پروفیسور! حالا نوبت توست

وجدان: نیروی خفته که اجازه نمی‌دهد فراموش کنیم کانکور دایکندی را روی برف برگزار کردند و در ولایت دیگری، کلید جوابات را توزیع کردند.
حافظه: هر آن‌چیزی‌که سخن‌رانی والی اسبق غزنی آقای موسی خان اکبرزاده را در ذهن‌ها زنده نگه‌دارد، حافظه گفته می‌شود. این‌که حتی یک کلمه‌ی ارزش‌مند در آن سخن‌رانی گفته نشد، بماند سرجایش اما این‌که عملاً بر شانس داوطلبین بی‌دفاع کانکور مواذ مذابی کز روده سرچشمه می‌گیرد را ریخت، مهم بود.
دامنه: هشت خوان رستم بعد از کانکور را دامنه می‌گوید. یا به عبارت دیگر، هشت سمستر و هشت نوبت امتحان در دانشگاه! فرصت بسیار مناسب است برای تصفیه‌ی سندیافته‌گان دانشگاه.
تحصیل: آرزوی بی‌فایده را تحصیل گویند. بیخی که لایق‌تر از استاد خویش فارغ شوی، نه استاد مقرر می‌شوی و نه هم جای برای استخدام شدن وجود دارد.
واسطه: نعمتی است که فقط به طبقه‌ی حاکم تعلق دارد. طبق گزارشات، لوی‌ترین استاد ثقافت اسلامی، محصلی را که از حل سوال 5 نمره اخذ کرده، پنجاه نمره می‌دهد. بعد خودش در صنف اعتراف می‌کند که کل کابل را سرم واسطه کرده بود.
سوال: اولین حربه‌ی بعضی از استادان لایق که در صنف نتوانسته پاسخ سوال محصلش را بدهد برای انتقام گیری. هرچه قانون است در این زمینه فریاد می‌زند که زنده باد استاد! زنده باد استاد!
میخانیک: 95 درصد محصلین باید به آن ایمان بیاورد. دشمن فهم و تحلیل است. طعم میخانیک برای بعضی از استادان، شبیه طعم بولانی برای روزه‌داران است. فقط طعمش!
سیستم درسی: والگاهای روسی را که می‌بینید، در حقش صلوات بفرستید!
استاد: دو نوع است. یکی که فقط درس برایش مهم است. درس می‌دهد و در حد توان برای فهم آن تلاش می‌کند و گفته می‌شود نسل این استادان در حال انقراض است. دیگری که بعضاً هم درس می‌دهد و گاهی هم خودش نمی‌فهمد چه می‌گوید، اما حساب محصلینش را دانه دانه دارد. خدا سگت را گرفتار این تیپش نکند! دمار از روزگار آدم در می‌آورد.
مدیر تدریسی: همیشه کریدت کم دارد.
شورای علمی: تنها چیزی که نزد این شورا مهم نیست، علم است.
نمره: در اکثر موارد، ارتباط مستقیم به قوم، مذهب، لسان ومنطقه دارد. البته مطلق نیست. بعضی‌جاها، بعضی‌ فاکولته‌ها، بعضی‌ استادان استثناء است که ربطی مستقیم به داشته‌های کله‌ و مغز محصلین ارتباط می‌گیرد.
نقل: دو نوع است. حلال و حرام! حلالش از آن کسی است که حتی اگر پارچه را سفید تحویل دهد، عیبی نیست و آخر سر کدر فارغ می‌شود. حرامش از آن کسی است که از بالا گفته شده “این‌ها نباید فارغ شوند”.
بچه‌بازی: این ظاهراً ربطی به دانشگاه ندارد. اخیراً در بغلان به‌خاطر رقابت در بچه‌بازی در یک محفل عروسی، 21 نفر کشته شده. خوب وقتی وضع و حال تحصیلات عالی از کانکور تا آخرین روز امتحان در سمستر هشتم، این‌گونه باشد، نباید توقعی غیر از این داشت.
حقوق بشر: چون میزان تلفات انسانی خیلی بالاست، این نهاد فرصت رسیدن به حق‌تلفی‌ها در دانشگاه‌ها را ندارد.
رسانه‌ها: من که گوش‌زد کردم. یک هزار و چهل‌وهشت درصد مطمئنم که وزیر تحصیلات عالی تا روزی که دوره‌ی کاری‌اش سر برسد، این نوشته را نمی‌خواند. اما اگر خاطرات ملاقات خویش با او را بنویسم، فردایش در فیس‌بوک نشر می‌کند. مخصوصاً که تعریفش کرده باشم.
پروفیسور!: حالا نوبت توست! برو و محصلین را چلوصاف کن! نشاید که بیرون از قبیله‌ات کسی بدرخشد!
سرچشمه: فکر نکنید زور تان به استادان دانشگاه می‌رسد. یک‌بار که چهل‌تایش به تقاعد سوق داده شده بود، فردایش با حکم مافوق‌درجه‌ی حامد کرزی دوباره سر وظیفه حاضر شدند. وزیر هاج و واج مانده بود که این‌جا کجاست؟
تریاک: در گوشه‌ی خودش گل کرده و شیره می‌دهد، اما عطرش حتی در نمرات و لیاقت بعضی ازکدر فارغ‌شده‌های دانشگاه رمه رمه می‌شود مثل ابر بهاری.
عقل: …