معجزه‌ی جان کِری

منبع: فارین پالیسی

نویسنده: ایوانیس کوسکیناس

برگردان: حمید مهدوی

اعلان غیرمسئولانه‌ی نتایج دور دوم انتخابات ریاست جمهوریِ افغانستان از طرف کمیسیون مستقل انتخابات به تاریخ 7 جولای، کشور را در بحرانی فروبرد که نزدیک بود به کودتا بیانجامد. شکی وجود ندارد که پادرمیانیِ یازده ساعته‌ی ایالات متحده و یوناما در کوتاه‌مدت از فاجعه جلوگیری کرد. هرچند خطر جنگ داخلی هنوز کاملا از بین نرفته است، اما نامزدان انتخابات ریاست جمهوریِ افغانستان تلاش دارند از میزان گفتار تحریک‌آمیزشان کاسته و بیش‌تر روی مسایل اساسی متمرکز شوند.

جامعه‌ی جهانی نیز به نوبت خود باید درس‌هایی را که از اجازه دادن به پیش‌رفتِ بحران افغانستان تا نقطه‌ی برگشت‌ناپذیر، آموخته است، داخلی سازد.

ایالات متحده به‌صورت ویژه، باید دو درسِ عمده‌ای را که از تعامل با حکومت افغانستان آموخته است، در عمل پیاده کند. نخست این‌که ناکامیِ ایالات متحده و متحدانش در پاسخ‌گو نگه داشتنِ حکومت افغانستان و نخبگان سیاسی‌ای این کشور در قبال حکومت‌داریِ ضعیف و تقلب‌های انتخاباتی از سال 2009 بدین‌سو، تهدید بزرگ‌تری به یک‌پارچگی دولت افغانستان است تا ستیزه‌جوییِ موجود در کشور. این در حالی است که طالبان نتوانست حکومت افغانستان را از اریکه‌ی قدرت به زمین بزند، اما تقلب‌های گسترده نزدیک بود این کار را بکند. دوم این‌که دموکراسیِ نوپای افغانستان به مداخله‌ی اندیش‌مندانه، منظم و دوام‌دار ایالات متحده‌ی امریکا ضرورت دارد تا پرورش یابد. یان کوبیش، دیپلمات ارشد سازمان ملل متحد در کابل به جان کِری، وزیر خارجه‌ی ایالات متحده‌ گفت: «شما معجزه می‌کنید».

هرچند پس از این‌که ایالات متحده درگیر شد، کم‌تر از 48 ساعت زمان در بر‌گرفت تا این معجزه تحقق یابد و این معجزه بر روحیه‌ی همکاری و کار گروهی میان رهبران ایالات متحده و افغانستان که در طول زمان ایجاد شده بود، استوار بود و به دلیل ارتباط ضعیف میان باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده و حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان نزدیک بود این همکاری‌ها پایان یابد.

مدیریت اوضاع افغانستان توسط جان کِری در جریان هفته‌ی گذشته، عالی بود. هرگونه توافقی که حاصل شد، به تواناییِ او در متقاعد ساختنِ عبدالله عبدالله به پیوستنِ دوباره به روند انتخابات‌ وابسته بود. روی‌‌هم‌رفته این تیم انتخاباتیِ عبدالله عبدالله بود که روند انتخابات را تحریم کرده بود و تهدید کرده بود، اگر به تقلب به شکل درستش رسیدگی نشود، حکومت موازی خواهد ساخت. حتا در روزهای قبل از سفر کِری، عبدالله در واکنش به تماس تیلفونی اوباما، با نگه داشتن حامیان خود از ادامه‌ی تهدیدها، قدرتِ باورنکردنی در شخصیت و رهبریِ خود را به نمایش گذاشت. اما پنج‌شنبه‌ی هفته‌ی گذشته، وقتی کِری به کابل رسید، عبدالله و رقیب او، اشرف غنی، در مواضع‌شان مستحکم ایستاده بودند.

کِری با استفاده از عبارت‌هایی چون «من به عنوان یک دوست از شما می‌خواهم، به من اعتماد کنید» و «‌سربازان امریکایی این‌جا نیامدند تا بجنگند و بمیرند و نتیجه‌‌اش این انتخابات ناکام باشد»، توانست عبدالله را به سازش نزدیک کند. غنی نیز با توافق به تفتیش تمام آرا و تشکیل «حکومت وحدت ملی» پس از بررسی نتایج انتخابات، رهبری و تعهد خود نسبت به یک راه‌حل مسالمت‌آمیز را به نمایش گذاشت.

در حالی ‌که تلاش‌های بسیار دشوارِ کِری و حسن ‌نیتِ او را‌ که در حال حاضر تیم‌های انتخاباتیِ عبدالله و غنی آیینه‌ی آن است، نباید دست‌کم بگیریم، مهم‌ است درک کنیم که بحرانی که بسیاری‌ها را شگفت‌زده ساخته بود، در واقع در پنج سال گذشته رشد کرده و توسعه یافته بود و تمام هم‌کاری‌های فعلی بین دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری به یک طرف، بسیاری‌ها انتظار دارند که تفتیشِ آرای دور دوم انتخابات تقلب گسترده را نشان خواهد داد، تقلبی که اگر غرب تقلب در جریان انتخابات 2009 آن‌ را جدی می‌گرفت، از آن جلوگیری شده می‌توانست.

تیم رییس جمهور اوباما از آغاز دوران ریاست جمهوریِ او‌ نتوانسته است این حقیقت را درک کند که بزرگ‌ترین تهدید برای یک دولت مدرن در افغانستان، حکومت‌داری ضعیف است، نه‌ طالبان، یا از این حقیقت چشم‌پوشی کرده است. از سال 2009 بدین‌سو، ایالات متحده در زمینه‌ی مبارزه با فسادِ مرتبط با حکومت کرزی کمتر کاری را انجام داده است.

روندِ ناقصِ انتخابات که در قلب بحران اخیر در افغانستان قرار داشت، ریشه در انتخابات سال 2009 و تلاش کرزی برای «افغانی کردنِ» کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان و کمیسیون رسیدگی به شکایت‌های انتخاباتی و هم‌چنین عدم تعهد جامعه‌ی جهانی به بازداشتن افغان‌ها از رو‌ آوردن به چنین رفتار خطرناک‌ دارد. ایالات متحده به‌جای پاسخ‌گو نگه داشتنِ کرزی در برابر سوء مدیریت افغانستان و به‌جای استفاده از نفوذ گسترده‌ای که ایالات متحده با داشتن بیش از 100 هزار نیرو و مصرفِ میلیارد‌ها دالر در زمینه‌ی انکشاف و بازسازیِ افغانستان‌ داشت، به‌دنبال معامله با طالبان برآمد، معامله‌ای که ایالات متحده را از اهداف اولیه‌اش در افغانستان منحرف ساخت و بعد جدول زمانیِ دل‌خواه برای خروج از این کشور تعیین کرد.

این حقیقت که افغانستان هنوز با کشورهایی چون کوریا‌ی شمالی و سومالی در پایین‌ترین سطح شاخصِ سازمان شفافیت بین‌الملل قرار دارد و در جمله‌ی فاسد‌ترین کشورهای جهان است، نه تنها برای حکومت افغانستان مایه‌ی خجالت است، بل‌که به شورشیان نیز در زمینه‌‌ی سربازگیری کمک می‌کند. حکومت اوباما، که تمایلی به مقابله با چالش‌های سیاسی در افغانستان نداشت، روی دست‌آوردهای امنیتی و پروژه‌های انکشافی متمرکز شد که برای نجات از وضعیتِ رو به‌وخامت ضروری بود، اما برای موفقیت در مأموریتِ افغانستان کافی نبود. جالب است که جنرال استنلی مک‌ کرستال، در ارزیابیِ امنیتیِ غیر‌محرمانه در ماه سپتامبر سال 2009 این را پیش‌بینی کرده بود‌ و گفته بود‌: «برای اجرای این استراتژی، ما باید اثربخشیِ نیروهای ملی امنیتی افغانستان را رشد داده و بهبود ببخشیم و هم‌چنین اهمیتِ حکومت‌داری را بالا ببریم». در سال 2012، هدف مأموریتِ نیروهای ائتلاف در افغانستان به «انتقال مسئولیت‌های امنیتی به نیروهای ملیِ امنیتیِ افغان» تغییر کرده بود و روند انتقال در سال 2013 تکمیل شد. این‌ها همه به جدول زمانی‌ای واشنگتن وابسته بودند، نه به شرایط در افغانستان. پس از انتخابات 2009، نیروهای بین‌المللیِ کمک به امنیتِ به رهبریِ امریکا نیز به سیستمِ متمایل به فساد و ناقض انتخابات، که با هدایت کرزی طرح شده بود، کم‌تر توجه کردند. با وجودی‌ که نیروهای ائتلاف کشته می‌شدند و میلیاردها دالر در تلاش‌هایی به منظور فضا دادن به حکومت افغانستان ضایع می‌شد و در صورتی‌ که شواهد روشنِ فساد و عدم پاسخ‌گویی حکومت وجود دارد، تصمیم گرفتند مداخله نکنند.

هرچند من از روی‌کرد حکومت اوباما نسبت به افزایش نیروها در افغانستان، انتقال مسئولیت‌های امنیتی و خروج کامل نیروهای امریکایی تا سال 2016 از افغانستان را انتقاد کرده‌ام، اوباما و کِری به منتقدان، به‌شمول من، نشان داده‌اند که زمانی‌ که دولت افغانستان در معرض تهدید قرار دارد، آن‌ها با شجاعت و قاطعیت واکنش نشان خواهند داد. این در حالی است که سازشِ هفته‌ی گذشته نمی‌تواند بهانه‌ای برای حکومت ایالات متحده برای توجیه سال‌ها بی‌توجهی به کاستی‌ها در حکومت‌داری در افغانستان، به‌ویژه در روند انتخابات که یکی از عوامل بحران اخیر بود، باشد. با این حال، تلاش‌های اخیر حکومت اوباما یک‌بار دیگر امیدواری‌ها را تازه کرده است که ایالات متحده به انتقال دموکراتیک قدرت در افغانستان و به ثبات سیاسی در این کشور متعهد است.

بنابراین، اساس کمک‌های ایالات متحده باید حسن ‌نیت میان دو نامزد باشد و ایالات متحده باید روی میکانیزم پیچیده‌ی تفتیش آرا، که به کمک غرب و هم‌کاری‌های دوام‌دار کمیسیون مستقل انتخابات و نامزدان ضرورت دارد، متمرکز شود. علاوه بر ملاحظات تدارکاتی و امنیتی، به‌شمول فراخواندن شایسته‌ترین ناظران، چیزی ‌که با افزایش حملات شورشیان بر اهدافی چون میدان هواییِ کابل می‌تواند مشکل‌تر باشد، یوناما باید مطمئن شود که کمیسیون مستقل انتخابات و کمیسیون رسیدگی به شکایت‌های انتخاباتی معیارهای بین‌المللی نظارت از انتخابات را می‌پذیرند، چیزی ‌که در انتخابات 2009 از طرف کرزی رد شده بود.

هم‌چنین‌ در حالی‌ که عبدالله واضح ساخته است که او و اشرف غنی در مورد این‌که چگونه روند انتخابات را به پیش ببرند، به توافقی (نه به معامله) دست یافته‌اند، به نظر می‌رسد هردو تیم انتخاباتی از تغییر نظام به یک نظام پارلمانی حمایت می‌کنند. هرچند شرایط این توافق مبهم باقی مانده است، اما درس‌هایی که در بالا برجسته ساخته شدند، نشان می‌دهند که افغان‌ها حتما باید رهبریِ این روند را برعهده بگیرند و غرب نیز به شکل آب‌رومندانه در این روند دخیل بماند. و پس از مراسم تحلیف رییس جمهور آینده، ایالات متحده و متحدانش باید اصلاحات سیاسی و اقتصادی را بر امنیت اولویت دهد.

گفت‌وگوهای هفته‌ی گذشته‌ی کِری به‌وضوح نشان می‌دهد که اگر اساس کمک‌های کشورهای کمک‌کننده را به‌جای جدول زمانیِ دل‌خواه، رفتار افغان‌ها تشکیل دهد، غرب به دست‌آوردهای بیش‌تری نایل خواهد آمد. به عبارت ساده، ایالات متحده و متحدان ناتویش به هدفِ فرصت دادن به رییس جمهور آینده‌ی افغانستان، باید در جریان نشست این اتحادیه در ولز، مأموریت‌شان در افغانستان پس از سال 2016 را تمدید کنند، هرچند این مأموریت باید به آموزش و توان‌مندسازیِ نیروهای امنیتی افغانستان محدود بماند و به این ترتیب، به رییس جمهور بعدی افغانستان فرصت دهد تا ثبات را در این کشور برقرار سازد.

حضور اندک در افغانستان و یک تیم ارشد رهبری در کابل (از قبیل فرماندهان چهار‌ستاره‌ی ارتش، گروه مشاوران وزیران و یک نماینده‌ی ارشد و معتبر برای افغانستان و…) برای حفظ نفوذ غرب در افغانستان حیاتی خواهد بود. هم‌چنین‌ با توجه به گفته‌های جنرال جوزف دانفورد، فرمانده کنونی آیساف، القاعده در افغانستان ممکن در «حالت زنده ماندن» باشد، اما اگر نیروهای امنیتیِ افغانستان قبل از وقت ترک شوند و تنها گذاشته شوند، القاعده ممکن خود را بازیابد. اگر ایالات متحده، یا به دلیل انتخابات ناکامِ افغانستان در آینده‌ی نزدیک یا به دلیل سیاستِ خارجیِ ناکام ایالات متحده که برای خروج از افغانستان جدول زمانیِ دل‌خواه تعیین می‌کند، افغانستان را ترک کند، اعتبار این کشور در سطح بین‌المللی به‌شدت آسیب خواهد دید و به احتمال زیاد، گروه‌های تروریستی دوباره به منطقه برمی‌گردند.

در پایان، ایالات متحده باید ابزارِ قدرتش را در راستای حفظ ثبات سیاسی در افغانستان به‌کار برد. روند مشروع انتخابات که در نتیجه‌ی آن رییس جمهوری به قدرت برسد که تواناییِ ایجاد یک دستورِ کارِ معنادار برای افغانستان را داشته باشد، برای آینده‌ی کشور حیاتی است. به‌طور مشابه، حمایت مالی و نظامیِ ایالات متحده، پیش‌نیاز یک افغانستان باثبات است. اما‌ از نظر اولویت‌بندی، ایالات متحده باید بر ابتکار عمل در زمینه‌ی حکومت‌داری تأکید داشته باشد. موفقیت کِری، یک آغاز جدید برای تعامل مثبت امریکا‌ست که می‌تواند حمایت از انتخابات مشروع، به عنوان نقطه‌‌ی عطف کلیدی برای حرکت به جلو، ادامه یابد و رییس جمهور جدید می‌تواند روابط ایالات متحده و افغانستان را بیش‌تر تقویت کند. اما اگر جامعه‌ی جهانی و نامزدان به تعهدات‌شان و اصلاحات در حکومت‌داری جامه‌ی عمل نپوشانند، فاجعه‌ قطعا ادامه خواهد یافت.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *