آمریکا نیاز به استراتژی جدیدی در افغانستان دارد

آمریکا نیاز به استراتژی جدیدی در افغانستان دارد

نشنال اینترست/ دنیل ال.دیویس ترجمه: معصومه عرفانی

به تاریخ 15 اکتوبر، رییس‌جمهور اوباما تغییرات به ‌وجودآمده در برنامه‌های مربوط به زمان‌بندی خروج نیروهای نظامی ایالات متحده که در افغانستان مستقر هستند، را اعلام کرد. طرح اصلی، کاهش تعداد نیروها به نصف، پیش از پایان سال جاری، خروج دیگر نیروها در سال 2016، و باقی‌گذاشتن تعداد کافی تنها به‌‌منظور محافظت از سفارت بود. در حال ‌حاضر، همان‌طوری که رییس‌جمهور گفت، ایالات متحده «وضعیت فعلی را حفظ خواهد کرد. 9800 نیرو در افغانستان تقریبا در سراسر سال آینده، سال 2016، در افغانستان حضور خواهند داشت». او هم‏چنین افزود که «مأموریت سربازان تغییر نخواهد کرد». این مسئله تاسف‌برانگیز است. تلاش‌های دو دولت متوالی آمریکا در افغانستان، تنها باعث بدترشدن جنگ و ازهم‌پاشیدن منافع آمریکا شده است. اگر قرار است زمانی این مأموریت تغییر کند، اکنون همان زمان است.

در طول سال‌های 2001 تا 2010، تعداد حملات طالبان تقریبا هر سال افزایش یافته است و با هربار افزایش حملات، پس از آن شاهد افزایش در تعداد نیروهای نظامی ایالات متحده بودیم –که در عین‌حال، خود این مسئله نیز از عوامل تاثیرگذار بر گسترش خشونت بوده است. علی‌رغم دو بار اعزام گسترده‌ی نیروها به افغانستان  (2009 و 2010)، و خروج اکثر نیروهای نظامی در سال‌های پس از آن، خشونت در افغانستان و قدرت طالبان هم‌چنان رو به‌ رشد بوده است. اکنون طالبان بیش از هر زمان دیگری در سال 2001، گسترش یافته‌اند. بخشی از دلیل این وضعیت که به‌شکلی پیوسته رو به وخیم‌ترشدن پیش می‌رود، اتکای نظامی آمریکا بر گزینه‌ی نظامی برای حل مشکلات تاریخی، سیاسی و قومی است. اگر رهبران ما به همان اندازه که در تلاش‌های مرگ‌بار صرف کرده‌اند، برای رسیدن به پایانی براساس مذاکره برای درگیری‌ها کوشش می‌کردند، احتمال بیشتری وجود داشت که جنگ سال‌ها قبل پایان می‌یافت.

در سال 2009، جنرال دیوید پتریوس، مردی که یک سال بعد فرمانده‌ی دومین اعزام نیرو به افغانستان شد، در اظهار نظری معروف گفته است که رهبران «باید آشتی را ترویج کنند. شما نمی‌توانید از طریق کشتار یا بازداشت، با یک شورش بسیار قدرتمند مقابله کنید». بااین‌حال، این دقیقا همان کاری است که رهبران، تقریبا در تمام سال‌های جنگ انجام داده‌اند. من در سال‌های 2010 و 2011 به افغانستان اعزام شده بودم و از نزدیک مشاهده کردم که سیاست آمریکایی تقریبا به‌طور کامل بر شکست نظامی طالبان متمرکز است. احمد رشید روزنامه‌نگار پاکستانی، حتا از این نیز با صراحت حرف می‌زند. او در ایمیل اخیری که به من فرستاده است، نوشت، «ارتش ایالات متحده همواره علیه مذاکرات بوده است؛ مخصوصا زمانی که پتریوس در افغانستان حضور داشت».

بهترین فرصت برای رسیدن به پایانی مبتنی بر گفت‌وگو، در طول دوره‌ی افزایش نیروها پیش آمده بود. احمد رشید که وضعیت را به‌طور گسترده پوشش داده است، اشاره می‌کند که، «فرصت واقعی در سال 2010 بود. زمانی که گفت‌وگوهای محرمانه با میانجی‌گری آلمان و در این کشور، میان ایالات متحده و طالبان آغاز شده بود». بااین‌حال، او گفت: «کاخ سفید هرگز به‌ درستی از این مذاکرات حمایت نکرد و ارتش نیز مخالف آن بود». اما این تنها شانس دست‌یابی به صلح در سال 2010 نبوده است.

در فبروری 2010، «واشنگتن پست» گزارشی از آن‌چه به‌نظر می‌آمد یکی از بهره‌های نبرد علیه شورشیان بوده است منتشر کرد: دست‌گیری یکی از چهره‌های اصلی طالبان. «واشنگتن پست» گزارش داد: اطلاعاتی که به دست مقامات استخباراتی پاکستان رسیده است، منجر به دست‌گیری ملا عبدالغنی برادر، فرمانده‌ی شماره‌ی دو طالبان افغان، در روزهای اخیر شده است». اهمیت این دست‌گیری به اندازه‌ای بود که به‌نظر می‌آمد نشان‌دهنده‌ی سطح جدیدی از همکاری میان آمریکا و ایالات متحده باشد که می‌توانست به شکست طالبان کمک کند. اما هم‌چنان که دکستر فیلکینز بعدها در «نیویورک تایمز» گزارش داد، اوضاع هرگز آن‌گونه که به‌نظر می‌آمد پیش نرفت.

دست‌گیری ملا برادر، به‌جای بهبود شانس رسیدن به پایان جنگ، در واقع به فرصتی امیدوارکننده برای رسیدن به پایانی ازطریق مذاکرات پایان داد. فیلکینز نوشت: «اکنون، پس از هفت ماه، مقامات پاکستانی داستانی بسیار متفاوت را تعریف می‌کنند. آن‌ها می‌گویند که عملیات دست‌گیری ملا برادر را آغاز کردند و از سازمان سیا استفاده کردند تا به آن‌ها برای انجام این کار کمک کنند؛ چرا که می‌خواست مذاکرات محرمانه‌ی صلح را که ملا برادر با دولت افغانستان آغاز کرده بود و پاکستان، حامی دیرین طالبان، از آن‌ها حذف شده بود، تعطیل کنند… . یک مقام امنیتی پاکستانی گفت: «ما از طالبان حمایت می‌کنیم. آن‌ها به ما وابسته هستند. ما قصد نداریم به آن‌ها اجازه بدهیم تا معامله‌ای با کرزی و هندی‌ها داشته باشند».

مقامات سیاسی و نظامی آمریکایی، تنها کوشش‌هایی بی‌اشتیاق در تلاش برای تضمین دست‌یابی به راه‌حلی از طریق مذاکره انجام دادند. در ابتدا، مقامات ایالات متحده علنا اظهار می‌کردند که آن‌ها هرگز با طالبان مذاکره نخواهند کرد، مگر این‌که طالبان خشونت را کنار گذاشته و به پیروی از قانون اساسی افغانستان موافقت کنند –که طالبان هرگز آن را انجام نخواهند داد. آن‌ها قانون اساسی افغانستان را کاملا رد کرده‌اند؛ این امر می‌تواند برای آن‌ها به‌مثابه پذیرش شکست باشد. مدتی بعد، ایالات متحده بی‌سروصدا این خواسته‌ها را پایین آورد اما تا امروز، تلاش‌های اندکی برای تشویق گفت‌وگوهای صلح انجام داده است. این وضعیت باید تغییر کند تا جنگ پایان یابد.

در حال‌حاضر، رسیدن به توافق از طریق مذاکرات، نسبت به سال 2010، روزبه‌روز دشوارتر می‌شود. اما مهم نیست این کار چقدر سخت است. رهبری متمرکز، پیگیر و هم‌آهنگ دیپلماتیک توسط ایالات متحده، تنها چیزی است که می‌تواند جنگ را در آینده‌ای قابل پیش‌بینی پایان دهد. هدف اصلی باید دنبال‌کردن بهترین وضعیتی باشد که از طریق آن، می‌توان به پایانی برای جنگ رسید. اما، حقیقت این است که هیچ راه‌حل مناسبی وجود ندارد.

شرط ورود تمام طرف‌های شرکت‌کننده در مذاکرات، باید درک این مسئله باشد که هیچ‌کسی قرار نیست هرچه می‌خواهد به‌دست بیاورد و به‌احتمال زیاد با شرایط نهایی راضی نخواهد شد. اما به‌پایان‌رسیدن این جنگ، از منافع ملی ایالات متحده است. سیاست نظامی متمرکزی که ما از اکتوبر 2001 تاکنون دنبال کرده‌ایم، یک‌سره با شکست مواجه شده است. قدرت نظامی نظامی آمریکا، هرگز باعث پایان‌یافتن این جنگ نخواهد شد. اما از سوی دیگر، قدرت دیپلماتیک آمریکا، می‌تواند.

سیاست‌گذاران ایالات متحده باید صادقانه از خود بپرسند: آیا ادامه‌دادن به حمایت از عملیات‌های نظامی که نه در گذشته به دست‌یابی به اهداف استراتژیک آمریکا منجر شده‌اند و نه در حقیقت می‌تواند به رسیدن به این اهداف کمک کنند، منطقی دارد؟ یا باید با تغییر مسیر، منابع و تلاش‌ها را به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای برای حمایت از تلاش‌های دیپلماتیک که شانس واقعی برای پایان‌دادن به جنگ هستند، قرار داد؟ زمان آن رسیده است که ما اعتیاد خود به سیاست‌های متمرکز بر جنگ (که بهره‌ی اندکی برای‌مان داشته‌اند) را پایان بدهیم و به‌جای آن، قدرت برتر موجود در دیپلماسی را به‌کار بگیریم.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *