شهریار فرهمند
نشانههای بیشتر حملات انتحاری و یورشهای مسلحانهی اخیر در کشور، به شبکهی حقانی پیوند خوردهاند. براساس تحقیقات نهادهای امنیتی، این شبکه در بیشتر حملات اخیر، از جمله رویداد مرگبار ولسوالی ارگوی ولایت پکتیکا، دستان شبکهی حقانی دخیل بوده است. آشکار شدن مجدد دستان تخریبی حقانی در افغانستان در شرایط کنونی، بار دیگر پرسشهای تکراری زیادی را مطرح میسازد؛ اینکه شبکهی حقانی در کجای کلاف سردرگم جنگ و صلح افغانستان قرار دارد و حکومت افغانستان در پروسهی مصالحه با این گروه با چه نگاهی بنگرد و از همه مهمتر، اینکه این حملات در شرایط کنونی چه پیامهایی را میتوانند داشته باشند؟
جلالالدین حقانی از چند دهه بدینسو نام آشنایی برای مردم افغانستان است. او در زمان جهاد مردم افغانستان علیه نیروهای شوروی در کنار مجاهدین میجنگید. حقانی بهدلیل اشتراکات مذهبی و قومی در مناطق جنوب و شرق افغانستان دارای نفوذ گسترده میباشد؛ اما در چند سال اخیر، نام شبکهی حقانی بیشتر در فعالیتهای تخریبی، عملیاتهای انتحاری و تهاجمهای مسلحانه بالای تأسیسات دولتی در کابل و ولایات گرفته میشود. بیشترین حملات انتحاری و یورشهای مسلحانه بر تأسیسات دولتی از سوی این گروه سازماندهی شده و همگام با مخالفان مسلح دولت افغانستان، علیه دولت و نیروهای خارجی در افغانستان میجنگد. شبکهی حقانی، طالبان و القاعده اضلاع اصلی حلقهی جنگ و ترور در افغانستان بوده که یازده سال است در برابر دولت افغانستان و نیروهای خارجی میجنگند.
اهداف همسو و فعالیتها و تشکیلات سازمانی همسان این گروهها، حد و مرز مشخص میان آنان را حداقل در افکار عمومی از بین برده است. اهداف، استراتژی، تاکتیکها و نبردهای هریک آنان در افغانستان یکسان بوده و تفاوتهای مشخصی در فعالیتهای این گروه به چشم نمیرسند. با آنهم، گروهها و شبکههای مختلف حلقهی جنگ و ترور در افغانستان، یکی از مبهمترین معماهای ده سال اخیر بوده که هیچگاه حد و مرزی مشخص و تعیین شدهای میان این گروهها ایجاد نشد و هویت آنان برای مردم افغانستان تعریف نگردید. از نظر تاریخی و مبانی شکلگیری، هریک از این گروهها از هم متفاوت بوده و هرکدام محورهای رهبری جداگانهای دارند؛ اما طی ده سال جنگ و گریز در افغانستان، فعالیت تمامی این گروهها کاملا در هم مدغم گردیده و شباهتهای رفتاری و مسیر مشترک، هرگونه خطبندیها و تفاوتهای آنان را محو کرده است. انتحار و یورشهای مسلحانه تاکتیکهای جنگی هریک آنان بوده و دولت افغانستان و نیروهای خارجی اهداف ثابت و مشترک هرسه گروه میباشد.
دولت افغانستان برای گشودن مسیر مصالحه و سادهسازی معمای جنگ در میان این حلقه دست به تفکیک زده و آنان را به طالبان افغانی و طالبان خارجی، برادران ناراضی، شبکهی حقانی، حزب اسلامی و القاعده تفکیک میکند. از این نظر، طالبان افغانی برادران ناراضی آقای کرزی میباشند که به دلیل برخی مسایل از دولت آزردهاند و باید حکومت با آنان مصالحه و آشتی نماید؛ اما شبکهی حقانی، طالبان خارجی و القاعده گروههای تروریستیای میباشند که با آنان آشتی نمیشود و باید تا نابودی کامل با آنان مبارزه کرد. قطع رابطه با القاعده از پیششرطهای اصلی حکومت افغانستان با طالبان افغانی در روند مصالحه میباشد؛ اما در سوی دیگر، طالبان هنوز بر همکاری استراتژیک با القاعده تأکید نموده و با شبکهی حقانی و سایر گروههای تروریستی فعال در افغانستان به عنوان متحدان فعال خود مینگرد. تمامی این گروهها هنوز در میدان جنگ و روندهای سیاسی متحد و هماهنگ عمل کردهاند. جلالالدین حقانی سال گذشته در مصاحبه با رویترز اعلان نمود که در روند مصالحه و سایر روندهای سیاسی از دستورات ملا عمر، رهبر طالبان تبعیت کرده و از تصامیم وی حمایت میکند. از سوی دیگر، طالبان نیز تا کنون هیچگونه پیامی که نشاندهندهی قطع رابطه با القاعده یا شبکهی حقانی باشد، به حکومت افغانستان و جامعهی جهانی ارسال نکرده و به نظر میرسد که هنوز هم به این گروهها به عنوان متحدان استراتژیک خود نگاه میکند. این امر نشان میدهد که این گروهها نه تنها در حملات انتحاری و فعالیتهای تخریبی، بلکه در راهبردهای درازمدت سیاسی و پروسهی مصالحهی حکومت افغانستان نیز هماهنگ و متحد بوده و این حکومت افغانستان است که با تفکیکسازیهای کاذب، هم خود را میفریبد و هم فرصت مبارزه با تروریسم و تأمین ثبات در کشور را تلف میکند.
هرچند حکومت افغانستان و امریکاییها به این نظرند که شبکهی حقانی از روند مصالحه و مذاکره ترس انزوا دارد و تحرکات این گروه بیشتر به منظور شامل شدن در روند مصالحه انجام میشوند؛ اما این تحلیل زیاد بهجا و واقعبینانه نیست. حقیقت این است که فعالیتهای شبکهی حقانی و سایر گروههای تروریستی در افغانستان، هماهنگ بوده و بیشتر برای کسب امتیازات مشترک اجرا میشوند.