منبع: بی بی سی
برگردان: حمید مهدوی
طالبان بخش اعظم ولایت هلمند را تصرف کردهاند؛ به شمول تصرف چند روزه مرکز ولسوالی استراتیژیک موسی قلعه. آنها در شمال و شرق قویتر میشوند و بیش از هر زمان دیگری مناطق را به تصرفشان در میآورند و حملات وحشیانهای را بالای کابل راه اندازی کردند که در جریان آن در چند هفته گذشته حدود 100 تن کشته شدهاند.
گفتوگوها میان افغانستان، طالبان و پاکستان به دنبال اعلان اخیر مرگ ملا عمر، رهبر طالبان که در سال 2013 مرده است، در بن بست قرار دارد. انتقاد افغانستان از پاکستان در ارتباط به آنچه که عدم مهار طالبان خوانده میشود، با گذر هر روز شدت میگیرد. نظر به گزارش طلوع نیوز محبوبیت اشرف غنی احمدزی، از 50 درصد به 38 درصد کاهش یافته است، در حالی که درصد محبوبیت عبدالله عبدالله، شریک او قدرت، حتا پایینتر است. حکومت فلج است و ظاهرا هنوز توانایی پر کردن پستهای خالی کابینه را ندارد؛ در حالی که پروژههای کلیدیای چون توزیع تذکره الکترونیکی و اصلاحات انتخاباتی انتظار عملی شدن را میکشند و در مورد آنها اختلافات شدید وجود دارد.
حکومت نتوانسته است با فساد مبارزه کند یا اقتصاد را تقویت کند. فرار سرمایه، بهویژه به کشورهای خلیج، جایی که تعداد زیادی از افغانها خانه خریدهاند، در مقیاس کلان وجود دارد. افغانها، پس از سوریها و عراقیها، سومین گروه بزرگ پناهجویان را تشکیل میدهند که تلاش دارند از طریق زمین و دریا به اروپا فرار کنند.
جامعه جهانی کمکهای حیاتی مالی به حکومتی را که دیروقت است پول تمام کرده، به تاخیر انداخته یا از ارائه آن خودداری میکند. معاش برخی از کارمندان دولتی ماههاست که پرداخت نشده است. ارتش افغانستان قهرمانانه برای مهار طالبان مبارزه میکند و مرکز ولسوالیها را تحت کنترول دارند؛ اما توانایی راه اندازی حملات تهاجمی یا بازپس گیری مناطق از دست رفته را ندارند. افسران به سختی میتوانند از ترک خدمت قابل توجه در صفوف ارتش و پولیس، با امتناع از مرخصیهای رفتن به خانه، جلوگیری کنند. آمار تلفات در بدترین حالتش است و نظر به گفته افسران آمریکایی «ناپایدار» است. انتظار میرود نیروهای باقی مانده ایالات متحده و ناتو در پایان سال جاری [افغانستان] را ترک کنند.
نظر به گزارش نیویارک تایمز، در شش ماه نخست سال جاری، حدود 4100 تن از سربازان پولیس و ارتش کشته شده و حدود 7800 تن دیگر زخمی شدهاند. این رقم، نظر به دوره مشابه در سال گذشته، 50 درصد رشد را نشان میدهد. در همین حال، جنگ سالاری دوباره احیا شده است و چهرههای پیشرو جهاد 1980، به شمول دوستم معاون رییس جمهور، عطا محمد نور والی بلخ و دیگران در سرتاسر کشور ملیشه میسازند. فاش شدن خبر مرگ ملا عمر، مانع گفتوگوهای اولیه با طالبان، به عنوان بهترین امید این کشور در چندین سال، شده است. پاکستان و برخی از رهبران طالبان تلاش کردند به دلایل نامعلومی آن را مخفی نگهدارند تا این که پس از نخستین ملاقات طالبان و مقامهای افغانستان در 7 ماه جولای در پاکستان، خبر آن نشر شد.
مرگ ملاعمر آتش جنگ قدرت در درون طالبان را برافروخته است و مردم عادی افغانستان به صورت فزایندهای به این باورند که پاکستان تلاش دارد ملا اختر محمد منصور، مهره مورد علاقهاش را به عنوان رهبر جدید طالبان نصب کند. همچنین مشخص شد که جلال الدین حقانی، از چهرههای پیشرو جهادی که از طرف ایالات متحده بهخاطر فعالیتهای تروریستی تحت پیگرد بود، و یک مامور کلان طالبان نیز یک سال قبل مردهاند.
این عدم شفافیت، اعتماد میان افغانستان و پاکستان را از بین برده است. ملا منصور، در نخستین سخنرانیاش برای طالبان، موقف متخاصم اختیار کرد و گفتوگوهای صلح را رد کرد و آن را «پروپاگند دشمن» خواند. پیش از آن، باورها بر آن بود که او یک چهره میانهرو است.
در عین زمان، گروههای مخالف غنی در کابل در حال شکل گیریاند، بهویژه در میان آنهایی که ناراضی اند و میگویند غنی اطرافش را با پشتوهای غلجایی خودش احاطه کرده است. از گفتوگو با بسیاری از افغانها در جریان چند ماه گذشته، اتفاق نظر روز افزونی فهمیده میشود که حاکمیت داخلی افغانستان در خطر است و حکومت وحدت ملی موثر واقع نشده است. بسیاریها احساس میکنند نیاز است فورا در قانون اساسی تغییرات آورده شود تا از فروپاشی کشور، با کودتای یک یا چند جنگ سالار یا بخشی از ارتش یا تصرف قدرت توسط سیاست مداران ناراضی، جلوگیری شده بتواند. یک راه حل متداول که روشنفکران و سیاستمداران افغانستان در مورد آن بحثهای داغی داشتهاند، این است که رییس جمهور غنی لویه جرگه را فرابخواند و این لویه جرگه یک حکومت موقت و رییس جمهوری را برای یک دوره چند ماهه انتخاب کند. آنگاه این لویه جرگه بحث اصلاحات در قانون اساسی و انتخابات را راه انداخته و آن را تصویب خواهد کرد؛ همان چیزی را که رییس جمهورغنی و آقای عبدالله هنگام نصب شدن شان به عنوان صاحبان مشترک قدرت در حکومت وحدت ملی وعده داده بودند.
این اصلاحات، اصلاحات در قانون اساسی را معرفی خواهد کرد تا کشور به یک دموکراسی پارلمانی تبدیل شود – چیزی که گروههای غیر پشتون و بسیاری از افغانهای شهری از سال 2001 خواستار آن بوده است. این اصلاحات میتواند با از سرگیری تلاشها برای آوردن طالبان در گفتوگوها یا حتا تشویق آنها به سهم گیری در بحث لویه جرگه همراه شود. طالبان نیز بهصورت واضح گفتهاند که آنها نیز خواهان ایجاد تغییر در قانون اساسی هستند.
سرانجام، پس از تصویب قوانین جدید انتخاباتی که تقلب در انتخابات را از بین خواهد برد و صدور تذکرههای جدید، حکومت موقت بر انتخابات جدید پارلمانی نظارت خواهد کرد. آنگاه پارلمان جدید نخست وزیری را انتخاب کرد تا کشور را رهبری کند و رییس جمهوری را به عنوان رییس دولت انتخاب خواهد کرد و سپس حکومت موقت استعفا خواهد داد. هرچند چنین راهی بلندپروازانه و دشوار است، بسیاری از افغانها متقاعد شدهاند که سرانجام غنی انتخابی ندارد مگر این که سیستم را از بنیاد تکان بدهد. اگر او چنین خطری را بپذیرد پس کی میداند – شاید یک بار دیگر برنده شود.