ملا محمد عمر، نخستین رهبر طالبان زمانی گفت: «خدا به ما وعدهی پیروزی و امریکا به ما وعده شکست داده است.» «پس خواهیم دید که کدام یکی از این وعدهها تحقق خواهد یافت». زمانی که همقطارانش در تابستان سال جاری پذیرفتند که ملا عمر مرده است، القاعده و گروههای وابسته به آن در سراسر جهان این کلمات را بهخاطر آوردند. امروزه در افغانستان، هرچند اکثریت افغانها هنوز از طالبان یا القاعده حمایت نمیکنند، بیاعتنایی گستاخانه ملا عمر در برابر یک ابرقدرت آگاهانه به نظر میرسد.
از اوایل ماه سپتامبر تاکنون، طالبان شمال افغانستان را درنوردیدهاند و ولسوالیهای بیشمار و حتا مرکز ولایت قندوز را، به طور موقت، تصرف کردهاند. سازمان ملل تهدید طالبان به تقریباً نیمی از 398 ولسوالی را «بالا» یا «شدید» تعیین کرده است. در حقیقت، با حساب ما، بیش از 30 ولسوالی هم اکنون تحت کنترل طالبان قرار دارند و شورشیان در حال حاضر مرکزهای ولایات در شمال و جنوب را تهدید میکنند.
رییس جمهور در مواجهه با این واقعیت تلخ تصمیم گرفت 9800 سرباز امریکایی را در سال 2016 و 5500 تن را پس از آن در این کشور حفظ کند. رییس جمهور با تغییر مسیر جنگ کار درستی انجام داد؛ اما مشکل است این نیروی کوچک تغییری بیاورد. سربازان امریکایی در حال حاضر نتوانستهاند پیشرفت طالبان در افغانستان را خنثا کنند. آنها توانستند طالبان را از قندوز بیرون برانند؛ اما صرف دو هفته پس از حکومت دهشتافگن طالبان. این امر نشان میدهد که به نیروی بیشتر ضرورت است، نه نیروی کمتر.
رییس جمهور، هفتهی گذشته زمانی که تصمیماش را توجیه میکرد، گفت که سربازان امریکایی «مشغول دو مأموریت کوچک اما حیاتی – آموزش نیروهای افغانستان و حمایت از عملیاتهای ضد تروریستی علیه بقایای القاعده – خواهند بود.» وی اضافه کرد: «ما همیشه میدانستیم که باید به عملیات ضد تروریسم در آن منطقه برای سرکوب هرگونه تجدید حیات شبکههای فعال القاعده ادامه بدهیم».
اما رییس جمهور خطر اصلی را توضیح نداده است. القاعده دوباره ظهور کرده است. ارتش صرف دو روز قبل از بیانیه رییس جمهور اعلان کرد که حملاتی را علیه دو اردوگاه آموزشی القاعده در جنوب، که یکی از آنها به شکل حیرت آوری 30 مایل مربع مساحت دارد، رهبری کرده است. این عملیات چندین روز دوام کرد و 63 حمله هوایی را در بر داشت و بیش از 200 نیروی زمینی، به شمول کماندوهای امریکایی و افغان، در آن شرکت داشتند. جنرال ویلسن شوفنر، یکی از سخنگویان ارتش، گفت: «ما بر یک پناهگاه کلان القاعده در مرکز یک منطقه مرکزی و حیاتی تاریخی طالبان حمله کردیم». جنرال شوفنر آن را «یکی از بزرگترین عملیاتهای مشترک زمینی که تاکنون در افغانستان انجام دادهایم»، توصیف کرد. دیگر تاسیسات مهم القاعده قبلا در گزارشهای مطبوعاتی شناسایی شدهاند.
حسام عبدالرؤوف، معاون ارشد ایمن الظواهری رهبر القاعده، در یک پیام صوتی تایید کرد که رهبری ارشد القاعده بیرون از شمال پاکستان نقل مکان کرده است. این امر بر ارتش و سی.آی.ای که چهرههای ارشد القاعده را در طول سال در افغانستان و جاهای دیگر شکار کردهاند، پوشیده نیست.
طالبان اتحاد مداوم شان با القاعده را پنهان نمیکنند. در ماه اگست، ایمن الظواهری با ملا اختر محمد منصور، جانشین ملا عمر، اعلام وفاداری کرد. ملا منصور در عرض چند ساعت بهصورت آشکار سوگند وفاداری ظواهری را پذیرفت و اعضای گروه القاعده در سلسله مراتب طالبان شامل اند. در واقع، جنگجویان خارجی وابسته به القاعده نقش مهمی را در حمله به رهبری طالبان در قندوز بازی کردند.
ایالات متحده در جنگهای [پس از] یازدهم سپتامبر اشتباهات متعددی را مرتکب شد. پس از تار و مار کردن طالبان و القاعده در اواخر سال 2001، رییس جمهور جورج دبلیو بوش منابعی که برای پایان دادن به این جنگ نیاز بود، را به آن اختصاص نداد. رییس جمهور اوباما با اعلام افزایش نیروها در افغانستان در ماه دسامبر سال 2009 کار درستی انجام داد، اما این افزایش کوتاه مدت بود. آنگونه که آقای اوباما ادعا کرده است، القاعده در جنوب آسیا تقریبا «نابود» نشده است.
فکر نمیکنیم 5500 سرباز کافی باشد. هیچ کسی خواهان اشغال تمام عیار این کشور نیست. اما نیرویی به تعداد 20 تا 25 هزار، برای حمایت از متحدان افغان ما بسیار بهتر خواهد بود و به آنها در دفاع از مرکز چندین ولایت به صورت همزمان و جنگ با القاعده و طالبان در سنگرهای شان کمک خواهد کرد.
در حالیکه بسیاریها باور دارند القاعده صرف روی حمله بر غرب تمرکز دارد، این گروه بخش بزرگی از تلاشهایش را به راه اندازی شورش اختصاص داده است. این کلیدی است برای این که بفهمیم این گروه چهگونه در چهارده سال گذشته قادر بوده است به تکرار تولید مثل کند. القاعده افراد متمایل به تروریستها را از استخر بزرگتر نیروهای شبه نظامیای جذب میکند که برای بازگرداندن طالبان به قدرت در افغانستان یا ایجاد دولتهای ملی تندرو در جاهای دیگر میجنگند. بنابراین، مأموریت ایالات متحده بزرگتر از آنی است که آقای اوباما پیش بینی میکند. هواپیماهای بدون سرنشین و حملات ضدتروریستی گزینشی برای پایان دادن به این تهدید کافی نیست.
القاعده و گروههای همفکر آن براساس افسانهای ایجاد شدند که اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان صرف به دلیل اعتقاد مجاهدین به خدا شکست خورد. این امر به پاشیده شدن تخم نسلی از جنگهای جدید و حملات تروریستی کمک کرد؛ جنگها و حملات تروریستیای که اکثرا مسلمانها را هدف قرار دادهاند. در صورتی که افغانها مناطق بیشتری را از دست بدهند، گفتههای ملا عمر پیامبرگونه ظاهر خواهد شد و یک افسانهای جدید که خشونت طالبان و القاعده را در سالهای آینده تغذیه میکند، متولد خواهد شد.