منافع شخصی یا رفاقت؟

سوخت‌بختانه در افغانستان از هیچ چیزی تعریف درست نمی‌شود. حتا اگر درست تعریف شود، یا درست ازش بهره گرفته نمی‌شود یا در جایی که باید باشد، قرار ندارد. مثال‌های زیادی در این زمینه می‌توان ارائه کرد. مثال اول را از خودم شروع می‌کنم. من یک فردم، یک شهروند و یک انسان با عالمی از نیازها. دهه‌ی سوم زندگی‌ام را پشت سر می‌گذرانم. حالا یک فرد، یک شهروند با چنین سنی، عالمی از نیازها دارد که پرداختن به آن، نه تنها مربوط به خودش، که از محیط مربوطه نیز تاثیر می‌پذیرد. اساسی‌ترین نیاز این روزهای من، امنیت است. من به‌عنوان یک فرد، برای تداوم زندگی و برآوردن نیازهای دیگرم، به بستر امن نیاز دارم. تأمین امنیت من در کنار تمام شهروندان این سرزمین، مطابق قانون از وظایف و مکلفیت‌های حکومت است. من در انتخابات گذشته شرکت کردم و رای دادم، رای من و رای میلیون‌ها نفر، سرانجام پس از کلی کش‌وگیر، منجر به تشکیل حکومت وحدت ملی شد. حکومت وحدت ملی از آغاز کار، سوگند وفاداری به تأمین امنیت شهروندان (که من یکی از میلیون‌ها شهروندم) یاد کرد. حالا من آن امنیت لازم را ندارم. شاید تعریف درستی از شهروند در ذهن و ضمیر حکومت وجود ندارد. شاید هم شهروندان در حد همان یک رای تعریف می‌شود که در برهه‌ی خاصی از زمان مهم و قابل توجه‌اند. شاید هم وجود دارد اما آن‌چه دست و بال حکومت را در امر پرداختن به انجام مسئولیت‌های اساسی شان در قبال شهروندان، برای رفع اساسی‌ترین نیاز و حق شهروندان می‌بندند؛ دشمنان مرئی و نامرئی، امکانات ناکافی، بی‌درایتی و سستی متولیان امور است.
حالا هرچه باشد، اما من به عنوان یک شهروند، هر روز و هر شام، با آن‌که پیکر منافع ملی را خونبار و زخمی می‌بینم، منافع فردی متولیان امور را تضمین و گرانتی‌شده می‌بینم. من از تاراج فرصت‌ها که باید برابر باشد، ناراضم. شاید شلاقم نزنید اگر بگویم که وقت تداوم تحصیل من است نه تپیدن برای یک لقمه نان، اما باور کنید که انحصار فرصت‌ها و غارت امتیازها به سمت‌وسوی خاصی، این فرصت را از من گرفته. من یا خیلی پولدار باشم که بتوانم با هزینه‌ی شخصی به آروزها و رویاهایم برسم یا در کیش یک دولت‌مدار قدرت‌مند که حضور او در دولت در هر حالتش تضمین شده است. حضور در کیش دولت‌مردان هم شرایط و محدودیت‌های خودش را دارد. ندارد؟
همان‌طور که شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان متزلزل است، حضور آدم‌ها در مجموعه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز متزلزل است. آن‌چه در طول چهارده سال گذشته مجموعه‌ی کثیری از آدم‌ها را گردهم آورده، منافع فردی-گروهی بوده نه منافع ملی. مواردی زیادی را در سطح شخصیت‌های ملی دیدیدم که چندسالی کنارهم بودند و با شعار منافع ملی، انبار منافع فردی را تا سقف پُر کردند. همین‌که اندک اختلافی میان شان پیدا شد، علیه هم ایستادند و این خاصیت منافع فردی است که طوق بدنامی‌ها را یکی بر گردن دیگر بیاندازد. این گردهم‌آمدن برای منافع فردی-گروهی، از سطح وکلای پارلمان شروع، تا وزیران و سیاسیون به وضوح قابل مشاهده است. همین‌طور اختلافات در این سطوح برای قاپیدن سهم بیشتر هنگام توزیع منافع ملی تاراج شده به حساب منافع شخصی نیز بازتاب گسترده یافت که همه از آن مطلعیم. جنجال زاخیلوال و پارلمان، بحران کابل‌بانک، آزادی خلیل‌الله فیروزی و لغو قرارداد اعمار شهرک هوشمند، صف‌گیری‌های انتخاباتی، رسوایی‌های تقلب در انتخابات، سیاهی‌های غصب زمین، تلخی‌های مکاتب و معلم و سربازان خیالی، تحلیل و تفسیر قوانین به نفع مافیا، آزادی تروریستان از زندان‌ها و صدها موارد دیگر همه اسناد برتری منافع فردی نسبت به منافع ملی در ذهن و ضمیر آن‌های که در راس امور قرار گرفتند؛ می‌باشند.
در کنار تمام این مسایل، چیزی که در صف‌گیری‌ها و تعاملات سیاسی به آن خیلی تکیه می‌شود، اصطلاح «رفاقت» است. اصطلاح تیکه‌داران سیاسی و قومی برای هیچ‌کسی غریب و پوشالی نیست. آن‌چه خیلی از این تیکه‌داران را در تمام این سال‌ها بی‌هیچ درنگ و تکانی تیکه‌دار نگه‌داشته، رفاقت کتلوی-قومی است. اما آن‌چه این رفیقان پوشالی از آن تعریف درستی ندارند، خود رفاقت است. رفیق‌ترین رفیق یک رهبر که سال‌ها برایش کار کرده و گلو پاره کرده، اگر روزی بنابر هر ملاحظه‌ای، نتواند در کنار رهبر بماند و علیه انحصار اعتبار یک کتله به سمت منافع فردی، اعتراض کند؛ بی‌هیچ ملاحظه‌ای روی رفاقت چندین دهه خط کشیده خواهد شد و آن‌گاه، زمان شاهدکشی علیه هم‌دیگر فرا می‌رسد. خیلی از رهبران، خوب‌ترین و صمیمی‌ترین یاران دهه‌های گذشته‌ی شان، چهارده سال اخیر را در گمنامی و بدروزی گذراندند و تنها دلیل آن، تضاد دیدگاه روی تعریف منافع جمعی بود. منافع جمعی‌ای‌که سر از جوال منافع فردی یک عده درمی‌آورد. رفاقت، حیله‌ و حربه‌ایست برای استثمار آن‌هایی‌که نسبتاً سست یا ضعیف اند. حالا وقتش است که هنگام قرار گرفتن در کیش تیکه‌داران، حساب روزهای اختلاف و ناسازگاری را هم داشته باشیم.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *