جنگ در جهان کنونی به یک صنعت مهم اقتصادی تبدیل شده است. گروه‌های درگیر جنگ، منافع هنگفت اقتصادی را از این مجرا نصیب شده و اساساً حفظ و بهره‌مندی بیشتر از آن، نیازمند بازتولید جنگ و خشونت در حیطه‌های عمل شان می‌باشد.

صنعت جنگ در افغانستان

عرفان مهران

جنگ در جهان کنونی به یک صنعت مهم اقتصادی تبدیل شده است. گروه‌های درگیر جنگ، منافع هنگفت اقتصادی را از این مجرا نصیب شده و اساساً حفظ و بهره‌مندی بیشتر از آن، نیازمند بازتولید جنگ و خشونت در حیطه‌های عمل شان می‌باشد. گروه‌های درگیر جنگ صرفاً کسانی نیستند که عملاً در سنگرها حضور دارند و به مثابه‌ی نیروی اعمال جنگ عمل می‌کنند. بلکه طرف‌های درگیر جنگ از واحدهای بزرگی چون دولت‌ها گرفته تا کارخانه‌های تولید اسلحه، گروه‌های مافیایی، گروه‌های ایدئولوژیک و عوامل حاضر در سنگرهای جنگ همه را شامل می‌شوند. بسته به نوع تعریف گروه‌ها از منافع اقتصادی، گستره‌ی جنگ مشخص می‌شود. به این معنا که گروه‌های درگیر جنگ، به میزان توانایی شان در فراهم‌آوری زمینه‌های جنگ و میزان سودی که در یک جنگ برای شان متصور می‌باشند، قلمرو آن‌را تعیین کرده و در آن شامل می‌شوند. اثرات جنگ بر وضعیت اقتصادی متناقض نما است؛ گروه‌های درگیر جنگ، سود هنگفتی را از آن بدست می‌آورند. اما توده‌های بی‌طرف، زیان‌های هنگفتی را متحمل می‌شوند. بار سنگین جنگ روی شانه‌های کسانی‌اند که در وضع بی‌طرفی قرار دارند.

بنابراین، فارغ از جذبه‌های ایدئولوژیکی و متغییرهای دیگر ذی‌دخل در جنگ، اهمیت اقتصادی آن بیش از همه برجسته‌تر می‌باشد. این مسئله در افغانستان با قوت بیشتری نمایان می‌باشد. سال‌ها جنگ در این کشور، وضعیت اقتصادی نامناسبی را به وجود آورده است. رشد اقتصادی در جامعه‌ی افغانی، مسیر ناموزونی را پیموده است. اقتصاد رسمی در کشور از جنگ‌ها به شدت آسیب دیده و تمام زیرساخت‌های اقتصادی نابود گردیده است. مردم متحمل بیشترین خسارات مالی گردیده و تاکنون هزینه‌های جنگ روی شانه‌های مردم سنگینی می‌کند. بر اساس آماری که به تازگی از سوی موسسه برابری برای صلح و دموکراسی منتشر شده، هزینه‌ی جنگ در افغانستان در سال بالغ بر نه میلیارد دالر می‌باشد و این رقم برابر با 113 درصد کل بودجه‌ی کشور در سال 1394 برآورد شده است. به موازات این، رشد اقتصاد غیر رسمی طی چندین سال جنگ در کشور، به شدت بزرگ شده است. بخشی از این رشد اقتصادی از مجرای جنگ حاصل شده است. از آغاز جنگ علیه شوروی و افزایش در گیری‌ها در زمان مجاهدین و پس از آن، میلیاردها دالر وارد افغانستان شده و گروه‌های مختلف درگیر جنگ، حمایت‌های بی‌حسابی را از سوی کشورهای مختلف دریافت کرده‌اند. هرچند آمار مشخصی در این زمینه وجود ندارد، اما بی‌گمان مبالغ هنگفتی را که گروه‌های درگیر جنگ از منابع خارجی، تجارت مواد مخدر و فعالیت‌های مافیایی بدست آورده‌اند، اقتصاد کشور را به شکل ناموزونی فربه ساخته‌اند. منابع مالی که از مجرای جنگ وارد افغانستان شده، عمدتاً به فربه شدن گروه‌های درگیر منجر شده و هیچ کمکی به وضع اقتصاد رسمی کشور نکرده است. در حال حاضر، سران گروه‌های درگیر جنگ از منابع عظیم اقتصادی بهره‌مند می‌باشند. بخش عمده‌ی نیروهای انسانی، از طریق حضور در جبهات جنگ امرار معاش می‌کنند و در نهایت هنوز این جنگ است که ثروت‌های هنگفتی را از کشورهای خارجی وارد افغانستان می‌سازد.

این وضعیت شرایط دشواری را بر اقتصاد و سیاست کشور حکم‌فرما ساخته است. نجات از این وضعیت بسیار دشوار است. در حالی‌که دولت توانایی ایجاد اشتغال و زمینه‌سازی برای فعالیت‌های اقتصادی مشروع را ندارد، امکان کاهش خشونت‌ها محدود است. نیروهای درگیر جنگ از این وضعیت سود اقتصادی فراوانی را نصیب می‌شوند و بنابراین، بازگرداندن آن‌ها از این منبع سرشار، قدرت زیادی می‌طلبد. ناتوانی دولت در جهت ایجاد اشتغال و فساد گسترده در ساختارهای دولتی، می‌تواند تمامی تلاش‌های دیگر آن‌را در زمینه‌ی صلح و توسعه به چالش بکشد. این وضعیت حتا فراتر از این، می‌تواند مشوق بسیاری‌ها برای حضور در جبهات جنگ و بهره‌مندی از این صنعت پر سود اقتصادی در کشور گردد.