«جانشین اوباما هرکسی باشد، در طولانیترین جنگ امریکا با انتخابهای دشواری مواجه خواهد بود»
منبع: الجزیره/ داگلاس اولیوانت ترجمه: حمید مهدویاکنون به نظر میرسد که – به جز در بعضی حالات واقعاً استثنایی – باراک اوباما، به عنوان رییس جمهور امریکا، آخرین تصمیماش در مورد افغانستان را گرفته است. تعداد کنونی 10 هزار سرباز امریکایی تا پایان 2016، زمانیکه این نیروها سریعا به حدود 5500 تَن کاهش مییابد، [در افغانستان] خواهند ماند. رییس جمهور بعدی با حضور [نیروهای امریکایی] در افغانستان و در قرارگاههای نسبتاً کوچک در میدان هوایی بگرام، جلال آباد و قندهار قدرت را به دست خواهد گرفت.
[سال جاری] در افغانستان سال خوبی نبوده است. سقوط قندوز به خوبی مستند شده است؛ اما شاید حتا مخاطبان منظم اخبار صدای مداوم طبل سقوط مناطق در سرتاسر کشور را نشنیدهاند. در هلمند، در گوشه دورافتادهای از جنوب غرب کشور، به نظر میرسد طالبان به شهر لشکرگاه، مرکز این ولایت، نزدیک میشوند. در شرق، در ولایت ننگرهار که یک حلقه کلیدی در مسیر کلان قاچاق مواد مخدر است، دولت اسلامی عراق و شام (داعش) و طالبان جنگهای شدید دارند و شاهراه میان کابل پایتخت و قندهار، دومین شهر بزرگ افغانستان، به طور موثر مسدود شده است. در این زمینه، کاهش برنامهریزی شده سربازان امریکایی به دوستان و دشمنان، بهطور یکسان، سیگنال غیرمفید میفرستد.اما در عین زمان، نیروهای امریکایی از سال 2001 در افغانستان بودهاند. اگر 14 سال سبب تغییری نشده است، چرا باید یک یا پنج یا ده سال دیگر موجب تغییر شود؟ رییس جمهور بعدی میتواند با کاهش نیروها و با هزینه سالانه نزدیک به 15 میلیارد دالر، از جمله 4 تا 5 میلیارد دالر برای پرداخت معاش و مصارف ارتش افغانستان، ادامه بدهد. این حالت به سربازان امریکایی اجازه میدهد کاری بیش از حضور در کابل انجام بدهند، در پیشبُرد پایگاه آموزشی افغانها کمک کند، نیروهای ویژه بمانند و شاید به چند واحد مشاوره بدهد، هرچند به هیچ عنوان به تمام واحدها مشاوره نخواهند داد. با این میزان نیروها، طالبان احتمالا همچنان در حاشیههای کشور جذبه خواهند یافت.
رییس جمهور بعدی همچنین میتواند برنامه اصلی رییس جمهور اوباما را دنبال کند و تعداد نیروها را به 1000 سرباز در داخل و اطراف سفارت امریکا در کابل کاهش بدهد که بهجز مشورهدهی در سطح بالا کار اندکی از پیش خواهد برد. این کار احتمالا 6 تا 8 میلیارد دالر در سال هزینه برخواهد داشت. اما در این سطح، بعید است که بهجز کابل جای دیگری از نفوذ طالبان در امان باشد و بخش عمدهای از حومههای کشور از کنترل کابل خارج خواهد شد.
یا اینکه رییس جمهور بعدی بر تعداد سربازان در افغانستان خواهد افزود و احتمالا یک یا دو لوای جنگی را با حدود 25 هزار سرباز و با هزینهی حدود 35 میلیارد [در سال] و با تلاش مشورهی بیشتر دوباره [به افغانستان] خواهد آورد. در این سطح، احتمالا طالبان عقب زده خواهند شد و حکومت افغانستان سطح فعلی کنترل ضعیفش را حفظ خواهد کرد.
چندین صاحب نظر خواهان اعزام نیرو در این مقیاس شدهاند، شبیه نیروهایی که پس از پایان جنگ کوریا در کره جنوبی ماندهاند. آنجا [در کره جنوبی]، نیروهای امریکاییای که ماندند در تغییر یک اقتصاد ضعیف کشاورزی به یکی از غنیترین اقتصادهای جهان کمک کرد و احتمالا چنین چیزی میتواند در افغانستان اتفاق بیافتد.
متاسفانه این قیاس یک سلسله نواقص عمده دارد. نخست اینکه در مورد کره جنوبی، ارتش امریکا در برابر تهدید خارجی کره شمالی عملکرد کاملا دفاعی داشت. در مقابل، هدف اعزام نیروهای جدید در افغانستان تغییر وضع امنیتی فعلی خواهد بود و این یک تعهد بسیار بلندپروازانهتر است. افغانستان در یک حالت جنگ داخلی باقی مانده است که در آن ایالات متحده یک جناح عمیقا ناقص – هرچند قابل ترجیح – را کمک میکند. دستیابی به راه حل مسالمتآمیز همچنان بعید است و در عین زمان، تلفات آمریکاییان اجتناب ناپذیر.
شاید این که افغانستان از جغرافیای کره جنوبی برخوردار نیست، نیز به همین اندازه اهمیت دارد. کره جنوبی یک شبه جزیره است که چندین بندر کلان دارد که اجازه میدهد محصولاتش را – چه کشاورزی، تولیدی یا تکنالوژی سطح بالا – با سهولت زیاد به بازارهای جهانی صادر کند. برعکس، افغانستان یک کشور محاط به خشکه و کوهستانی است و تریاک تنها محصول آنست که ارزش کافی برای توجیه هزینههای حمل و نقل زمینی و عبور از مرزهای بینالمللی برای رسیدن به یک بندر دریایی دارد.
سرانجام اینکه در اکثر نقاط افغانستان در برابر پیشرفتهای مورد نیاز در زمینهی آموزش و پرورش، حقوق زنان و حاکمیت قانون ایستادگی صورت گرفته و ممانعت میشود که باید به چیزی تغییرشکل بیابند که یک کشور مدرن را تشکیل میدهد.
رییس جمهور بعدی مجبور خواهد شد از نیروهای امریکایی در افغانستان یک ارزیابی منطقی انجام بدهد. اینکه آیا او، با درک هرج و مرج متعاقب، تعداد نیروها را به [تعداد مورد نیاز برای محافظت] از سفارت کاهش بدهد؟ یا اینکه متعهد به یک حضور درازمدت شود که هزینهی ده سال آن حدود نیم تریلیون دالر و تلفات تعدادی از [نیروهای] امریکایی خواهد بود؟
پس از 14 سال، امریکاییان بسیاری وجود دارند که در افغانستان یا وابستگی عاطفی دارند یا منافع مالی. افغانها خودشان به همان اندازه برای تقویت اقتصادشان همچنان از حضور امریکاییان استقبال میکنند که برای هرگونه تضمین امنیت از آنها استقبال میکنند. و پنتاگون افزایش نیروها در افغانستان را یک ابزار قدرتمند مخالفت با بحثهایی خواهد یافت که ارتش باید همچنان از ساختار نیروهایش بکاهد.
اما پرسشهای مشکل میمانند. دقیقا، منافع امریکا در افغانستان چیست؟ چیست که افغانستان را نظر به دیگر پناهگاههای بالقوه تروریستان، مهمتر میسازد؟ امریکاییها میتوانند از عمل به یک تعهد درازمدت دیگر چه انتظاری داشته باشند؟ آیا بحثهای پنج یا ده سال بعد با [بحثهای امروز] متفاوت خواهد بود؟ متاسفانه، رییس جمهور بعدی در مورد افغانستان با انتخابهای خوبی مواجه نخواهد بود. اما انتخابی که کمترین بدی را داشته باشد، در تعیین لحن سیاست خارجی او نقش قوی خواهد داشت.