سلام به همجنسم. من به ندرت به صورت علنی زنان دیگر را محکوم میکنم و اکثر اوقات حتا اگر با افکار زنی مخالف باشم، سکوت اختیار میکنم تا مبادا دشنهای داده باشم بهدست زنستیزانی که منتظر شکست و سرخوردگی ما اند، اما امروز کارد به استخوان رسیده است و باید دهان باز کنم.
خواهر- هر چند برای من خواهری نه فقط در جسم، بلکه در احساس همبستگی با همجنسان است- امروز برای آخرین باز شما را «خواهر» صدا میکنم. این دومین بار است که شما عمیقترین خنجر را با زهر آلوده نموده بر تنِ خسته و مثله شدهی زن افغان وارد میکنید. وقتی بعد از مرگ فرخنده، کنار ما نیاستادید و خواستار عدالت نشدید، ما چون کودکان فریب خورده چشمان خود را بستیم و چیزی نگفتم، اما امروز وقتی مرگ هفت هموطن ما را تجلیل میکنید مجبوریم سخن بگوییم و پرده از ریاکاریهای شما برداریم.
خانم هما، شما که اینقدر طرفدار سرسخت طالبانید، چرا در خانهی ملت جا گرفتهاید؟ مگر نمیدانید این ملت از کشته شدن کودکانش بهدست طالبان خسته است؟ مگر نمیدانید مادران این سرزمین هر روز گوشههای چادرهای شان در سوگ کودکان شان گریهآلود است؟ مگر نمیدانید پدران این سرزمین هر روز با ترس دختران خود را به مکتب میفرستند؟ شما از کدام ملت نمایندگی میکنید وقتی ملت افغانستان، به خاطر جنایات طالبان، دیگر جایی برای گور کردن کودکانش ندارد؟
خانم هما، بارها عکسهای تان را در رسانههای اجتماعی و جمعی دیدهایم. شما فکر میکنید که اگر طالبان برگردند، شما خواهید توانست روی تلویزیون ظاهر شوید و موهای آشفته تان را به نمایش بگذارید؟ من بهعنوان یک زن طرفدار حقوق فردی هر زن این مملکت هستم و به هیچ کسی حق نمیدهم آزادیهای فردی ما را تحت سوال ببرد و برای ما پوشش رسمی تعیین کند، اما شما که طرفدار طالبانید گاهی به سرانجام زندگی خود فکر کردهاید؟ آیا خواهید توانست در صورت قدرتمند شدن این آدمکُشان با چادرهای نازکِ گلگلی در تلویزیونها ظاهر شده صحبت کنید؟ مگر همین طالبان نبودند که صدای من و شما، صدای زن، را حرام دانسته، ما را از هر نوع سهمگیری در رسانهها منع کردند؟! مگر در ذهن یک طالب شما از زنانی که در طلوع کار میکردند، متفاوتید؟ ظاهر شما چه تفاوتی دارد از زنانی که شما «کافر» و «ولد زنای امریکاییها» خطاب کردید؟
از قدیم در سرزمین ما گفتهاند: «زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است.» بدون شک بزرگان ما میدانستند که خشونت لفظی نه تنها جدی است، بلکه میتواند عواقب خطرناکتر از خشونت فزیکی داشته باشد. سخنان شما در رسانههای اجتماعی نه تنها نمک اند بر زخمهای ملت افغانستان، بلکه در حقیقت همین حرفهای زهرآگین شما و همفکران تان است که باعث این نوع حملات میگردند. اگر طالبان فیسبوکی با سخنان شان در ذهن جوانان نفرت و کینه را نکارند، طالبان چهگونه میتوانند نفوذ شان را در میان نسل جوان بیشتر کنند؟ شما در جنایات طالبان شریکید. با بار سنگینِ نعش کودکان ما بر شانههای تان، شب چهگونه میخوابید؟
دسترسی به رسانههای جمعی و اجتماعی راه جدیدی را برای خشونت کنندگان باز کرده است تا آنها بتوانند عقدههای پنهانی خود را مانند تازیانه بر صورت جامعه بکوبند و افکار خشن و نفرتآلود خود را چون زهر در اذهان ما ترزیق کنند. بعد از قتل بیرحمانهی فرخنده، ما همه دیدیم که یک تعداد حتا با وجود داشتن قدرت در دولت با استفاده از رسانههای اجتماعی افکار خشن خود را چون سگهایهار بر اجتماع تاختند. بیش از هر کس دیگری در آن زمان، نوشتههای سیمین حسن زاده در مورد فرخنده باعث تکان خوردن اجتماع ما شد چون ما حداقل از زنان این توقع را داریم که از زنان دیگر حمایت کنند. البته باید تامل کرد که آیا نقد کردن زنان بیش از مردان برای زنستیز بودن خود نوعی زنستیزی است یا خیر. کسی شاید بگوید که اگر در اجتماع همه زن ستیز اند، پس زنان نیز زنستیز خواهند بود و نباید بیشتر از دیگران آنها را مورد نقد قرار دهیم. شاید این حرف در مورد زنانی که فرصت سواد و آموزش را نداشته اند درست باشد. شاید نتوانیم زنی را که خودش با خشونت بزرگ شده و هیچگاه کتاب نخوانده، در مورد حقوق زنان نیاموخته و آزادی را فرانگرفته ملامت کنیم که چرا با زنی دیگر خشونت میکند، اما ما حق داریم از زنان تحصیلکرده، زن شاعر و زن نماینده توقع داشته باشیم. زنان نمایندهی ما که به خاطر موجودیت سهمیهای که برای زنان تعیین شده، به مجلس راه یافتهاند و بنابراین آنها از ما نمایندگی میکنند مسئولیت دارند منافع زنان افغانستان را تحت نظر بگیرند. وقتی شما به نام ما معاش میگیرید، ما حق داریم از یقه تان بگیریم و خواستار نمایندگی صادقانه شویم. آیا برای پاسخدهی به ملتی که با آرزو به شما رای داد آمادهاید؟
خانم هما، شما در تعهدات تان به مردم و زنان افغانستان شکست خوردهاید، پس بگذارید امروز ما عهدی با شما ببندیم. انتخابات نزدیک است و ما فراموش نخواهیم کرد که شما چهگونه به ملت و زن افغان خیانت کردهاید. خیانتهای شما نه تنها به ما بلکه به نسلهای آینده افغانستان، به دختران غرنی که هر روز با ترس به مکاتب خود میروند، به استادان زحمت کشی که هنوز طعم خشونت طالبان از دهان شان نرفته، نابخشودنی اند.
میگویند زمستان میرود و سیاهی به ذغال میماند. خانم هما، چوکی و قدرت تان همیشگی نیست. خداوند متعال (ج) راهی دارد برای برقراری عدالت. سوال من به عنوان یک دختر این سرزمین که هر روز از برگشت طالبان ترس دارد، این است: فردا شما به کودکان من چه پاسخ خواهید داد؟ گیریم که خواستهای تان برقرار گردد و طالبان به این سرزمین برگردند، شما به دختران این سرزمین که آرزوی داکتر شدن را در قلب خود پرورش میدهند چه پاسخ خواهید داد؟ آیا بر مکاتب سوختهی ما آب خواهید ریخت؟ آیا بر بدنهای مثله شدهی ما چادر تان را خواهید انداخت؟ آیا برای تسکین درد دل مادران و پدران سوگ نشین ما چیزی برای گفتن خواهید داشت؟
یادداشت: این مطلب براساس همکاری دوجانبه میان روزنامه اطلاعات روز و وبلاگ دختران رابعه به نشر رسیده است. دختران رابعه یک مرجع مستقل میباشد و به روزنامه اطلاعات روز تعلق ندارد.