یک قدم از قاره‌ی سیاه پیش، یک قدم از قاره‌ی آسیا پس

برنامه توسعه ملل متحد یا (یو ان دی پی) گزارش سالانه‌ی توسعه بشری جهان را منتشر کرده است. این نهاد ملل متحد شاخص‌های توسعه انسانی را در سطح کل کشورها بررسی کرده است. صحت، آموزش، اشتغال، آزادی‌های مدنی و سیاسی و هم‌چنان عاید از جمله شاخص‌های است که یو ان دی پی، کشورها را براساس آن سنجش و رده‌بندی کرده است. این بررسی در 188 کشور جهان انجام شده است. برنامه توسعه ملل متحد کشورها را نخست در چهار بخش یعنی کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه و کم‌تر توسعه یافته تقسیم بندی کرده که افغانستان در جمع کشورهای کم‌تر توسعه یافته قرار گرفته و از میان 188 کشور جهان، مقام 171 را از نظر توسعه انسانی احراز کرده است.
این نخستین گزارشی نیست که افغانستان را در قعر جدول نشان می‌دهد. گزارش‌های بسیاری پیش از این نیز نشر شد که افغانستان را از آخر، اول نشان داد. افغانستان چه در نظرسنجی‌های ملی یا در گزارش‌های بین‌المللی بدترین جایگاه‏ را به خود اختصاص داده است. افغانستان بدترین کشور برای زنان، بدترین کشور برای کهن‌سالان و فاسدترین کشور جهان از جمله تیترهایی بود که قبلاً برای افغانستان زده شد. عقب‏ مانده‌ترین کشور در قاره‌ی آسیا از نظر توسعه نیافتگی در امر انسانی، عنوان تازه‌ی است که افغانستان کسب کرده است.
مرور گزارش پنج سال گذشته برنامه توسعه ملل متحد نشان می‌دهد که افغانستان با گذشت زمان عقب گرد داشته است. در سال 2010 افغانستان مقام 155 را در میان کشورهای جهان از نظر توسعه انسانی کسب کرده بود.
عقب‏ مانده‌ترین کشور در آسیا، خبری نیست که دولت مردان ما را تکان دهد و عرق شرم از گونه‌های آن‌ها جاری کند. شهروندان افغانستان اما، پیش از آن‌که با شنیدن این خبر به حیرت بیافتند، قبلاً رنج بیکاری کشیده‌اند، درد بی‌سوادی را عمیقاً تجربه و زیسته‌اند و فاصله‌های بسیاری را تا رسیدن به یک کلینیک طی کرده‌اند. مردم افغانستان دردهای بی‌درمان شان را حس می‌کنند، عذاب می‌کشند و افغانستان به‌عنوان عقب مانده‌ترین کشور در قاره‌ آسیا تنها برای جهان و آن‌هایی که هنوز نمی‌دانند چه وحشت و فاجعه در این سرزمین در حال وقوع است، تیتر وسوسه‌انگیز است و جالب.
شاخص‌های توسعه انسانی که می‌توانست شهروندان کشور را در زمره‌ی کشورهای توسعه یافته و مرفه جهان قرار دهد، از جانب دولت مردان فاسدش به یغما برده شد. مردم سال‌های سال گرسنه ماندند و درد کشیدند و چون دست‌رسی به دوا و شفاخانه نداشتند، تلف شدند. به هر میزانی که وضعیت زندگی مردم رو به زوال گذاشت، حاکمان بر سرنوشت مردم فربه شدند و تجارت شان رونق گرفت.
وضعیت رقت‌انگیزی در افغانستان را که سازمان ملل تازه گزارش داده، تا چند هفته قبل از خبرهای مهم روز در افغانستان بود. صدها مکتب و هزاران معلم خیالی برآمد. ده‌ها شفاخانه و صدها داکتر واقعیت عینی نداشت. بر اساس آمارهای منتشر شده، 150 هزار نفر تنها در سال جاری افغانستان را به مقصد کشورهای خارج ترک کرده‌اند. بیکاری یکی از دلایل مهاجرت و ترک افغانستان خوانده شده است. گراف مرگ و میر به‌دلیل عدم دست‌رسی شهروندان به دوا و شفاخانه هم‌چنان بالا است.
دست‌رسی به خدمات صحی، آموزش و کار ابتدایی‌ترین حقوق شهروندان است. این حقوق اما همیشه از جانب حکومت نقض شده و مردم نه تنها از این امتیازها برخودار نبوده بلکه همیشه از آن محروم نیز شده‌اند. حکومت یا دولت در افغانستان گسترده است و حوزه صلاحیت‌هایش فراخ و دامنه‌دار. حاکمان بر اساس این ویژگی دولت، تمام امکانات این کشور را در اختیار دارند. حکومت از مردم مالیات جمع‌آوری می‌کند بدون آن‌که کم‌ترین خدماتی را به مردم ارائه کند. حکومت بر تمام منابع درآمدزا تسلط دارد و از طرف دیگر توزیع دانش و سواد هم در اختیار دولت است. عرصه برای نهادهای خصوصی آن‌چنان که باید باشد، نیست و فعالیت‌های سکتور خصوصی محدود است.
این گزارش‌ها نشان می‌دهد که ما در پرتگاه سقوط قرار گرفته‌ایم. مردم بیکار است، درآمد نیست، سواد تعریف ندارد، امنیت نیست، شفاخانه، معلم و مکتب و پولیس در این کشور خیالی است. تنها خبر یا گزارشی که تا هنوز نشر نشده و با دوام این وضعیت احتمال نشر آن می‌رود، وقوع یک فاجعه تمام عیار در افغانستان است.