بیسابقهترین راهپیمایی در تاریخ سیاسی افغانستان در روز چهار شنبه رقم خورد. این تظاهرات از ابعاد مختلف بیمانند و غافلگیر کننده بود. هیچ کسی قبل از شروع تظاهرات فکر نمیکرد جمعیت میلیونی به خیابانها بریزند و نارضایتیشان را بهخاطر سر بریدن هفت شهروند ملکی توسط گروه داعش و گروگانگیری به واسطه طالبان ابراز کنند.
حرکت مدنی و سیاسی را که شهروندان افغانستان در هفته گذشته در کابل رقم زدند، در نوع خود یک پژواک بود به گونهی که تاریخ پر فراز و نشیب کشور چنین رویدادی را نه در حافظه داشت و نه یک چنین تظاهراتی بینظیر که «انقلاب تبسم» نام گرفت، به این زودی در کشور قابل پیشبینی بود. راهپیمایی عظیم مردمی در کابل تازتاب گسترده داشت و باعث شد دیگران نیز در سراسر کشور به خیابانها بریزند. از زابل تا کابل، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب مردم تظاهرات کردند و علیه تروریسم، طالبان و افراطگرایی شعار سر دادند و حکومت را به دلیل بیکفایتی و عدم تأمین امنیت شهروندان کشور محکوم کردند. بررسی و شرح این رویداد به دلیل وسعت و فراگیر بودن آن از جهات مختلف فراتر از ظرفیت این ستون است. در حال حاضر به چند نکته میتوان به اختصار سخن اشاره کرد:
خودآگاهی؛ راهپیمایی کابل با آنکه یک حرکت مدنی و سیاسی بود اما از هیچ سرابی به جز خودآگاهی و مسئولیتهای شهروندی آب نخورد. مردم فارغ از تعلقات قومی، سیاسی و جغرافیایی شان به خیابانها ریختند و بدون آنکه سازماندهی شوند هر تظاهرکننده رهبری این رویداد را بدوش گرفت. از این جهت، راهپیمایی کابل و دیگر شهرهای کشور امیدوار کننده و نشانی از بیداری و هشیاری مردم داشت.
حرکت مدنی و ملی؛ شرکت کنندگان تظاهرات فارغ از قوم، به دور از وابستگیهای سیاسی، فراتر از محدودیتهای جغرافیایی به خیابانها سرازیر شدند و چنین یک حرکت مدنی و ملی را از خود به نمایش گذاشتند. با وجودی که قربانیان متعلق به گروه قومی هزاره بودند اما همه شهروندان کشور به پاس انسانیت و همدردی با خانوادههای قربانیان فاجعه زابل تجمع کردند و علیه ستم و رنجهای بیحد و مرز که در جریان است، شعار سر دادند.
دگرگونی؛ بسیاریها معتقد و نگران رشد و بیشتر شدن شکافهای اجتماعی و سیاسی در کشور بودند. راهپیمایی کابل اما نشان داد که مردم تا هنوز وجوه مشترک بسیاری زیاد باهم دارند و اگر سیاستهای نابخردانه سیاستمداران نباشند، مردم در هر موقعیت و زمانی در کنار هم بهصورت واحد یک دست هستند. دگرگونی اجتماعی و سیاسی در جامعه یک فرایند دراز مدت و دارای ابعاد مختلف است و بایستی در این مورد با احتیاط حرف زد. این نیز واقعیت دارد که راهپیمایی در کابل نشان دهنده یک تغییر بود. این تغییرات در مطالبات، شعارها، صلح طلبی و نفرت از جنگ نهفته بود. و همچنان برای نخستینبار و بر خلاف رسمهای منسوخ گذشته که در آن رهبران قومی و سیاسی دست داشتند، اینبار جوانان بودند که از گروههای مختلف یک رویداد بینظیر و در عین حال مسالمتآمیز را به ارمغان آوردند.
اطمینان به جهان؛ با طولانی شدن جنگ و اوضاع نا بسامان کشور، جامعه جهانی کماکان به این باور رسیده بود که گویا کمک و حضور جامعه جهانی در افغانستان باعث صلح و ثبات نمیشود. به همین دلیل ناامیدی در میان متحدین بینالمللی افغانستان در حال افزایش بود. با توجه به بازتابهای جهانی که این تظاهرات داشت، یک بار دیگر مردم افغانستان همبستگی شان را به جهانیان نشان دادند و ثابت کردند که مردم افغانستان خواهان صلح و مبارزه علیه تروریسم، تأمین امنیت، دفاع از حقوق بشر و مدافع ارزشهای انسانی و حقوق شهروندی هستند. افغانستان یک جامعه سنتی و قبیلوی است اما محکوم به مصیبت و قتل و شایسته حاکمان بیدرایت نیست. مردم در راهپیمایی میلیونی انزجار شان را از سران حکومت بهخاطر بیپروایی آنها در قبال مردم، بروز دادند و بار دیگر نشان دادند که مستحق یک زندگی صلح آمیز اند و حکومت باید از حقوق آنها حفاظت و جان شان را از خطرات بسیار در امان نگهدارند.
با همهی اینها و موارد بسیاری که از ذکر بازماند، حکومت راهپیمایی میلیونی شهروندان افغانستان را به سخره گرفت و از مطالبات مشروع، کم هزینه و از ابتداییترین خواست تظاهر کنندگان که تأمین امنیت بود، چشمپوشی کرد و آنرا نه تنها نادیده گرفت بلکه تلاش کرد این خیزش کاملاً مردمی و صلح آمیز را مورد توطئه قرار دهد. حکومت پس از گذشت ساعتها حاضر نشد باب گفتوگو با مظاهرهکنندگان را باز کند و به خواستهای آنها پاسخ دهد. حکومت به مردم هیچ تعهد مشخص برای تأمین امنیت نداد و صرفاً به وعدههای خیالی که هیچگاهی جامه عمل نپوشید اتکا کرد، با خشم و نفرت واکنش نشان داد و عنان هرگونه عقلانیت را از دست داد و از جمعیت میلیونی به وحشت افتاد، دست و پایش را گم کرد و یکبار دیگر ناکارآمدی، نامشروع بودن و حیثیت نداشتهاش را برای مردم ثابت کرد و اینگونه مطالبات مشروع مردم از سوی حکومت نامشروع نادیده گرفته شد.