زوال سواد و حیا

زوال سواد و حیا

شاید ملال‌آورترین کار در میان کارهایی که یک آدم می‌تواند انجام بدهد، این باشد که آدم اسناد و مکتوب‌های دولتی را جمع کند و بنشیند و آن‌ها را یکی یکی بخواند و به این نیت بخواند که ببیند این اسناد و مکتوب‌ها چه‌قدر خوب نوشته شده‌اند. شاید کسی این کار را نکند. اما در عصر فیس‌بوک هر روز اسناد و مکتوب‌های دولتی در میان گذاشته می‌شوند. و همین واقعیت آدم را وسوسه می‌کند که مجموعه‌ای از این مکتوب‌ها را جمع کند و ارزیابی شان کند. این سوال که «مکتوب‌های دولتی چه‌قدر خوب نوشته می‌شوند؟»، در نگاه اول سوالی بی مایه می‌نماید. چرا که به‌صورت متعارف انتظار ما از مکتوب‌های رسمی دولتی این نیست که خوب نوشته شوند. شاید اکثر ما فکر می‌کنیم که یک مکتوب دولتی همین که منظور را «برساند» کافی است. با وجود این، مکتوب‌های دولتی می‌توانند دریچه‌ای بگشایند بر دنیای زنان و مردانی که در دولت هستند و قرار است که امور جامعه را بگردانند.
پاره‌ای از مکتوب‌هایی که از سوی مقام‌ها و نهادهای دولتی افغانستان به رسانه‌ها می‌رسند و پخش می‌شوند، به گونه‌ی وحشتناکی بد نوشته می‌شوند؛ بعضی از این مکتوب‌ها حتا در سطوح بسیار ساده‌ی درست نویسی می‌لنگند. این گونه مکتوب‌های معیوب تنها این را نشان نمی‌دهند که کسانی در این دولت نسبت به درست نویسی بی اعتنایند. ماجرا عمیق‌تر از این چیزهاست. قضیه از این قرار است که آنانی که این مکتوب‌ها را تولید می‌کنند، با همه‌ی آن کلماتی که غلط می‌نویسند بیگانه اند. این بیگانه‌گی فقط از یک طریق ممکن می‌شود: از طریق مواجهه‌ی حداقلی با گونه‌ی مکتوب این کلمات. معنای این وضعیت این است که چنین کسانی، هرچند به مقامات مهمی در دولت گماشته شده‌اند، تجربه‌ی تعامل شان با کتاب و متن بسیار اندک بوده است. حال، اگر بپذیریم که کتاب فشرده‌ترین قرارگاه آگاهی و فکر است، بیگانه‌گی با کتاب بیگانه‌گی با آگاهی و تفکر است. این به نوبت خود معنایی جز این ندارد که سرنوشت مردم افغانستان در دست کسانی است که نیاز چندانی به آگاهی و تفکر احساس نمی‌کنند. کار به جایی رسیده که پس از سال‌ها لطیفه‌گویی مردم درباره‌ی این مکتوب‌ها، کم‌تر کسی از این دولتیان لازم می‌بیند که در این زمینه دقتی به خرج دهد. یعنی وقتی که مکتوب دولتی‌ای با چندین اشتباه فاحش منتشر می‌شود، کسی از این قضیه ناراحت یا شرمسار نمی‌شود. چرا؟ شاید به این خاطر که در کشور ما فکر نکردن وضعیتی نرمال است و هرچه در دامنه‌ی بی‌سوادی و نیندیشیدن اتفاق بیفتند نیز کاملاً پذیرفته و عادی است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *