زندگی سرد معتادان

شفایی

هر بار که از پل سوخته می‌گذرم وضعیت رقت‌بار معتادانی که در آن‌جا هستند، دلم را به درد می‌آورد. بدون شک همه‌ی این‌ها زمانی خانواده داشته‌اند؛ و هر کدام از این‌ها برای آینده‌ی خود امیدها و آرزوهایی داشته و از همه مهم‌تر خانواده‌های آنان امیدهای زیادی به آن‌ها داشته‌اند.
اما اکنون آن‌ها در وضعیتی قرار دارند که نه تنها خودشان برای خود آرزوی مرگ دارند، بلکه دیگر مردمی که از کنار آن‌ها رد می‌شوند، نیز برای آنان آرزوی مرگ می‌کنند.

هم اکنون با سرد شدن هوا، این معتادان در وضعیت رقت‌باری هستند. این‌ها نه تنها از سوی خانواده‌های‌شان طرد شده‌اند، بلکه دولت نیز آن‌ها را به حال خودشان رها کرده است. در بین این معتادان افرادی با سن و سال‌های متفاوتی به چشم می‌خورد. اما درد همه‌ی آن‌ها مشترک است؛ طرد شدن. همه‌ی آن‌ها به زیر پل گرد هم جمع شده‌اند و روز و شب‌ خود را به بدترین شکل و در کثیف‌ترین مکان سپری می‌کنند.
در سال‌های اخیر اعتیاد در بین جوانان کشور افزایش چشم‌گیری داشته است. بیشتر معتادان اشخاصی هستند که از کشورهای همسایه مانند ایران و پاکستان برگشته‌اند.

براساس گزارش‌های نشر شده و ارقامی که وزارت صحت عامه کشور اعلام کرده است،  رقم معتادان در سال 2005 به 900 هزار، در سال 2009 به یک میلیون، در سال 2012 به یک میلیون و 600 هزار و در سال 2014 به سه میلیون تن رسیده است. این ارقام تکان دهنده است اما دیده می‌شود که دولت تاکنون نتوانسته راهکار مشخصی در این زمینه داشته باشد. باید به این نکته توجه داشته باشیم که هر زمانی نیروی جوان جامعه به اعتیاد روی آورد، آن جامعه دیر یا زود از بین خواهد رفت.

داکتر سید جعفر احمدی، روان‌شناس بالینی، بیشترین دلایلی که باعث می‌شود یک فرد به اعتیاد رو بیاورد را دلایل اجتماعی عنوان می‌کند. داکتر احمدی می‌گوید: «دلیل فردی یا روان‌شناختی آن بر می‌گردد به مسایل خانواده و تیپ‌های شخصیتی که وجود دارد و بعضی اختلالات روان‌شناختی باعث می‌شود تا فرد به اعتیاد روی بیاورد. گاهی مصرف مواد در بین جوانان به‌صورت یک تفریح رایج صورت می‌گیرد. چون استفاده مواد در مراحل اول یک لذت و شادی ایجاد می‌کند، جوانان به همین دلیل بیشتر به سمت استفاده از مواد کشیده می‌شوند. اما زمانی هم ناآگاهی و عدم اطلاع دقیق نسبت به عوارض اعتیاد. زمانی تفکرات و نگرش‌های مثبتی که در مورد مصرف مواد مخدر وجود دارد باعث می‌شود که فرد به اعتیاد روی بیاورد.»

وی معتقد است که اعتیاد یک نوع بیماری است. پس می‌تواند درمان شود. یعنی اگر شخص بخواهد، قابل درمان است. اما در ابتدا باید برای درمان فرد معتاد دلایلی که باعث شده است فرد معتاد شود، شناسایی گردد.  خانواده هم در پیشگیری از اعتیاد مهم است و هم در درمان فرد معتاد. از این‌رو باید سبک زندگی فرد معتاد تغییر کند و هم رابطه خانواده باید با فرد معتاد بهبود پیدا کند. زمانی‌که فرد معتاد به خانواده برمی‌گردد نگرش و رفتار خانواده نسبت به او باید تغییر کند.

به گفته‌ی داکتر احمدی، در این‌جا دولت نیز باید برنامه‌های مدون خود را داشته باشد. واقعیت این است که همه مسایل روشن است. بی‌توجهی دولت باعث شده است در سه یا چهار سال گذشته آمار معتادان به یک میلیون برسد و این وضعیت باعث شده است که ما اکنون شاهد افزایش چشم‌گیر معتادان باشیم. اعتیاد نوعی بیماری واگیردار است که اطرافیان و دوستان فرد را نیز مبتلا می‌سازد. اگر دولت یک برنامه منظم و دقیق در این زمینه نداشته باشد مبارزه با این پدیده امکان پذیر نخواهد بود.

او بی پروایی دولت در این زمینه را خطرناک می‌داند و می‌گوید: «در حال حاضر این افراد، «معتادان»، به حال خود رها هستند. موسسه‌ها و نهادهای خیریه که هم وجود دارند بیشتر به‌صورت پروژه‌ای کار می‌کنند. یعنی در یک زمان مقداری پول از یک نهاد خارجی می‌گیرند و برای یک سال برای درمان معتادان فعالیت می‌کنند اما زمانی‌که پروژه آنان تمام شد وضعیت به همان شکل باقی می‌ماند.»

داکتر احمدی می‌گوید: «اگر به این وضعیت رسیدگی نشود در آینده نه چندان دور اعتیاد به مشکل بزرگ‌تری نسبت به مهاجرت، انتحاری و یا نبود امنیت مبدل خواهد شد. چون اعتیاد کل خانواده و زندگی مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد.  از همین‌رو اگر دولت و رسانه‌ها در این قسمت کار نکنند و مردم نیز هم‌چنان اهمیت ندهند، مسئله اعتیاد رو به گسترش می‌باشد.»

در این قسمت مردم باید یک بسیج همگانی شکل بدهند و خود مردم خواهان از بین رفتن این پدیده شوند. تا زمانی که خود مردم اراده‌ای برای مبارزه با اعتیاد را نداشته باشند، نمی‌توان جلوی افزایش اعتیاد به مواد مخدر را گرفت.

افزایش تعداد معتادان درکشور را می‌توان به تغییرات اجتماعی، گسترش فقر، بیکاری، افزایش مشکلات روانی ناشی از سه دهه جنگ، کار کردن کودکان در مزارع خشخاش، استفاده از تریاک به عنوان دارو، خشونت‌های خانوادگی، دست‌رسی آسان به مواد مخدر، مهاجرت به کشورهای همسایه، عدم دست‌رسی مردم به خدمات بهداشتی و راهیابی مواد مخدر به‌عنوان دست‌مزد کارگران به خانواده‌های شاغل در مزارع خشخاش، عنوان کرد.

مقامات در وزارت صحت گفته‌اند که از سه میلیون نفر معتاد در کشور، ۱.۶ میلیون نفر به صورت دائمی و بقیه به صورت وقفه‌‏ای از مواد مخدر استفاده می‌‏کنند. هم‌چنین براساس گفته‌های این مقامات در میان استفاده‌‏کنندگان مواد مخدر در افغانستان، بیش از یک میلیون کودک نیز شامل است.
بدون شک در خانواده‌هایی که پدر یا مادر خانواده معتاد باشند، کودکان این خانواده نیز ناخواسته معتاد می‌شوند.

جمعه خان محمدی، جامعه شناس می‌گوید: «دلایل زیادی برای این‌که یک فرد به‌سوی اعتیاد کشیده شود وجود دارد. این عوامل می‌تواند فردی باشد. مثلاً فردی دچار افسردگی است و این فرد به مواد مخدر پناه می‌برد. خصوصیت مواد مخدر این است که فرد را به یک حالت خلسه یا همان نشه فرو می‌برد که فرد را از واقعیت‌ها دور می‌سازد.»

وی می‌افزاید: «در جامعه افغانستان مهم‌ترین علت روی آوردن جوانان به مواد مخدر به‌صورت انبوه و گسترده،  سرخوردگی‌های بزرگ اجتماعی است. در نظر بگیرید که در سی-چهل سال اخیر بسیاری از بنیاد‌های اساسی جامعه؛ ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، دینی و سیاسی، نابود شده است.»
به گفته‌ی او، ما نباید همیشه ویرانی را در سرک، پل یا ساختمان ببینیم. این‌ها ویرانی‌های مادی هستند. ویرانی‌های اساسی که در این سی-چهل سال گذشته رخ داده است در بنیان‌ها و ساختارهای اجتماعی جامعه است.

محمدی می‌گوید: «خانواده نقش برجسته‌ای در امید داشتن و جهت گیری فرد دارد. اما با وضعیت جدیدی که در کشور شاهد هستیم، خانواده آن کارایی سابق خود را ندارد. خانواده مهم‌ترین مرکز تعلیمی و تربیتی است. در گذشته‌ها و در جوامع سنتی افراد، شغل، دین، هویت خود و حتا افتخارات خود را از خانوادهای‌شان می‌گرفتند. مثلاً شخصی برای این‌که خانواده‌اش سرافکنده نشود و پیش مردم بی‌آبرو نشود، خیلی از ناملایمات و سختی‌ها را تحمل می‌کردند. اما یکی از ساختارهایی که در چند سال اخیر آسیب دیده است ساختار خانواده است. جامعه ما جامعه‌ای است که نه عمیقاً سنتی هستیم و نه مدرن. بخشی از ما هم‌چنان سنتی هستیم و قسمت دیگر به سمت نو گرایی و تجدد رفته است.»

به گفته‌ی محمدی حالا که خانواده و دولت اقتدار خود را از دست داده است، باید یک پولیس مدرن وجود داشته باشد؛ متاسفانه پولیس ما هم فعلاً ناکارآمد است. همین ناکارآمدی‌ها باعث شده که امروزه بسیاری از نیروهای جوان ما در حال نابودی باشند. در حال حاضر تمام بخش‌های جامعه ما به حال خود رها شده‌اند. اقتصاد، فرهنگ، نظام تعلیم و تربیه همه  به حال خود رها شده‌اند. از این‌رو جامعه مدنی و انجمن‌های خیریه وظایف عمده‌ای در این مسئله دارند. عمدتاً دولت‌ها نتوانستند با پدیده اعتیاد مبارزه کنند اما انجمن‌های خیریه و داوطلبانه محلی توانسته‌اند با این پدیده مبارزه کنند.

آمار وزارت مبارزه با مواد مخدر نشان می‌دهد که 11 درصد جمعیت کشور از انواع مواد مخدر استفاده می‌کنند و با این حساب از هر 7 شهروند افغان، یکی آن به مواد مخدر معتاد است.
بر بنیاد این آمار، از میان 3 میلیون معتاد افغانستان، 7 درصد مرد، 3 درصد زن و 1 درصد کودکان هستند.
با توجه به وضعیت فعلی، اگر دولت راهکار جدی برای مبارزه با مواد مخدر روی دست نگیرد، در آینده‌ای نه چندان دور شاهد وضعیتی به مراتب بدتر از وضعیت کنونی خواهیم بود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *