قبل از آنکه بیخاصیت را تعریف کنم، توجه شما را به چند مثال خواهانم.
فرض کنید من یک متخصص علم زراعتام. در وزارت زراعت و مالداری مشغول خدمت به وطنام. علاقهی فراوان به غرس نهالهای مثمر دارم. فقط یک عیب دارم که موقع نهالشانی متوجه نمیشوم که نهالهای تازه شانده را، زیر درختان کلان بید شاندهام و هرچه سالهای زیادتری میگذرد، درختان من به بار نمینشینند. به نظر شما وقتی من نهال را زیر درختان چندین ساله میکارم، حتا اگر نابغه هم باشم، آیا به درد زراعت کشور میخورم؟
از مثال زراعتی بگذریم، فکر کنم مثال ورزشی بهتر باشد. فرض کنید حاجی محمدالله که برای پنجمین بار همراه خانم خود به حج رفته و قرار است سال بعد هم برود، یک فرزند دارد به اسم عتیق. آقا عتیق بسیار سست و دُنگ است اما عشق فراوان به فوتبال دارد. چون یکه فرزند پدر است، هر نازی میکند، حاجی برمیدارد. حتا گاهی که پدرش وقت ندارد، از مادرش خواهش میکند که بیاید با او فوتبال کند و آخرین بار که از مادرش خواسته بود با او فوتبال بازی کند؛ مادرش در جریان بازی پایش را روی توپ مانده و بسمالله گفته میخورد به زمین. نزدیک بود از سفر به حج باز بماند. حالا چون حاجی صاحب پولدار صاحب نفوذ است، قرار است آقا عتیق به محض رسیدن به سن 18 سالگی، وارد تیم ملی شود. این در حالیاست که آقا عتیق در بهترین وضعیت صحی و آمادگی کاملش، خوب که از صمیم قلب بدود و بازی کند، امکان اینکه حتا پایش به توپ نخورد، زیاد است. اما چون خود حاجی توانایی خریدن تخصص برای پسرش را دارد، عتیق جان وارد تیم ملی شده، شماره 7 را میپوشد و مهاجم نوک میشود. فکر میکنید ما در هر مسابقه، چند گول به حریف بزنیم؟ مخصوصاً اگر سه-چهار بازیکن دیگر هم شبیه عتیق وارد تیم ملی شده باشند!
نشد؟ به مثال ورزشی قناعت نکردید؟ بگذار از وضعیت جاری که به واقعیت نزدیکتر است، مثالی بزنم. حالا که ما حکومت وحدت ملی داریم و این حکومت بیست و چند تا وزیر دارد و در کنار حکومت، ما مجلس سنا و پارلمان داریم؛ فرض کنید هفته آینده مجلس سنای کشور تصمیم میگیرد که وزیر محترم کار و امور اجتماعی را در مجلس فرابخواند. وی را محکم بگیرند که چرا میزان بیکاری در کشور افزایش یافته؟ به نظر شما این منصفانه و عاقلانه است؟ در صورتیکه میدانیم بیکاری موجود زیر سر وزیر محترم کار و امور اجتماعی نیست، از جای دیگری آب میخورد. باور کنید نقش وزیر محترم کار و امور اجتماعی در خلق کار و گرفتن کار از روی مردم، هیچ است. انگار کار شبیه یک زردک است که آن را اشرف غنی گرفته و تصمیم دارد تناول نماید. در این صورت گناه وزیر کار و امور اجتماعی چیست؟ مخصوصاً اگر وزیر محترم برنامههای قشنگ داشته باشد و هرچه به شورای وزیران پیش کند، پس زده شود.
حالا مطمئنم معنای بیخاصیت را فهمیدید. هر آن کس یا نهادی که میداند سیب سه نوع است (زرد، سرخ و سبز) اما شله میشود که تانک چرا سه نوع نیست؟ در حقیقت از بیخاصیت هم تیر است، بیخی ابله است. اما وقتی که متخصص زراعت نهال را زیر درخت چند ساله بنشاند، حاجی بهخاطر پول و نفوذش بتواند ارجمندی پدرش را وارد تیم ملی کند یا مجلس سنا از وزیر کار و امور اجتماعی بپرسد که چرا میزان بیکاری هر روز بیشتر افزایش مییابد، این به معنای بیخاصیتی است. لطفاً بیخاصیت نباشید!
پ.ن: درست است که باید از وزیر کار و امور اجتماعی سوال شود اما اگر وی جوابی نداشت چه؟ او که نمیتواند بگوید اشرف غنی یا عبدالله یا فلان مقام محترم عامل این همه بدبختی است ورنه از نگاه بروکراسی، عتیق جان هم عضله دارد، هم چربو! زور بازویش هم زیاده! و نیز به این معنا نیست که وزیر کار و امور اجتماعی در کارش حیثیت عتیق جان را دارد، بلکه قدرت حاجی در جای درستش مصرف نمیشود.