رقم رقم روشنفکر داریم. روشنفکر دینی، روشنفکر سکولار، روشنفکر پیرو مکتب فرانکفورت، روشنفکر انقلابی، روشنفکر کتابخانهیی، روشنفکر فمینیست، روشنفکر مارکسیست، روشنفکر عملگرا، روشنفکر محافظهکار، روشنفکر اصلاحطلب، روشنفکر مرتجع و دهها گونهی دیگر. اما «جناب آقای شترمرغیان» هیچ کدام از اینها نیست. ایشان روشنفکر سیّال است. در یک چشم به هم زدن قوانین حمورابی را از زیر خروارها خاک و خس تاریخی بیرون میآورد و در آن نشانههای خجستهی پیروزی عقلانیت بر نادانی را کشف میکند و تا شما بگویید «آ»، به قرن حاضر خیز بر میدارد و از روی آثار شیخ محیالدین عربی و سلاووی ژیژک با هم همزمان اثبات میکند که قمه زنی در روز عاشورا زیباترین تجلی روح آدمی در کویر سرگردانیهای بی پایان قرن بیست و یکمی است، ولی آواز خواندن زنان طبق فتوای ابن تیمیه حرام است و مساوی به شور دادن باسن از بهر نابودی دین مبین. آقای شترمرغیان ازدواج کردن دختران در ۹ سالهگی را به مددِ پراگماتیسم ریچارد رورتی و خردِ برتراند راسل و شالوده شکنی ژاک دریدا زیبا و معقول میکند، چندان که بخواهی در حیات پسین، پس از تناسخ و بازگشت به دار فانی، در هیئت دختر ۹ساله برگردی و هیجان همدمی با مردی ریشمند ۷۳ ساله را بچشی، به ویژه اگر آن همدم جانی را دهن به رایحهی دلنواز نصوار نیز معطر باشد. همین آقای شترمرغیان اما در گوشهی دور و از چشم افتادهیی از نهج البلاغه و نهج الفصاحه و معراج السعاده و منازل الاخلاق و مدارج الجنه نکتهی بدیع و عقل-حیرانْکنِ روح انگیزی مییابد در این باب که پوشیدن پتلون چهگونه جانِ آدمی را تباه و هوش او را زایل و ذوق عدالت و قریحهی بشردوستی و میل پرهیزگاری او را زایل میکند.
در نظر آقای شترمرغیان، اگر مردی در زاغهی نیمه ویرانی در درههای بهسود از روح پر فتوح روحالله خمینی، ایضاً و اخیراً رجب طیب اردوغان، استمداد کند تا فلک غدار کمترش بیازارد، بسی بهتر است تا این که بنشیند و، در مَثَل، بیندیشد که نکند دوای دردش بیرون جستن از تاریکنای آن دره باشد (بی اجازهی توضیح المسایل روح الله).
آقای شترمرغیان روشنفکر سیّال است و قراریاش نیست. البته خودش میداند که لبّ فکرش همان یک چیز است: پیش رفتن حرام، عقبگرد واجب. اما تا تو به این هستهی ارجمند در اندیشهی او برسی، چندین سال است که از طریق نیچه و فوکو متقاعد شدهای که خُمس باید بدهی و در دستشویی ابتدا پای چپ خود پیش بگذاری و دعای دفع النفخ بخوانی و رو به شمال بنشینی و زاویهی رهایی روح بلندت را رو به جزیرهالعرب میزان کنی…