رابین لاکوف
مترجم: معصومه عرفانی
بخش سوم
صحبت کردن مانند یک بانو
«زبان زنانه» در تمام سطوح گرامر انگلیسی دیده میشود. تفاوتهایی را میتوان در گزینش و تعدد موارد واژگانی یافت؛ همچنین در موقعیتهایی که قوانین نحوی ثابتی اجرا میشود؛ در الگوهای آهنگ بیان و دیگر الگوهای زبانی. برای نمونهای از تفاوتهای واژگانی، زن و مردی را تصور کنید که هر دو به دیواری نگاه میکنند که با صورتی مایل به ارغوانی رنگ شده است. زن ممکن است بگوید: «این دیوار ارغوانی روشن است». در حالیکه هیچ کس مفهومی خاصی از نتیجۀ کلمات وی به تنهایی برداشت نمیکند، اما اگر مرد این جمله را بگوید ممکن است چنین برداشت شود که او با حالتی تمسخرآمیز از یک زن تقلید میکند یا همجنسگرا یا دکوراتور داخلی است.
پس زنان نسبت به مردان به مراتب تمایز بسیار دقیقتری بین نامگذاری رنگها قایل میشوند. کلماتی مثل قهوهای مایل به خاکستری، نخودی، سبز آبی، بنفش کمرنگ و غیره در واژگان فعال زنان معمول هستند اما اکثر مردان فاقد چنین واژگانی در واژگان فعال خود میباشد. به خاطر دارم زمانی مردی را دیدم که به خاطر بحثی بین دو مرد دیگر در مورد اینکه رنگ ژاکتی «بنفش کمرنگ» یا «ارغوانی» روشن است، از خنده نفسش بند آمده بود. چنین بحثی به این دلیل برای مردان جالب است که اینگونه پرسشها به نظر آنها احمقانه میآید و هیچ ربطی به دنیای واقعی ندارد.
ممکن است این سوال به ذهنمان خطور کند که چرا چنین تمایزی میان رنگها، میتواند برای زنان معنادار باشد و برای مردان خیر. یک دلیل در شیوهای است که بسیاری از مردان در جامعۀ ما، به دیگر موضوعات «بی ارزش» نگاه میکنند، و آنها را خارج از قلمرو کاری مردان، متعلق به زنان و نیز مردانی که در مردانگی آنها تردید وجود دارد میدانند. مردان تمایل دارند تا هرآنچه برای آنها بی ارزش است یا توجه آنها را جلب نمیکند، به زنان ارجاع دهند و خود را درگیر آن نکنند. یکی از این مسایل بی ارزش، تمایز دقیق قایل شدن بین رنگهاست. ممکن است ما بتوانیم این نکته را به طرز دیگری بیان کنیم: از آنجا که از زنان انتظار نمیرود در مورد موضوعات مهم تصمیم گیری کنند، به عنوان مثال اینکه چه شغلی را به عهده بگیرند، به تصمیم گیریهای بی اهمیت تنزیل داده میشوند. تصمیم گیری راجع به اینکه رنگی را «بنفش کمرنگ» یا «ارغنوانی» روشن بنامند، از جملۀ این تصمیمهاست.
آشکار است که این تفاوتهای واژگانی، انعکاس دهندۀ نابرابریهای اجتماعی در جایگاه زنان است. ممکن است این سوال مطرح شود که چگونه میتوان آن را بهبود بخشید؟ بدیهیست که هیچ کسی به شکل جدی پیشنهاد قانونی را نخواهد داد که بر مبنای آن زنان از استفاده از اصلاحات «بنفش کمرنگ» و «ارغوانی روشن» منع شوند، یا نمیتوان مردان را وادار به استفاده از این کلمات نمود. تمام آنچه ما قادر به انجام آن هستیم این است که به زنان فرصت دهیم تا در تصمیم گیریهای واقعی زندگی شرکت داشته باشند.
جدا از موارد واژگانی مشخص مانند نام رنگها، تفاوتهایی میان شیوۀ صحبت کردن زنان و مردان در استفاده از الفاظی وجود دارد که دستور زبان شناسان اغلب آن را «بی معنا» میخوانند. ممکن است هیچ مدلولی برای آنها وجود نداشته باشد اما به هیچ وجه نمیتوان گفت که بی معنا هستند: آنها زمینههای اجتماعی الفاظ را توصیف میکنند و رابطهای که گوینده میان خودش و مخاطب، میان خودش و موضوع صحبت، احساس میکند، نشان میدهند.
برای یک آزمایش، میتوان دو جمله را که از لحاظ نحوی و واژگانی یکسان هستند و تنها از لحاظ استفاده از الفاظ «بی معنا» با هم تفاوت دارند به یک فرد بومی نشان دهید و بپرسید کدام یکی از جملات توسط یک مرد و کدام یک توسط یک زن گفته شده است:
(الف) عزیزم، کرۀ بادام زمینی را باز هم در یخچال گذاشتی.
(ب) لعنتی، کرۀ بادام زمینی را باز هم در یخچال گذاشتی.
به راحتی میتوان پیشبینی کرد که افراد جملۀ اول را بخشی از «زبان زنانه» و دومی را بخشی از «زبان مردانه» دسته بندی میکنند. درست است که بسیاری از زنان مغرور میتوانند جملاتی مثل جملۀ دوم را علنا و بدون هیچ ناخوشنودی استفاده کنند، اما با این حال، این پیشرفتی جدید است و احتمالا همچنانکه اکثریت طبقۀ متوسط جامعه استفاده از جملۀ «ب» را برای مردان بی عیب میدانند، هنوز با استفادۀ آن توسط زنان مخالفت میکنند. (در هر صورت، جالب توجه است که اشاره کنیم زبان مردانه به طور روزافزون مورد استفادۀ زنان قرار گرفته است اما مردان زبان زنانه را اتخاذ نکرده اند، به غیر از کسانی که تصویر مردانۀ جامعۀ آمریکایی را رد میکنند، به عنوان مثال همجنسگرایان). این مسئله را میتوان با این حقیقت که بسیاری از زنان به دنبال حرفههای مردانه هستند اما مردان کمی به سمت شغلهای زنانه مانند خانه داری یا منشیگری هجوم میآورند قابل مقایسه است. زبان گروه مطلوب، گروهی که قدرت را به دست دارند، همراه با رفتار غیر زبان شناسیاش، عموما توسط گروههای دیگر مورد قبول واقع شده است، در حالیکه عکس آن صحت ندارد. در هر صورت، بدیهیست که گفته شود استفاده از الفاظ خشنتر مختص مردان و عبارات ملایمتر برای زنان است).