از نفر اول شروع میکنیم و اول لست داراییهای معقول او را به بحث میگیریم.
داراییهای معقول نفر اول عبارتند از:
1- معاون دانش که زمین و زمان هم اگر به هم بخورد، او را خللی نشاید.
2- نمایندهی خاص در حکومتداری خوب که قسم خورده همهچه بلی، اما خوب نباید.
3- چند درجن مدال که اگر دهنی باز شد تا حرفی برون شود، دهنش را مدالبندی کرده تا صدایی نیاید.
4- تذکرههای الکترونیکی که گیر مانده در بند اینکه کدام قوم باید اکثریت باشد، شنیدهام بر این مرام هر روز نفر افزاید.
5- صبغتالله مجددی که خواب دیده بود. چون خواب خوبی ندیده بود، شنیدهام مریض احوال شده، دعا میکنم او را با نعمت صحت بیاراید.
6- چهارسال آینده که اگر آن را با تهوع توهم متفکر بودن و دور زدن عدالت و دموکراسی نیالاید.
داراییهای غیرمعقولش قرار ذیل است:
1- ابرجنرال چو مطلع شود که او را نادیده گرفته و به خشم آید.
2- خالهبازیهای شتابزده در تشکیل گروه ارتباطی و اطلاعدهی که هر روز گندشان به چشم آید.
3- قانون اساسی که بعد از طالبان شکل گرفت و نعمتی شد، اما چون دور زده شد و تا هنوز که هنوز است نزد ایشانهای حکومت وحدت ملی، شبیه پشم آید.
4- ارادهی جدی و شبگشتیهای جناب برای مبارزه با فساد اداری و مالی، اما آنچه این روزها از دیگ به کاسه میرسد، بستههای میلیونی دالر است که لشم، لشم و لشم آید.
5- آیندهنگری خطرناکش. گویند که فهم هر آدمی از آینده، جز داراییهای او محسوب میشود. چون آیندهنگری این آدم کمتر از چهارصد سال بعد، قد نمیدهد، روانشناسان با سنجش ابتدایی خویش به این نظر رسید که این آیندهنگری خطرناک است و میتوان در سایهی این مرد، در حق جوانان در جهل ماندهی آنسوی دیورند دل سوختاند و کار پختاند.
6- هزاران جلد کتابی که هیچ کمکی در فهم او از تاریخ، از ترقی، از تکاپو، از تحرک، از سیاست و از عدالت و انسانیت نکرده.
7- نمیتوان از هنرش در هههههههه کردن گذشت، لااقل از نظر من منصفانه نیست.
8- مناطق مرکزی و حصار طبیعیاش. وی در طول یک سال تازه یونس قانونی را فتح کرده، خدا میداند به حصار طبیعی این مناطق برسد یا نه؟ شنیدهام این گونه آدمها بسیار بیوقت سکته عقلی-عصبی میکنند.
9- چوک پشتونستان، مخصوصاً که قرار است از تمامی کارمندان حکومتی که در تظاهرات 20 عقرب شرکت کرده بودند، مطابق قانون پرسوجو کنند و مطابق واسطه اذیت کنند.
10- خشم همیشه در حال فورانش، ممکن یکی پیدا شود و بگوید که نه به تو رای دادم، نه از تو معاش میگیرم، نه هم به تو حسابده هستم. من اینم و با رای مردم به اینجا آمدهام و ازت حسابگیر هم هستم! بگو کابل بانک را به چند معامله کردی؟ با مشاورین و نمایندگان خاص رشوتخوارت چه کردی؟
داراییهای معقول نفر دوم:
1- انجنیری که خان است و خاموش!
2- دمودستگاهی تقریباً سراپا گوش!
3- قناعت در کاستن و از یادبردن جوش!
دارایی غیرمعقولش:
1- پهلوانی که رام شده و جز بوریا و ستارهی مردم، به چیزی دیگری اهمیت نمیدهد.
2- مشاورینی که خام شده و شباهنگام، هنگام تماشا به ستارههای خویش، از خویش میپرسند ما برای چه در حکومتیم؟ چه کار میکنیم؟ اصلاً چه کاری از ما پوره است؟
3- آدرسی که دام شده، به قدری که خودش را فقیرتر از صدیق افغان جلوه میدهد. انگار مرتیکه شهرک خصوصی ندارد.
4- هنر انکار که تقریباً عام شده، وی گفته که این قدر دالر یا افغانی دارد اما نگفته از کجا گیر آورده. خوب اگر قرار باشد یک نفر برندپوش دالر گیر بیاورد، از کجا میآورد؟
5- حزب التحریری که جام شده و از جم عبدالله، دیرفهمی را به نمایش میگذارد. حتماً چندتا از رفقایش شکایت به سپیدار رسانده که ارجمندان و ورجاوندان ما که قبلاً مشغول فراگیری کیمیای تخصصی بودند، اینک ماشههای این حزب را به دست گرفته و اگر دیر بجنبیم، ممکن دیگر ما را پدر ندانند و در انتخابات بعدی به شما رای ندهند. بهتر آناست که از طریقی به این تغییر مسیر خاتمه دهید تا سستی ما، کاهلی پدران و پسران دیگری را در صفحات شمال به بار نیاورد. ورنه و منالله التوفیق و ما شما در دور بعدی سخن خواهیم کرد و رقم خواهیم زد.
6- تقلب یا دشمنی که کام شد، احتمالاً در پایان کار، زندگینامه یا خاطراتش را که نوشت مشخص خواهد شد که چرا افغانی در دوران او اینقدر با سقوط مواجه شده؟
7- اصلاحاتی که وام شد، بعید میدانم او حالا به اصلاحات معتقد باشد و برای همگرایی لباس رنگه بپوشد.