مدال بی‌ارزش بر سینه‌ی پسر جنرال باارزش؟

مدال بی‌ارزش بر سینه‌ی پسر جنرال باارزش؟

در روزهای پایانی یارگیری‌های انتخاباتی، حلقه‌ی مشهور به «تکنوکرات‌های غربی»، مهره‌ی درشت را از میدان مبارزه بر سر یارگیری برداشت. پس از چند ماه کار و مذاکره و با جلب حمایت دوستم از اشرف غنی، تیم انتخاباتی «تحول و تداوم» هسته‌گذاری شد. از همان ابتدا، مشخص بود که دوستم مهره‌ی مرکزی این تیم است. همه می‌دانستند که برنده‌شدن این تیم در مبارزه‌ی نفس‌گیر انتخاباتی، تنها با حمایت جنرال دوستم و حامیان بی چون و چرای او امکان‌پذیر است.

«اشرف غنی» با تقلب بر کرسی ریاست‌جمهوری نشست، اما «دوستم» پیروز میدان بود. پیروزی دوستم در انتخابات، اگرچه درنتیجه‌ی انتخابات فاسد اتفاق افتاد، اما تشخیص او از بازی درست بود. او برای اولین بار در تاریخ این سرزمین، از سِمت رهبری ازبیک‌ها به کرسی معاونت اول ریاست‌جمهوری رسید. برای جنرالی که هم فرمانده‌ی نظامی یک ملت بود و هم رهبر سیاسی یک حزب و بخشی از مردم کشور، این یک موفقیت مهم سیاسی به‌شمار می‌آمد. جنرال از لحاظ سیاسی فربه‌تر شد و در نگاه مردم، محبوب‌تر. محبوبیت معاون اول جنرال دوستم، از همان روزهای نخست حکومت‌داری واضح بود. در شرایطی که جامعه به دو دسته‌ی بزرگ از طرف‌داران دو نامزد پیشتاز انتخاباتی تقسیم شده و درگیری‌های لفظی دو گروه علیه یکدیگر فضای مجازی را پر کرده بود، معاون اول رییس‌جمهور، با ورزش‌کردن در کاخ ریاست‌جمهوری و در میان ده‌ها گارد امنیتی آن، هزاران لایک و هوادار فیس‌بوکی جذب کرد. او با رفتارهایش امیدهای بسیاری را نسبت به خودش، برای مردم خلق نمود.

آن روزهای پرهیاهو گذشتند. شش ماه پس از آن‌که جنرال دوستم به‌عنوان معاون اول ریاست‌جمهوری، بازدیدها و تبریکات مردمی را به پایان رساند و فرصتی یافت تا به مسئولیت‌هایش به‌عنوان معاونت اول ریاست‌جمهوری نگاهی بیندازد، ناامنی‌ها در شمال اوج گرفت. ولایاتی که به‌دستور جنرال دوستم برای اشرف‌غنی رای داده بودند، آماج تهدیدها و حملات گسترده‌ی طالبان قرار گرفتند.

جنرال دوستم، در اقدامی شجاعانه به فاریاب رفت و پس از حدود دو ماه اعلام کرد که فاریاب از وجود شورشیان طالب پاک‌سازی شده و او پیروز شده است. بازگشت او به کاخ معاونت اول، با استقبال پرشور مردم همراه شد و شهر پر از عکس‌های جنرال دوستم بود. دیری نپایید که طالبان بار دیگر بخش‌هایی از این ولایت را گرفتند و امیدهایی که پیروزی‌های جنرال دوستم ایجاد کرده بود، بسیار زودتر از آن‌چه می‌شد تصور کرد، را به گلوله بستند. نه تنها فاریاب بار دیگر ناامن شد، بلکه اعتماد مردمی به جنرال دوستم نیز در سراشیبی قرار گرفت.

روز یکشنبه، درمیان خبرهای روزمره از درگیری‌ها و مرگ و سقوط و برگزاری کنفرانس‌ها، جنگ غورماچ و احتمال سقوط آن، در صدر خبرهای مهم و تکان‌دهنده در حوزه‌ی سیاسی و امنیتی قرار گرفت. در این میان، مراسم اهدای مدال به پسران جنرال دوستم، شگفت‌آور بود. اشرف غنی، به پسران جنرال دوستم «بابر و مصطفی» به پاس تلاش‌های‌شان در راستای پاک‌سازی دشمن از دو ولایت «فاریاب» و «سرپل»، مدال شجاعت اهدا کرد. اما فردای آن روز، وکیل جوان پارلمان و از هواداران دوستم، نقیب‌الله فایق، در صفحه‌ی فیس‌بوکش نوشت: «فاجعه‌ی بزرگ: دقایقی قبل سربازی که در کوه‌های غورماچ در محاصره گیر مانده و حمله‌ی شدید بر آن‌ها جریان دارد، پشت تیلفون گریه می‌کرد و می‌گفت که از برای خدا ما را به کوه‌ها تنها ماندید. این سرباز از مرگ نمی‌نالید، او از نامردی مسئولین حکومتی می‌نالید. سرباز، قبل از خداحافظی تلفونی، با گلوله‌ی خودش با زندگی خداحافظی کرد. طالبان، پوسته‌های صحرایی‌شان را گرفتند، ده‌ها سرباز را زنده تیرباران کرده و قومندان امنیه‌ی غورماچ را با بیشتر از پنجاه سرباز دیگر اسیر گرفتند».

حالا نگاهی به تصویری بیندازید که در آن اشرف غنی، درحضور حنیف اتمر و جنرال دوستم، به پسران جنرال مدال شجاعت اعطا می‌کند، و بعد روایت نقیب‌الله فایق از وضعیت سربازان و هم‌تباران جنرال دوستم را در غورماچ بخوانید. جنرال چه‌گونه به خود اجازه می‌دهد خبر اعطای مدال به پسرانش را منتشر کند؟ چه‌گونه جنرال محبوب مردم، با بی‌اعتنایی نسبت به وضعیت مردم، به مدال پسرانش خیره شده و آن را نماد شجاعت پسرانش می‌داند؟

این دو تصویر متضاد «یکشنبه، پسران جنرال مدال شجاعت می‌گیرند و روز بعد، وکیل فاریاب خبر هولناک شلیک سربازی به فرق سرش و تیرباران دسته‌جمعی سربازان توسط طالبان می‌دهد»، باید جنرال دوستم را تکان بدهد. این «پارادوکس» باید غم‌بارترین لحظه‌ی زندگی جنرال باشد. پسران او در کاخ ریاست‌جمهوری مدال شجاعت می‌گیرند و در کوه‌های غورماچ، پسر جوان دیگری هم‌سن‌وسال پسران او، با شجاعت تا آخرین لحظه با طالبان می‌جنگد و در نهایت تسلیم دشمن نشده و گلوله را بر مغز خود شلیک می‌کند.

در طی پانزده سال گذشته که من به خاطر دارم، تنها معاون قدرتمند ارگ، مارشال فهیم بود. قانونی، احمدضیا مسعود، خلیلی و اینک دانش، هیچ‌کدام بُرندگی، هیبت و حمایت مردمی مارشال را نداشتند. تصور می‌شد که جنرال دوستم این شجاعت و حمایت را با خود دارد. انتظارات زیادی از او وجود داشت. یکی از امیدهای روزهای سخت برای مردم افغانستان، جنرال دوستم بود. در طی یک سال اخیر، مردم امیدوار بودند که جنرال دوستم توانایی کنترل و مهار استبداد غنی را دارد و البته این امید هنوز از میان نرفته است. بااین‌حال، به‌نظر می‌آید که هوای باغ کاخ و طعم نان ارگ، کرختی و ناتوانی به‌همراه دارد. جنرال دوستم، اکنون ناتوان‌تر از گذشته است. این‌که جنرال دوستم نتواند کاری برای امنیت شمال و فاریاب انجام دهد، یا به او اجازه‌ی این کار داده نشود، فرقی ندارد و در هر دو صورت، این نشان از ضعف دوستم است. جنرال، عزت مردمی و هیبت جنرالی‌اش را با نشستن در مسند قدرت و استفاده‌نکردن از این قدرت، از دست می‌دهد. همان‌گونه که این کرسی، هم‌تیمی‌های دوستم «احمدضیا مسعود» و «کریم خلیلی» را بر زمین زد و قدرت را از آن‌ها گرفت، اینک این خواهش و مسند افسون‌کننده، دوستم را نیز بی‌اقتدار می‌کند. هیبت و اعتبار جنرال، با فاجعه‌ی دیروز در غورماچ، فرو ریخت و زخمی بر مدال شجاعت پسران جنرال انداخت.

ارزش مدال‌هایی که اشرف غنی به پسران جنرال دوستم داد، اینک نمایان می‌شود. ارزش آن‌ها آن‌قدر نیست که جنرال به آن دل خوش کند. این مدال‌ها نه بر شجاعت پسران جنرال دوستم می‌افزاید و نه بر دانش و توانایی‌شان. درحقیقت، این مدال‌ها کارآیی و مشروعیت جنرال دوستم را از او می‌ستاند و به‌تدریج از محبوب‌ترین جنرال افغانستان اعتبارزدایی می‌کند. در شرایطی که غورماچ فاریاب میدان تاخت و تاز طالبان است، حتا اگر این مدال‌ها بر اعتبار پسران جنرال دوستم بیفزایند، اعتبار خود او را کاهش می‌دهند. ماندن او در مسند قدرت و بی‌تفاوت‌بودن نسبت به وضعیت، دوستم را به مهره‌ای بی‌صلاحیت تبدیل می‌کند که در پایان کار حکومت وحدت ملی، هواداران غیرازبیک جنرال، او را یک معاون ناکارآمد هم‌چون خلیلی، مسعود و دانش خواهند دید و نه جنرالی کارآزموده، مسئولیت‌پذیر و خطرشناس.

جنرال دوستم در ذهن بسیاری از مردم افغانستان، فردی قدرتمند و تاثیرگذار بود. این تاثیرگذاری، برخاسته از حمایت بی چون و چرای ازبیک‌ها، و ویژگی‌های فردی شخص جنرال دوستم، و سابقه‌ی او در سه دهه‌ی گذشته است. اما روزهای سختی که ساکنان فاریاب، تخار، بغلان و سرپل تجربه می‌کنند و دشواری‌هایی که با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، چالش بزرگی پیش روی جنرال قدرتمند و سیاستمدار فرصت‌شناس افغانستان قرار داده است.

این چالش، با ناامنی‌های بیشتر در شمال و ولایات ازبیک‌نشین، روزبه‌روز بزرگ‌تر می‌شود. آیا جنرال تسلیم این وضعیت می‌شود یا برای تغییر آن به‌پا می‌خیزد؟ تصمیم و موضع‌گیری جنرال دوستم در قبال این وضعیت، برای جنرال دوستم تعیین‌کننده خواهد بود: آیا جنرال، اقتدارش را احیا خواهد کرد یا پایه‌های این اقتدار ازهم فرو خواهد پاشید؟

بنابراین، اگرچه که تمام مدال‌های حکومتی باارزش هستند، به‌ویژه اگر مدال شجاعت باشند، اما فاجعه‌هایی که یکی در پی دیگری در غورماچ و فاریاب و دیگر شهرهای افغانستان اتفاق می‌افتد، نشان می‌دهد که در چنین وضعیتی، مدال‌گرفتن نه تنها ارزشی ندارد بلکه ارزش‌ها را سلب کرده و باعث تضعیف می‌شوند. مردم از اشرف غنی انتظار فراوانی ندارند، اما از جنرال دوستم دارند. جنرال نباید خاموشانه شکست غنی در حکومت‌داری و سیاست‌مداری را ناره کند. شکست حکومت و اشرف غنی شکست دوستم نیز هست.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *