نخبگان ضد ترقی

نخبه به کسی گفته می‌شود که از نظر قابلیت‌ها و توانایی‌ها، نسبت به دیگران برتر باشد. البته جدال بر سر تعریف قابلیت و توانایی هنوزهم سرجایش باقیست. مثلاً سابق در یکی از قریه‌های افغانستان دو مرد مومن همیشه در ماه رمضان با هم‌دیگر رقابت می‌کرده. رقابت این دو نفر طوری بوده که هر دو بدون سحری خوردن روزه می‌گرفته و روزها هم ساعت‌ها کار می‌کرده. هرکه روزانه ساعات بیشتری کار می‌کرده، یا در مجموع یک ماه روزه، روزهای بیشتر کار می‌کرده، از نظر بقیه مردم در امر روزه‌داری تواناتر و برتر شمرده می‌شده. با آن‌که از نظر مردم قریه یکی از این دو نفر در نهایت برنده‌ی میدان یا «برتر» ثابت می‌شده، اما نمی‌توان گفت که همان برنده یا «مرد برتر در روزه‌داری و کار» نخبه‌ی همان قریه در امر روزه‌داری بوده چون نخبه بودن الزامات استفاده از یک چیزی دیگر را با خود دارد.
بشر تا این‌جای کار، نخبه‌گان زیادی را باخود داشته، این نخبه‌گان کارهای مفیدی انجام داده. برق کشف کرده، تلفن اختراع کرده، کشتی و طیاره ساخته، انرژی هسته‌ای ایجاد کرده، واکسین پولیو عرضه کرده، به پیوند قلب دست یافته، دستگاه هوشمند دروغ‌سنجی تولید کرده…
این‌ها برای ترقی و تکامل بوده، اما این دنیا مملو از نخبه‌گانی اند که ضد ترقی عمل کرده. اگر خدا ریا نکند و بنده به اسراف متوسل نشوم، همین کشور ما به تنهایی به اندازه‌ی کافی از این دست نخبه‌گان دارد.
نخبه‌گان ضد ترقی بر خلاف نخبه‌گان دنیای ترقی که مثل خر برای ترقی کار می‌کنند، کار خاصی انجام نمی‌دهند. خیلی راحت‌اند، هر کدام هفتاد-هشتاد محافظ دارند. موترهای ضد گلوله سوار می‌شوند. هنگام عبور و مرور، جاده‌ها را بروی مردم مسدود می‌کنند. از امکانات دولتی حد اعظمی استفاده را می‌کنند تا خویش و دوست خویش را به نان و روغن برسانند که شما می‌توانید مثالش را در قیر کردن سرک‌های کابل ببینید، سرک‌های که یک ماه بعد از قیر کردن، می‌بینی که غژه غژه شده. شان و منزلتی کم‌تر از وزارت و معینیت را قبول ندارند. وقت ندارند کتاب بخوانند. یگان خدا زده‌اش، بیست و چار ساعت در فیس‌بوک تشریف داشته و عکس مراجعین خویش را به دنیای پر از حوادث ملت عرضه می‌کنند. اوصاف زیادی دارد که اگر خلاصه‌اش کنم می‌شود: می‌توانند مفید واقع شوند اما این کار را نمی‌کنند. باالعکس، از روز اول شروع به چپاول و فریب و دروغ‌گویی می‌کنند. خوش‌بختانه با ملتی سروکار دارند که پروای این مسایل را ندارند. برای ماندن، حاضرند حضرت محمد را در خواب ببینند که از او کرده شایسته‌تر در این مملکت کسی دیگری نیست. نمی‌دانم معجزه می‌شود یا کدام چیز دیگر، همیشه محترم و پابرجا باقیست، مگر این‌که از شدت پرخوری بمیرند. وقتی هم مرد، مملکت تعطیل و عزای عمومی برپا می‌شود.
همان‌طوری که در تعریف نخبه آمده که از توانایی و قابلیت‌های برتری نسبت به دیگران برخوردار اند، نخبه‌گان ضد ترقی هم در این تعریف می‌گنجند. فقط با این تفاوت که این دسته در توقف و تخریب حرکت‌های سالم و فعالیت‌های مفید، نسبت به تمامی تخریب‌کاران دست بالاتری دارند. مثلاً طالبان در طول چهارده سال فقط یک‌بار موفق شدند که ولایت قندوز را سقوط بدهند، اما نخبه‌گان ضد ترقی، روز یک‌بار، حتا کابل را سقوط می‌دهند. مثلاً مردم افغانستان به قیمت سلامتی خویش رفتند که انتخابات سالم داشته باشند، اما دیدیم که متوقف مان کردند و سکه به نام گوسفند ضرب زدند. مثلاً آن‌ها در حالی در خانه‌های کرایی ماهانه 3000 دالر زندگی می‌کنند که بلندمنزل‌های خودشان به عدد بالاتر از ده می‌رسد. مثلاً این‌قدر در بند اکثریت توهمی بند مانده‌اند که توزیع شناسنامه‌های برقی را رسماً متوقف کرده‌اند. مثلاً این‌قدر روی کلمه‌ی افغان جنجال دارند که بوی علایق و سرنوشت مشترک دوسوی دیورند نزدیک است همه را به سرطان شش مصاب کند. مثلاً این‌قدر با کمبود بودجه و امکانات مواجه اند که نمی‌توانند یک فرقه را برای تأمین امنیت مناطق مرکزی ایجاد کنند اما برای قندوز خوب می‌کنند که ایجاد می‌کنند. مثلاً متهم درجه‌ یک بزرگ‌ترین پرونده‌ی فساد مالی کشور را از زندان آزاد می‌کنند و این‌قدر پررو هستند که با او شهرک هوشمند افتتاح می‌کنند. مثلاً این‌قدر در حساب و کتاب دقیق اند که تیل را لیتر 40 افغانی خریده و بالای دولت 88 افغانی حساب می‌کنند. خُب از این مثال‌ها زیاد است، اگر من هم‌چنان گفته بروم، وقت نمی‌شود تمرین گوش انجام دهم. شنیده‌ام این نخبه‌گان ضد ترقی با تفنگچه به گوش آدم می‌زنند. من بروم گوش‌ها و پای گوش‌هایم را تمرین بدهم که اگر به پای گوشم زدند، وارخطا شده به رحمت حق نروم.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *