منبع: The Interpreter
نویسنده: Dirk van der Kley
برگردان: حمید مهدوی
نیروهای بینالمللی در افغانستان در صرف دو ماه باقی مانده، مسئولیتهای امنیتی را به نیروهای محلی واگذار خواهند کرد. پکن به منظور آمادگی برای تحویلدهی مسئولیتهای امنیتی و در نهایت، خروج نظامیان خارجی از افغانستان، سیاست غیرفشردهاش در این کشور را فشردهتر ساخته است.
چین دهها میکانیزم دیپلماتیک دوجانبه و چندین جانبه با افغانستان و کشورهای همسایهاش را دنبال کرده است، که روی مسئلهی امنیتی تمرکز داشتهاند. دیپلماسی یکی از دو ستون عمدهی سیاست چین در قبال افغانستان است (ستون دیگر افزایش قابل توجه تعامل اقتصادی با افغانستان است).
امنیت، از علایق کلیدی پکن در افغانستان است. چین همچنین میخواهد از گسترش تروریزم، بهویژه ایدیولوژی تروریزم در ایالت سین کیانگ این کشور، جلوگیری کند و به این ترتیب، اطمینان حاصل کند که افغانستان به عنوان یک پایگاه قوی ستیزهجویان اویغور عمل نمیکند. چین به افغانستان تعهد نظامی نخواهد کرد، پس این کشور چگونه از دیپلماسی برای جلوگیری از گسترش بیثباتی جدید در سین کیانگ استفاده خواهد کرد؟
پکن تلاش خواهد کرد تا تهدید امنیتی را به دو شکل عمده کاهش دهد: تأمین ثبات در افغانستان، یا جلوگیری از وخامت بیشتر امنیت در افغانستان.
اگر گزینهی اول ناکام باشد، این کشور تلاش میکند تا گسترش بیثباتی جدید در منطقه را محدود ساخته و تهدید مستقیم به سین کیانگ را کاهش دهد.
تأثیرگذاری مستقیم پکن در برقراری ثبات در افغانستان، محدود است. این کشور حمایتهای کلان اقتصادی را به افغانستان تعهد خواهد کرد. از لحاظ دیپلماتیک، چین کشورهای همسایهی افغانستان را تشویق میکند تا در بازسازی افغانستان سهم بگیرند؛ اما امنیت به نیروهای امنیتی افغانستان و نیروهای باقی ماندهی خارجی در این کشور واگذار خواهد شد. در صورت نیاز، ایالات متحده احتمالا مانند پادرمیانی در شکستن بنبست انتخابات اخیر، نقش میانجی را در افغانستان ایفا خواهد کرد.
نکتهی دوم این است که پکن گزینههای دیپلماتیک بیشتری دارد. چین تا کنون تماسش را با طیف گستردهای از بازیگران و گروهها در افغانستان، بهشمول طالبان، حفظ کرده است. از زمان به قدرت رسیدن حکومت کرزی در سال 2001، تماس این کشور با طالبان بیشتر از طریق واسطهها بوده است. اما قرار گزارشها، پکن اخیرا پیوندی را که قبل از حملهی ایالات متحده در سال 2001 با طالبان داشت، دوباره ایجاد کرده است.
پکن بهدنبال تضمینی است که افغانستان به عنوان پایگاهی برای گروههای ستیزهجوی اویغور عمل نخواهد کرد و همچنین میخواهد سرمایهگذاریهای چین در افغانستان را از حملات طالبان در امان نگهدارد. در مورد اینکه این رویکرد چه اندازه مؤثر خواهد بود، دیدگاههای متفاوتی وجود دارند. برخی از منابع چینی میگویند که طالبان نمیخواهند خشم چین را برانگیزند؛ چون این امر روابط طالبان با پاکستان را که با چین روابط نزدیک دارد، پیچیده خواهد کرد. دیگران از تعهد طالبان به درخواستهای چین میپرسند. شورشیان پروژههای چینی در افغانستان را در موارد متعدد مورد حمله قرار دادهاند و در 2012 رویترز به نقل از سخنگوی طالبان نوشت که این گروه مخالف بزرگترین سرمایهگذاری چین در عینک لوگر است.
پکن همچنین حضور دیپلماتیکش در منطقه را بسط داده است. چین امیدوار است با کشورهای همسایهی افغانستان روی مسئلهی این کشور به توافق نظری دست یابد؛ چون آنها در خط مقدم هرگونه بیثباتی در افغانستان قرار دارند. اینکه این توافق نظر به چه شکل خواهد بود، هنوز مبهم است؛ اما احتمالا همکاریهای بیشتر منطقهای در مسایلی چون مبارزه با مواد مخدر و تروریزم با اقدامات مشخصی از قبیل به اشتراکگذاری معلومات استخباراتی، تمرینهای نظامی مشترک و آموزشهای قضایی و تطبیق قانون را شامل خواهد بود (برخی از این همکاریها قبلا به شکل دوجانبه یا از طریق سازمان همکاریهای شانگهای وجود داشتهاند).
موانع مشخصی وجود دارند. مقامها در کشورهای آسیای مرکزی به داشتن پیوند نزدیک با تجارت مواد مخدر مظنون اند و همچنین از دیروقت بدینسو نگرانیهایی وجود دارند که نهادهای امنیتی و استخباراتی پاکستان به تروریستها پناه میدهند. همچنین، بسیاری از کشورهای منطقه با هم روابط خصمانه دارند.
با وجود این چالشها، ممکن است رویکرد دیپلماتیک پکن برای سرکوب تهدید تروریستی از ناحیهی افغانستان کافی باشد. تعداد پناهگاههای ملیشههای اویغور در افغانستان و همچنین در پاکستان، با هر احتمالی، کوچک اند و توانایی گروههای شبهنظامی سنیمذهب اویغور برای راهاندازی حملات در چین نیز محدود است. این گروهها صرف با جهش قابل توجه قابلیتهایشان، به تهدید عملیاتی ثابت برای چین تبدیل خواهند شد.
با این حال، دخالتهای دیپلماتیکی، اقتصادی و نظامی نمیتوانند جلو گسترش تبلیغات تروریستی و مذهبی در سین کیانگ را بگیرند. حکومت چین احتمالا با تهدید ایدیولوژیک خارجی، مانند بسیاری حکومتهای دیگر، بیش از حد هیاهو بهراه انداخته است. مشکلات سین کیانگ عمدتا داخلی اند و ریشهی آن جمعیت محروم اویغور است که به دلایل سرکوب مذهبی، عدم توازن اقتصادی و تبعیض ناراحتی میکنند.
حزب اسلامی ترکستان، مشهورترین گروه ملیشهای خارجی و سنیمذهب اویغور، به شکل غیرقابل انکاری خشونت در سین کیانگ را تشویق کرده و از جداییطلبی اویغورها حمایت میکند. گروههای دیگری چون دولت اسلامی و القاعده از اویغورها حمایت ایدیولوژیکی میکنند، هرچند به نظر نمیرسد که این امر به پشتیبانی عملیاتی بیانجامد.
تحلیلگران چینی محدودیتهای دیپلماتیکی این کشور در قبال امنیت در افغانستان را درک میکنند؛ اما دیده شده است که این دیپلماسی همراه با سهمگیری در فعالیتهای اقتصادی، پالیسیای است که کمترین بدی را دارد.
شی لان، از اکادمی علوم اجتمای سین کیانگ این مسئله را اینگونه جمعبندی میکند: «گفتوگو بهترین گزینهای است که برای حل این مسئله داریم. البته، احساس میکنم که دستیابی به نتیجه از طریق گفتوگو، دشوار خواهد بود؛ اما باید آن را امتحان کنیم».