شورای رهبری طالبان، این دسته شامل ملا ذاکر، و برطبق گزارشات، رهبری شبکه‌ی حقانی می‌شد –یک جناح بانفوذ طالبان که به استفاده از تاکتیک‌های تروریستی وحشیانه و مهارتشان در جمع‌آوری پول شهرت دارد.

پس از آن، ملا منصور برتری خود نسبت به حریفانش را به جهان نشان داد.

طالبان در 31 جولای اعلام کردند که نه تنها ملا منصور رهبر جدید طالبان شده است، بلکه هر دو معاون او نیز از رهبری شبکه‌ی حقانی انتخاب شده‌اند (کسانی که قرار بود حامل ملا یعقوب باشند). دو هفته بعد، طالبان بیانیه‌ای منتشر کردند مبنی بر این‌که ملا یعقوب و اعضای خانواده‌اش موافقت خود با رهبری ملا منصور را اعلام نموده و به وفاداری نسبت به آن متعهد شدند.

اما ملا ذاکر، به این راحتی با این مساله کنار نمی‌آمد.

مقامات ریاست امنیتی ملی افغانستان گفتند که آن‌ها پیامی به‌دست آورده‌اند که در آن، ملا منصور از طریق واسطه‌ای در ولایت هلمند، پیشنهاد کرده بود بیش از 14 میلیون دالر به ملا ذاکر پرداخت کند. مقام ارشد امنیتی افغانستان ادعا کرد که پس از انجام این پرداخت از بودجه‌ای نامعلوم، ملا ذاکر درخواست کرده بود که او رهبری کمیسیون نظامی طالبان را به‌دست بگیرد و ملا منصور متعهد شود که در مذاکرات صلح شرکت نمی‌کند. اگرچه، این ادعاها را نمی‌توان در مصاحبه‌ با مقامات طالبان تایید کرد.

پس از این‌که ملا منصور جانشین رسمی ملا عمر شد، کارهایی بود که باید برای تحکیم جایگاهش انجام می‌داد. او نشست 7 جولای با مقامات افغان را رد کرده و از نیروهای طالبان خواسته بود که گفتگوهای صلح را به‌عنوان «کلماتی از دشمنان» بی‌اعتبار بدانند.

بااین‌حال، هنوز هم پس از سخنرانی ملا منصور، اندکی امید در کابل وجود داشت. دیپلمات‌ها چنین برداشت کرده بودند که او صریحا مذاکرات آینده با دولت افغانستان را رد نکرده است.

طالبان در بیانیه‌ای دیگر در وبسایت خود گفتند «دریچه‌ای برای برگزاری جلسات غیرمستقیم با دشمن، در رابطه با استقلال افغانستان و پایان اشغال، باز بوده و هنوز باز است».

شیوه‌ی زیرکانه‌ای که ملا منصور با استفاده از آن، به‌عنوان رهبر جدید طالبان ظهور کرد، به استعدادهای سیاسی او اشاره می‌کند. اما برخی از رهبران طالبان آن را بیشتر به‌عنوان مدرکی مبنی بر حمایت پاکستان می‌دانند.

یکی از مقامات ارشد شورشیان، طیب آغا، پس از استعفا در ماه اگست چنین گفت که او نسبت به انتخاب ملا منصور در خارج از افغانستان نگران است. طیب آغا که فرستاده‌ی ارشد طالبان بود، در بیانیه‌ای طولانی گفت: انتخاب رهبر در پاکستان «یک اشتباه بزرگ تاریخی» بود و رهبران طالبان باید برای «حفظ استقلال خود»، از تبعیدگاهشان در پاکستان به افغانستان بازگردند.

در گروه طالبان، مخالفت ملا منصور با مذاکرات صلح و روابط نزدیک او با پاکستان، هم‌چنان مسایلی مجاب‌کننده برای کسانی هستند که هنوز رهبری او را نپذیرفته‌اند.

اما در روزهای اخیر، ملا منصور توجه‌ها را از تنش‌های داخلی به سمت جایگاهش به عنوان رهبر مهمترین پیروزی نظامی طالبان پس از سقوط دولتشان در 2001 کشانده است. پس از دو سال درگیری و نفوذ مداوم در شمال، جنگ‌جویان طالبان در 28 سپتامبر، پرچم سفید خود را در شهر قندوز بالا بردند.

تغییرات در میدان جنگ افغانستان، درحال حاضر، مذاکرات صالح را تبدیل به یک راه‌حل ثانوی کرده است. گرچه مقامات افغان و غربی امیدوار هستند این وضعیت پایدار نباشد. اما هنوز کسی نمی‌تواند بگوید که هدف بلندمدت ملا منصور چه می‌تواند باشد.

بارنت روبین، پژوهش‌گر مسایل افغانستان که با دولت ایالات متحده درزمینه‌ی سیاست افغانستان کار کرده است، در مصاحبه‌ای گفت: «من به شما خواهم گفت که او چه کسی نیست. او طالبی میانه‌رو یا افراطی نیست. چرا که شیوه‌ی زندگی او در دسته‌بندی‌های ما جا نمی‌گیرد. مردم تلاش می‌کنند او را در طبقه‌ای قرار بدهند که خودشان درک می‌کنند».

دیدگاه‌های شما
    1. ښه مطلبوته خپروي اما یوه خبره ده چب ډیر اوږده لیکنه کوی ویږنکی یی خسته کیږی
      کم بخر راحت بیشین لک ولیکی سم یی ولیک

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *