جنجال انتخابات امسال، شبیه دعوای زمین شده است. دعوای زمین، زمانی درست تعریف میشود که مدعیان پولدار و مقامات پولخوار وجود داشته باشد. سالهاست جریان دعوای زمین را از گوشه گوشهی این وطن میشنوم. و کمتر دعوای بوده که دهها برابر ارزش زمین، برای تصاحب و به رسمیت شناختن حق ملکیت زمین، از سوی مدعیان به دولت یا ولسوال رشوه پرداخت نشده باشد. دو مرد، که غیرت و حیثیت از وجود شان فوران میکند، روی یک تکه زمین، مثلاً در حد 5 بسوه دعوا باز میکند. هر یک اصرار دارد که زمین مال پدر بزرگش بوده یا پدر بزرگش از پدر بزرگ طرفش، سالهای قبل به قیمت یک شکم تخممرغ خریده است! تعجب نکنید! سالهای نه چندان پیش از ما، زمینها به قیمت یک شکم تخممرغ که آنرا به یکی از لهجههای عامیانه «خیگینه» میگوید؛ خرید و فروش میشده و یا به قمیت یک وعده شوربای چرب و لذیذ وطنی! متر هم نبوده که چهار دورش را متر و اندازه گرفته و به صورت مشخص بفروشد. با سر نشان میداده که مثلاً از پهلوی فلانی سنگ تا فلانی شیله «درهگگ» یا جوی پدر فلانی تا توتهای ابراهیمخانی از تو، به شرطی که یک خوب شکم خیگینه بدهی! سالها بعد که ما باشیم و پدران ما، جنجال مالکیت بر سر موجودی این زمینها بعضاً میان دو شخص بالا میگیرد. دعوا باز میکنند، برای برندهشدن، از هیچ تلاشی فروکش نمیکنند. باخت در دعوای زمین را به مثابهی از دست دادن ناموس خویش میدانند! البته دعوای مطرح میشود که مدعیان زمین برای بهدست آوردن زمین، حاضر میشوند به مقامهای محلی پول و رشوه پرداخت کنند تا به نفع آنها فیصله کنند. آنهای که پول ندارند و طرف دعوای پولدارتر از خویش قرار میگیرند، زمین را از دست میدهند. اینکه گفتم جنجال انتخابات امسال، شبیه دعوا بر سر مالکیت زمین است، ممکن است خیلی شبیه نباشد اما از یک لحاظ شبیه است. دعواهای زمین هم حیثیتی میشوند، انتخابات امسال هم حیثیتی شده. نه عبدالله میتواند باخت را قبول کند، با توجه به آمار آرا در دور اول و دوم انتخابات، نه اشرف غنی به باخت تن میدهد. اشرف غنی نباید هم قبول کند چون تمام اتهامهای تقلب منسوب به او، رسمیت پیدا میکند. دعوای زمین هم همینگونه است. هیچ یکی از طرف دعوا قبول نمیکند که استخوان پدری یا حیثیت رسیده از مردههایش را بهخاطر پول رها کند. کاش دعوا روی تکه زمینی باشد که یکی از طرفها بگوید اشکال ندارد، حالا یک میلیون افغانی مصرف میکنم، وقتی جناب ولسوال صاحب به نفع من فیصله نمود؛ آنرا انگور میکارم و یک میلیون رشوهی پرداخت شده را در فاصله چند سال از زمین میکشم و بقیه عمر، حاصلاتش را به حساب بهرهی رشوه میخورم. نه! اینگونه نیست، گاهی زمین سر تکه زمینیست که نه جای خانه میشود، نه درختی در آن سبز میکند و نه هیچ حاصل دیگری از آن توقع میرود. اما میبینی که دعوا به جای رسیده که سهم ولسوال از مجموع رشوههای دریافتی از درک همین دعوا، یک نمره زمین در شهر غزنی شده یا مغازهیی در یکی از مارکیتهای کابل باز کرده یا هم صاحب چند موتر مدل جدید شده، همینطور سهم قاضی صاحب محترم که در آخر دعوا نوشته، زمین به صورت شرعی و قانونی و با تأسی از آیات قرآن، مال فلانی خان است. حالا انتخابات ریاست جمهوری حیثیتی و سیاسی شده، مشکل قانونی و تخنیکی بهانه است. مشکل اصلی، مشکل سیاسی است. هر دو داکتر محترم از ترس رسوایی، به جنون رسیده. هر روز بهانهی جدید و هر دم مذاکرهی جدید! دعواهای زمین حد اقل فایدهاش این بود که بقیهی مردم از دعوا سود و زیانی نمیبرد. حالا سود و زیان فرهنگشدن فیصلهی دعواها به اساس مقدار پول بماند سرجایش! اما دعوای انتخابات، بیشتر از هرکسی دیگری، مردم عادی را متضرر ساخته. اینکه چه کسی به عنوان ولسوال و قاضی دعوا صاحب پول و دارایی میشود را نمیفهمم! شاید خود هردو کاندید باشد چون هر روز برای گرفتن سهم بیشتر، چانه میزنند و نشست میکنند! نشستها و چانهزنیهای شان هم که چندان موثر نیست، به خیالم در وقت چانهزنی، فکر هر دو طرف چندان کار نمیکند. مشکل اصلی چانهزنیها در افغانستان، از سالها پیش، کار نکردن فکرها در وقت چانهزنی است. چانهها معمولاً در بهترین ساختمانهای شهر یا هم در مساجد زده میشوند، حالانکه اکثریت نوابغ بر این عقیده است که بهترین جا برای تفکر، دستشویی است. چطور است یک دست شویی دو قطاره بسازیم که در هر قطار آن ده-پانزده توالت نصب کنیم. چیدمان توالتها طوری باشد که وقتی فاعلان کار روی توالت مینشینند، هر دو قطا روبروی هم قرار بگیرند! بعد از هر دو تیم به شمول خود اشرف غنی و عبدالله، در کمال تشریفات بیایند و روی این توالتها بنشینند! هم چیز کنند هم مذاکره را شروع کنند، تلاش شود که وضعیت را عادی بگیرند، یک وقت خدای ناخواسته نشود که برای ضعیف کردن روحیهی طرف، در کیفیت صداها در وقت مذاکره، کم و زیادی وارد کند! شرط موفقیت مذاکره در همچو تشناب، عادی مذاکره کردن است. اگر هر یکی از طرفین تلاش کند که مذاکره را به سوی مذاکرههای مدرن بکشاند، نتیجهاش باز جنجال میشود و باز بهانهی جدید و مذاکرهی دیگر!