حالا که ادارهی مبارزه با فساد از بزرگان افغانستان میخواهد داراییهای خود را اعلام بکنند، من نیز چون یکی از بزرگان هستم داراییهای خود را اعلام میکنم:
موتر:
من یک موتر BMW ضد گلوله (سال 2015) دارم که یکی از دوستان آن را بهصورت مشروط به من تحفه داده. به این معنا که هر وقت حالش خوب نبود، میتواند آن را از من پس بگیرد. در این میانه، من چند بار خواستم آن را بفروشم، اما هیچ کس حاضر نشد آن را بالاتر از 650 دالر بخرد. نمیدانم چرا. بعضی از دوستان بر این باوراند که چون من در دولت افغانستان کار میکنم، به همین دلیل ارزش موترم مجبور است خود [را] این قدر پایین باشد.
حساب بانکی:
در حساب بانکی من پول بود. نمیگویم نبود. حالا نیست، که میگویم نیست. چیز است، من خداییاش حقیقت مسئله را میخواهم بگویم. حقیقت این است که انسان موجودی است ناشناخته و به قول الکسیس کارل فیلسوف فرانسوی خدایا من چه کار کنم. ببینید، پول در جهان زیاد است و در دین مبین اسلام تاکید شده که اگرچه انسان نباید دنبال پول حرام برود، بهدست آوردن پول در اصل مشکلی ندارد. بههمین خاطر، من بلی. این طور نیست که هیچ نباشد؛ الحمدلله هست. ولی حلال بوده و خواهد بود. من به مردم شریف افغانستان اطمینان میدهم.
خانه:
مولوی میگوید «در زمین دیگران خانه مکن». من موافقام. بههمین خاطر، اول زمین دیگران را به من خریدند که از جریانش من خبر ندارم و چارهیی نبود. اگر من قبول نمیکردم «خلاء صاحب» پیش میآمد و آن هشتادهزار جریب زمین توسط دشمنان قسم خوردهی وطن و آی اس آی به تاراج میرفت. من در آنجا چهارصد و هفتاد باب خانه ساختم ولی فعلاً فقط یکی از آن خانهها از من است. بقیه را فروختم و پولش در همان حساب بانکیای هست که در فوق بهصورت شفاف ذکر گردید.
البته من یک انگشتری پلاستیکی پاکستانی هم برای نامزدم خریدهام (به قیمت ٢۵ کلدار) که امیدوارم از لیست نماند. نامزدم میگوید ارزش این انگشتری در نزد او میلیونها افغانی است، اما شما باور نکنید. حرف دهن خود را نمیفهمد، مرا به توپ میدهد.