گلوهای بریده، در کابل فریاد خواهند کرد!

31 مسافر هزاره به گروگان رفت. ماه‌ها از اسارت شان گذشت اما ارگ هم‌چنان ساکت و مصروف تخصیص امتیازات بیشتر به جنوب و شرق، جابه‌جایی مهره‌ها در کابینه و بازی با سلامت جامعه بود. روزها و شب‌ها می‌گذشت، روزها و شب‌های که بر اسیران تار و بر حکومتیان رنگین بود، روزها و شب‌های که فاصله میان مردم و حکومت را بیشتر می‌کرد. ننگ این فاجعه کم کم بر شانه‌های حکومت سنگینی کرد، تا این‌که مجبور به معامله با تروریستان شد. حکومت افراد مورد نظر تروریستان را آزاد کرد، اما از 31 مسافر هزاره، 19 تن با وضع رقت‌بار صحی به مردم تحویل داده شد.

19 تن رها شد، به هیچ‌کدام اجازه‌ی مصاحبه با رسانه‌ها داده نشد. اسیران آزاد شده را سانسور کردند تا حرفی از تروریستان و آن‌چه از سوی تروریستان بر اسرا رفته بود را به گوش مردم و جامعه‌ی جهانی نرسانند. این‌که چه مصلحتی در این سانسور (سانسوری‌که تهدید مستقیم است) نهفته بود، برای من قابل هضم و فهم نیست. اشرف غنی به عنوان رییس جمهور که سوگند حفاظت از جان مردم را یاد کرده بود، به مردم وعده داد که عملیات تصفیوی را در غزنی و زابل راه‌اندازی کرده و تروریستان را از این دو ولایت بیرون می‌کند. اما نکرد! او نه به سوگندش وفادار است و نه به وعده‌های که می‌دهد. غزنی و زابل هم‌چنان میدان امنی برای تاخت و تاز تروریستان‌اند.

تروریستان فهمیدند که غزنی و زابل مدینه‌ی فاضله‌ برای گروگان‌گیری و گلوبریدن است، بازهم هفت مسافر را به اسارت بردند. این‌بار اما ترکیب اسرا را تغییر دادند تا کابل را یک‌بار دیگر محک بزنند. تروریستان این بار یک کودک نه ساله، دو خانم و چهار مرد را از مسیر راه با خود به مکان نامعلوم بردند. اشرف غنی اما بازهم ساکت و متمرکز روی انحصار قدرت بود. گرچه سخن از عملیات تصفیوی در غزنی و زابل گفته شد اما این سخن بیرون از دروازه‌های کابل نرفت. همین‌جا گفته شد و همین‌جا هم فراموش شد. جنازه‌ها اکنون به حکومت تقدیم شده، حکومت در تلاش برای بردن و دفن کردن این جنازه‌ها به جاغوری اند. حکومت در تلاش برای جلوگیری از فریاد گلوهای بریده‌شده‌ی هفت انسان است.

اما گلوهای بریده‌شده‌ی هفت مسافر، وعده‌های عملیات تصفیوی نیست که قبل از ظهر از دهن رییس جمهور خطا بخورد و بعد از ظهر در فضای شلوغ کابل، دفن و فراموش گردد. پیکر هفت مسافر باید به کابل بیاید و در ارگ ریاست جمهوری فریاد کند! فریاد گلوهای بریده‌شده را مردم افغانستان خواهند شنید و باز فریاد خواهند کرد. اشرف غنی و دم ‌و دستگاهش می‌دانند که فریاد گلوهای بریده ‌شده ممکن آن‌قدر قوی و سنگین باشند که دیوارهای ارگ را فروبریزاند. به همین‌ خاطر ممکن است با تمام زور و هزار تزویر، مانع انتقال گلوهای بریده‌شده به کابل گردد.

با گلوهای بریده‌ی هفت شهروند این کشور باید به دروازه‌ی ارگ رفت و به ارگ فهماند که تصور شما از حکومت، تصور شما از مردم و زندگی، اشتباه است. وظیفه‌ی حکومت تقبیح کردن نیست. هر باری که در کشور فاجعه اتفاق می‌افتد، سران حکومتی از اشرف غنی گرفته تا پفیوزانی که داعیه‌ی رهبری دارند، با اعلامیه، فاجعه را تقبیح می‌کنند. باید به ارگ و مقامات مسئول فهمانده شود که وظیفه‌ی شما، حفاظت از مردم، از طریق حمله بر دشمنان مردم و نابودی این دشمنان است، نه تقبیح کردن با شدیدترین الفاظ!

باید به رییس جمهور غنی و عبدالله عبدالله فهمانده شود که تروریستان با تقبیح کردن شما، دست از کشت و خون بر نمی‌دارند. تشکیلات اردو، پولیس و امنیت ملی به همین‌ خاطر است. شهروندان مسئولیتی غیر از ابراز همدردی و چاره‌ی جز غمگساری ندارند، چرا؟ چون عنان رهبری تشکیلات امنیتی بدست اشرف غنی و عبدالله عبدالله است. غنی باید بفهمد که مثل من یک شهروند عادی نیست، سپه‌سالار این مملکت است و صیانت از خاک و جان مردم، اولویت وظیفوی اوست. البته اگر ذهنیت قبیلوی‌اش اجازه‌ی این فهم را به او بدهد.

گلوهای بریده‌ی هفت شهروند باید به گوش مقامات کر و کور فریاد کند که بودجه، مالیه، قانون و صلاحیت اجرایی برای کدام روز است؟ گلوهای بریده‌ی شهروندان از بدخشان تا قندوز و از ننگرهار تا زابل را با پیکر هفت مسافر بی‌گناه جمع کرده به کابل و به دروازه‌ی ارگ و دفتر سازمان ملل باید برد تا فریاد کنند که سکوت و صبر در این خصوص هیچ نتیجه‌ی جز افزایش فاجعه ندارد. غنی اگر نمی‌فهمد، باید فهمانده شود که تو رییس جمهور مملکتی و مملکت فراتر از خانواده‌ی است که تو فعلاً اربابش هستی! رسید‌گی به نیازهای فوری مملکت –چه منافع خانواده اجازه بدهد چه ندهد- اولویت رییس جمهور است و نیاز فوری این مملکت، مبارزه‌ی قاطع با تروریستان است. فهم این اولویت با گلوهای بریده‌ی شهروندان کشور برای غنی آسان‌تر خواهد بود.

فرستادن نیرو به غزنی و زابل و حمله بر مواضع دشمن که فکر می‌کنم چندان هم پوشیده نیست، تنها راه جبران و تسکین درد مردم است. هیچ مصلحتی نباید مانع نیروهای امنیتی شود. نیروهای امنیتی توانایی تعقیب و نابودی تروریستان را در سراسر کشور دارند، باید از این توانایی استفاده شود. غنی باید بفهمد که نیروهای امنیتی تنها برای تامین امنیت مراسم جشن استقلال در داخل وزارت دفاع نیست. بیرون از وزارت دفاع و داخله، ولایت‌ها و ولسوالی‌ها نیاز به حضور و عملکرد قاطع و بی‌رحمانه‌ی نیروهای امنیتی دلیر کشور دارند. ترحم بر دشمن، همیشه فاجعه می‌آفریند!

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *