پاکستان اراده و توانایی تغییر پالیسی حمایت از گروه‌های جهادی را ندارد

منبع:  Ricochet

نویسنده: جهان‌زیب حسین

برگردان: جواد زاولستانی

قتل عام 141 دانش‌آموز در یک مکتب دولتی در پشاور، فاجعه‌ای است که زبان از بیان آن عاجز است. آنچه در 16 دسامبر اتفاق افتاد، خط فاصلی را ترسیم کرد که پاکستان سال‌ها پیش به آن رسیده بود. سر‌انجام این فاجعه باید دولت پاکستان را وادار کند که از سیاست فاجعه‌بارش که پاکستان را به چنین وضعیتی رسانده، فاصله بگیرد.

پس از این حمله، آیا امیدی هست که در الگوی امنیتی و ایدیولوژیکی تغییر وارد شود؟

متأسفانه‌ دولت و ارتش پاکستان قویا جواب منفی داده‌اند. تمام شواهد نشان می‌دهند که پاکستان می‌خواهد اوضاع را چنین نگهدارد (‌Status quo) و هیچ اراده‌ا‌ی برای تغییر ندارد. هنوز هم، ارتش و دولت پاکستان، آوردن تغییر در سیاست امنیتی‌اش را غیرضروری می‌دانند. دولت پاکستان طالبان را به «خوب» و «بد» تقسیم می‌کند و فقط می‌خواهد عناصر جهادی سرکش را  از بین ببرد؛ اما در عین زمان، ساختار کلی ایدیولوژی جهادی‌پرور را که سنگ تهداب سیاست داخلی و خارجی آن است، هم‌چنان سالم نگهدارد.

پیکار جدی در برابر طالبان سرکش در ماه جون امسال با راه‌اندازی عملیات نظامی ضرب عذب در وزیرستان شمالی آغاز شد. با آن‌که نبرد علیه بعضی عناصر طالبان خبر خوشی است، این عملیات مانند عملیات‌های پیشین نظامیان پاکستان، به دلیل استفاده‌ی ارتش از روش‌های خیلی سنگین، تلفات و آسیب‌های عظیم وارد کرده است. این تلفات و آسیب‌ها شامل جزا دادن جمعی قبایل و تبدیل کردن آن مناطق به سرزمین سوخته بر اثر بمباران می‌شود.

برنامه‌ی درازمدت ارتش پاکستان، باقی‌ماندن در این مناطق است تا از تبدیل شدن آن به پناه‌گاه گروه‌های متعدد جهادی جلوگیری کند. اما راه درازی در پیش است تا ارتش پاکستان بتواند دستانش را از لوث گروه‌های جهادی کاملا بشوید. هدف پشت ‌پرده‌ی راه‌اندازی عملیات ضرب عذب این بود که گروه‌های شبه‌نظامی کارآمد را هم‌زمان با بیرون شدن نیروهای خارجی به داخل افغانستان براند. شبکه‌ی حقانی که در اصطلاح نظامی پاکستان «سرمایه‌ی استراتژیک (Strategic assets)» یاد می‌شود، به‌صورت خاص باید وارد افغانستان می‌شد تا بازی را در افغانستان پایان دهد.

افغانستان و هند؛ دو روی یک سکه

ارتش پاکستان که خود را نگهبان «جبهه‌های ایدیولوژیک» کشور می‌خواند، تا هنوز هند را دشمن اصلی و افغانستان را بخشی از حیات خلوت یا به عبارت بعضی از جنرالان خشونت‌طلب، ‌ایالت پنجمی‌اش می‌داند. پاکستان با این برداشت خیالی که نفوذ هند در افغانستان آن کشور را تهدید می‌نماید، دخالتش در امور افغانستان را توجیه می‌کند. با این دیدگاه که در صورت حمله‌ی هند بر پاکستان، افغانستان میدان عقب‌نشینی آن کشور است، پالیسی پاکستان در برابر افغانستان به اصطلاح نظامی «عمیق استراتژیک (‌Strategic depth)» یاد می‌شود.

همان‌طوری که پاکستان نمی‌خواهد جهادی‌ها را در برابر افغانستان از دست بدهد، گروه‌های شبه‌نظامی ضد‌هند را نیز نمی‌خواهد از دست بدهد؛ چون در فکر نظامیان پاکستان، هردو با هم مناسبات مشترک دارند. و برای حفظ گروه‌های ضد‌هند، حفظ ایدیولوژی ضد‌هند، ضروری است. پس از حمله در پشاور، ارتش پاکستان به کمک گروه‌های جهادی زیردستش، فضای تبلیغاتی ضد‌هند را بیش از پیش فروزان کرده است.

نبرد علیه طالبان «بد»، استفاده از طالبان «خوب»

در جاده‌های شهر اسلام‌آباد، پایتخت پاکستان، گروه تروریستی لشکر جنگوی که زیر نام جدیدش- جماعت‌الدعوه- فعالیت می‌کند، پس از حمله‌ در پشاور آزادانه راه‌پیمایی می‌کند و به طرف‌داری از ارتش و علیه هند شعار سر می‌دهد. دولت و ارتش پاکستان پس از حمله در پشاور، زیر انتقادهای شدیدی قرار گرفته‌اند و این واکنشی است در برابر این فشارها: قتل 141 دانش‌آموز مکتب، کار هند و دیگر نیروهای بیرونی (غیرمسلمان) بوده است.

با این‌گونه جا خالی کردن از زیر مسئولیت کشته شدن کودکان مکتب، در واقع‌ ارتش می‌پذیرد که آن حمله‌ جنایت‌کارانه بوده است؛ اما از مسئول دانستن طالبان خودداری می‌کند. ارتش نیت اقدام علیه عناصر سرکش طالبان را دارد؛ اما در سطح ایدیولوژیک نمی‌گذارد که این کشور طالبان را به حیث پدیده‌ی مستقل بنگرد. با متهم کردن هند در دست داشتن در این حمله، ارتش پاکستان با منطق قدیمی نفرت و هراس از هند، به سربازانش انگیزه می‌دهد و نیز گروه‌های شبه‌نظامی متعصب و تندرو را در کنارش نگه ‌می‌دارد. این پالیسی،‌ یک ساختار جهادی کنترول ‌شده را سالم و دست‌نخورده نگه ‌می‌‌دارد. البته که ارتش به دلیل نقشش در ترویج جهادگرایی، بدون مجازات باقی می‌ماند.

نمونه‌ی تکان‌دهنده‌تر پالیسی طالبان «خوب در برابر بد» در اعدام و رهایی تروریستان شناخته‌شده برجسته می‌شود. درست پس از حمله در پشاور، حکومت اعلان کرد که تعلیق مجازات اعدام را لغو می‌کند. دو پیکارجو، یکی به‌خاطر تلاش برای قتل پرویز مشرف و یکی به دلیل حمله بر پایگاه ارتش، اعدام شدند. اما طراح حمله بر بمبیی در سال 2008 که سبب کشته‌شدن 150 تن گردید، از زندان آزاد شد. این فرد وابسته به لشکر طیبه بود. پیام دولت پاکستان واضح است: جهاد علیه ارتش اشتباه است؛ اما جهاد علیه هند هنوز هم کار درست است.

به‌خاطر پنجاب

گروه‌های جهادی دوست ارتش پاکستان، تنها مخالف هند نیستند. در داخل پاکستان، آنان به حیث پیش‌تازان خشونت علیه شیعه‌ها و دیگر گروه‌های مذهبی غیرمسلمان عمل می‌کنند. در این رابطه، رها کردن ملک اسحاق، وحشت‌ناک است. او خودش اعتراف کرده است که به کشتن شیعه‌ها افتخار می‌کند. لشکر جنگوی، گروه تروریستی‌ای است که او آن را رهبری می‌کند و نسخه‌ی سنی گروه کو کلکس کلان[1] (Ku Klux Klan) است. این گروه‌های جهادی «خوب» اساسا در خدمت به منافع ایالت پنجاب کار می‌کنند که برای مقابله با ملیت‌گرایان و جدایی‌طلبان ایالت‌های دیگر استفاده می‌شوند.

لشکر جنگوی هم‌گام با لوای سرحدی (Frontier Corps) که نیروی کمکی برای ارتش است، در اختطاف و قتل گروهی ملی‌گرایان بلوچ در ایالت بلوچستان ‌‌دست دارد. در منطقه‌ی گلگیلت-بلتستان در شمال پاکستان، به‌سختی می‌توان دیواری را یافت که سپاه صحابه بر آن نوشته نشده باشد. مرکز این گروه تروریستی نیز ایالت پنجاب پاکستان است. بر دیوارهای ایستگاه‌های بازرسی لوای سرحدی در این ناحیه، شعارهای سپاه صحابه نوشته شده‌اند. در کراچی، لشکر جنگوی در خشونت‌های فرقه‌ای گسترده دست دارد. چهل و یک سال پیش، همین ارتش که اکنون به عزای کودکان خودش نشسته است، در جنگ علیه ملی‌گرایان بنگالی با کمک بزرگ‌ترین حزب اسلامی پاکستان- جماعت اسلامی- دانش‌آموزان بنگالی را بدون اندک تأملی به کام مرگ می‌فرستاد.

در سال‌های اخیر، همان‌طوری که دولت پاکستان بر اثر شورش طالبان تضعیف شده و گروه‌های مرکزگریز در مناطق بیرون از پنجاب قدرت گرفته‌اند، اهمیت استفاده از گروه‌های جهادی برای پنجاب به منظور حفظ تسلطش بر پاکستان، بیش‌تر شده است.

به‌خاطر اهداف ارتش

سر‌انجام، این گروه‌های جهادی در بیرون از مرزهای پاکستان استفاده خواهند شد. برای این کارِ ارتش که «هند خون‌ریزان نگهداشته شود (keep India bleeding)»، لازم است که هر‌از‌گاهی علیه هند حمله‌ای انجام شود یا دست‌کم سطح معینی از تهدید در مقابل آن حفظ گردد. در 15 سال اخیر، پاکستان سه بار بر هند حمله کرده است. تمام این حمله‌ها به کمک گروه‌های جهادی که در بالا نام گرفته شدند، انجام شده‌اند.

چنان‌که ذکرش رفت، ارتش نمی‌تواند علیه اکثر این گروه‌ها، بدون ضرورت، اقدامی بکند. بزرگ‌ترین مشکل این است که هم طالبان «خوب» و هم طالبان «بد» و سربازان ارتش، توسط عین زبان و نشانه‌های اسلام پیکارجو انگیزه داده شده‌اند. ارتش پاکستان در زمان حمله‌ی شوروی از جهاد افغانستان تا تسلط طالبان بر کابل در سال 1996 از گروه‌های جهادی حمایت کرد. البته که بزرگ‌ترین دلیل ارتش برای این کار، دشمنی‌اش با هند بود. مبارزه با این گروه‌ها که همواره هم‌دست با ارتش پاکستان کار کرده‌اند، کار خطیر و ضروری در سطح ایدیولوژیکی خواهد بود.

از زمانی که پاکستان در سال 2001 به اصطلاح به جنگ علیه ترور پیوست، مجبور بود که از جنگ علیه طالبان در افغانستان پشتیبانی کند و دست‌کم به شکل نمادین میله‌ی تفنگ را در داخل پاکستان به‌سوی گروه‌های جهادی نشانه بگیرد. این تغییر به مزاق خیلی‌ها در ارتش پاکستان خوش نخورد. در واقع، تلاش برای کشتن مشرف و حمله بر ارتش و پایگاه‌های نیروهای دریایی پاکستان، توسط ناراضیان داخلی انجام شده بود. در سطح بزرگ‌تر، خطر انقلاب در درون ارتش وجود دارد. اگر ارتش به‌صورت کامل علیه گروه‌های جهادی وارد اقدام شود، این خطر در لایه‌های پایینی ارتش به‌صورت خاص و خیلی جدی بروز خواهد کرد. رابطه‌ی خونی افسران ارتش و گروه‌های جهادی خیلی جدی است. رییس پیشین ارتش، اشفاق کیانی، زمانی اعتراف کرده بود که اقدام علیه‌ گروه‌های جهادی پنجابی، یک‌سان با نابود کردن ارتش است.

با در نظرداشت این سناریو، ارتش تنها می‌تواند در برابر طالبان «بد» برزمد که برای تغییر در پاکستان دست‌آورد آن نزدیک به صفر خواهد بود.

پس از حمله‌‌ی پشاور، طالبان سرکش شاید ضعیف شوند؛ اما مشکل اصلی پاکستان هم‌چنان دست‌نخورده باقی خواهد ماند.

 گروه سری ضد‌سیاه‌پوستان امریکایی که نخست در دهه‌ی 1860 میلادی در جنوب ایالات متحده تشکیل شد و تا‌کنون سه نوع آن سر برآورده است.  [1]

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *