اطلاعات روز

همای حقوق بشر چه‌گونه «فدایی» طالبان شد؟

حمله مرگبار انتحاری 30 جدی «چهارشنبه سیاه» نام گرفت. در این حادثه هفت تن از کارمندان موبی گروپ وابسته به تلویزیون طلوع شهید شدند و 30 تن دیگر جراحت برداشتند. گروه طالبان مسئولیت این حمله را به دوش گرفتند و امنیت ملی اندکی پس از وقوع این حادثه هشت تن از افراد وابسته به شبکه حقانی را از حومه شهر کابل در ارتباط به این حمله دست‌گیر کرد. چهارشنبه سیاه واکنش‌های گسترده ملی و بین‌المللی را به دنبال داشت و معتبرترین نهادهای جهانی در محکومیت این حادثه اعلامیه منتشر کردند. در این میان، هما سلطانی وکیل غزنی در پارلمان در فیس‌بوکش قربانیان چهارشنبه سیاه را «انسانی‌های پلید، ولد زنای امریکایی» خطاب کرد و فرد انتحاری را شهید عنوان کرد و از پروردگار خواست شهادت فرد انتحاری را «قبول فرموده و بهشت برین نصب‌اش گرداند.» اظهار نظر هما سلطانی چشم‌های بسیاری را از حدقه بیرون کرد، تعجب همگان را برانگیخت و آدم‌های بیشماری در شبکه‌های اجتماعی هما را مایه تأسف و ننگ خواندند.
هما سلطانی کیست؟ چه اتفاق افتاد که نماد افتخار «داغ ننگ» شد و همای حقوق بشر «فدایی» طالبان شد؟

زندگی‌نامه
هما سلطانی 41 ساله است. در شهر کابل و در خانواده تحصیل کرده متولد شد، لیسه را در عاشیه درانی خواند و از دانشگاه انجنیری پل‌تخنیک فارغ شد. پدر خانم سلطانی در شهرداری، سیلوی مرکزی و صدارت مأموریت انجام داده و برگه بازنشستگی‌اش را از وزارت فوائد عامه تحویل گرفته است. هما عضو یک خانواده به نام و مربوط به خوانین مالستان است. پدر کلان هما معروف به جعفر خان، از متنفذین و از «قریه‌دار»های مالستان بود که در دوران سلطنت ظاهر شاه نامزد پارلمان شد، به سبک آن زمان رأی گرفت اما سید رضوی رقیب جعفرخان پیروز مبارزات شد. مادر هما سلطانی هم از خوانین جاغوری است. مادر هما سلطانی خواهر عبدالغفور سلطانی (شوهر اول داکتر سیماسمر، رییس کمیسیون حقوق بشر) است. مادر هما سلطانی و عبدالغفور سلطانی عضو خانواده اکرم یاری و صادق یاری اند. اکرم یاری از رهبران جریان فکری و سیاسی «شعله جاوید» بود که پس از کودتای هفت ثور 1357 دست‌گیر شد و به زندان رفت. اکرم یاری که در میان رفقا به «ستاره شرق» شهره شهر بود، به سرنوشت نامعلومی دچار شد.
با شعله‌ور شدن جنگ‌های داخلی، هما سلطانی به پاکستان مهاجرت کرد. آن‌جا با سازمان‌های خیریه کار کرد و مصروف فعالیت‌های بشردوستانه شد. در ایام اقامت در پاکستان دل به یک مرد بست و قرار ازدواج گذاشت. خانواده هما با ازدواج او مخالفت کرد اما خانم سلطانی برخلاف میل خانواده با مرد دلخواه خود عهد بست و همراه با شوهرش از پاکستان به ایران رفت. حاصل ازدواج هما سلطانی یک فرزند است.

حقوق بشر
امارت اسلامی طالبان دگرگون شد، هما از ایران به کابل آمد. در کابل انجمن «دای فولاد» را بنیان گذاشت، «مؤسسه دفاع از آزادی بیان» را تأسیس کرد و مبارز حقوق زنان شد. مدت چهار سال در کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان به عنوان مسئول حمایت از حقوق زنان مناطق مرکزی هم کار کرد.
پارلمان
هما کمیسیون حقوق بشر را رها کرد و نامزد پارلمان در ولایت غزنی شد. تجربه کاری و ویژگی‌های فردی چون جسارت و توانایی و هم‌چنان اعتبار خانوادگی برای هما چیزی کمی نبود. جوانان، تحصیل‌کرده‌ها، زنان و حتا کهن‌سالان محافظه کار، آستین بالا کشیدند تا برای هما رأی جمع کنند. استقبال از نامزدی هما بی‌نظیر بود، طوری که با اعلام نتیجه انتخابات، هما از رقیبان خود چون شاه گل رضایی که تجربه یک دور وکالت پارلمان را داشت و از انجنیر نفیسه عظیمی که وکیل شورای ولایتی غزنی بود، با رأی قابل توجه (بالای شش هزار رای) از آن‌ها پیشی گرفت و به عنوان نمایندگی محروم‌ترین و دور افتاده‌ترین مردم به پارلمان کشور راه یافت.

سودای ریاست پارلمان
هما با راه یافتن به پارلمان، خود را برای ریاست مجلس نامزد کرد. روز چهارشنبه (13 دلو 1389) انتخابات برای ریاست مجلس برگزار شد. از میان چندین نامزد، صدیق احمد عثمانی و هما سلطانی به ترتیب بلندترین رأی را به‌دست آوردند. عثمانی 94 رأی و هما 48 رأی گرفتند اما هیچ یک نتوانستند آرای لازم را برای ریاست مجلس به‌دست بیاورند. بر همین مبنا، انتخابات به دور دوم کشیده شد و نامزدان برتر دور قبلی (عثمانی و هما) یکبار دیگر باهم برای گرفتن ریاست پارلمان به رقابت پرداختند. انتخابات بعدی که در بعد از ظهر همان روز برگزار شد، به نتیجه نرسید نه عثمانی و نه هم هما سلطانی نتوانستند رأی کافی برای رهبری پارلمان را به‌دست بیاروند.
یک سال پس از آن (8 اسد 1390) هما سلطانی در صحن عمومی مجلس، اعلام کرد که طالبان آماده مذاکره با دولت افغانستان است. به تعقیب آن هما از دیدارش با ملا عمر سخن گفت، رسماً در این رابطه کنفرانس برگزار کرد و با مطبوعات افغانستان صحبت کرد. وکلای پارلمان سخن هما را به استهزا گرفتند، حکومت این ادعا را جدی نگرفت و به آن بی‌اعتنایی کرد. ادعای هما تبدیل به شوخی و خنده یا هم حیرت همه را برانگیخت. دلیل این امر آن است که حکومت پس از تلاش‌های بسیار و صرف هزینه‌های گزاف موفق نشده بود که طالبان را وادار به مذاکره کند. شاید به همین خاطر بود که کسی باور نکرد که هما سلطانی بتواند کاری بکند که دولت نتوانست.

ارتباط با طالبان
هما قبل از آن‌که چنین ادعای را طرح کند، با چند نفر از پشتون‌های که به گفته‌ی هما با طالبان ارتباط نزدیک دارند، ارتباط برقرار کرد. حداقل برای نگارنده این نوشته معلوم نیست که چه زمانی و چه‌گونه چنین رابطه میان هما سلطانی و افراد طالبان شکل گرفت. اما آن‌چه واضح است این است که برقراری رابطه میان هما سلطانی با طالبان بعد از ورود هما به پارلمان صورت گرفته است.
مولوی بصیر که خود را از ولایت قندوز معرفی کرده است، سر دسته‌ی گروهی است که با هما سلطانی وارد گفت‌وگو شده است. هما سلطانی بعداً مولوی بصیر و چند نفر دیگر از اعضای این گروه را در خانه خود جای داد و آن‌ها را مهمانان خود معرفی می‌کرد.
موضع‌گیری هما سلطانی به ناامیدی و رنجش خاطر خانواده، دوستان و موکلین او منجر شد. پس از آن‌که موضع‌گیری هما در مورد طالبان جدی‌تر شد، نگرانی‌های مردمی که هما از آن‌ها نمایندگی می‌کرد هم بیشتر شد. تلاش‌های زیادی از سوی اعضای خانواده و دوستان هما صورت گرفت تا هما را متقاعد کند که دست از چنین ادعاهای بردارد. اما این سعی و تلاش‌ها نتیجه نداد و هما بر مواضع قبلی خود ایستادگی کرد. اکنون هما با هیچ یکی از اعضای خانواده، دوستان و مردم خود هیچ‌گونه رابطه‌ای ندارد.
براساس اطلاعات موثق، شوهر هما سلطانی که خارج از افغانستان است، به کشور آمد تا هما را وادار کند که دست از حمایت طالبان بردارد. بردن هما در خارج از افغانستان یکی از راه حل‌ها بود اما هما تن به این کار نداد و افغانستان را ترک نکرد. هما از شوهر قبلی خود طلاق گرفت و با نزدیک‌ترین اعضای خانواده خود برید، همه را جواب رد داد، دروازه را به روی هیچ یکی باز نکرد، راننده و دستیارهای خود را که از نزدیکانش بودند، جواب داد و منزوی شد. افراد نزدیک و منابع معتبر می‌گویند که هما سلطانی اکنون با یکی از اعضای گروه مولوی بصیر ازدواج کرده است. دوستان نزدیک به هما سلطانی می‌گویند هما روانی شده و نیاز به درمان دارد.

نتیجه
مرور گذشته‌ی هما سلطانی درخشان و قابل ستایش است. او یک انسان شهری، تحصیل‌کرده و مربوط به مردمی است که همیشه پیشگام مدنیت بوده است. مطالعات و تحقیقاتی هم که در زمینه رشد افراطیت انجام شده حداقل در مورد هما صدق نمی‌کند. هما نه روستایی است، نه بی‌سواد بلکه خود مبارز حقوق زنان، صلح و مدنیت بود. به دلیل گرایش حقوق بشری هما، این نماینده پارلمان تخلص‌اش را از مادر گرفته است. گذشته هما بر خلاف تمام اعتقادات و باورهای طالبان است. هما سلطانی با داکتر سیماسمر روابط خویشاوندی دارد و این نسبت تنها ریشه خونی و ارثی نیست بلکه تا مدت‌ها هما سلطانی مثل سیما سمر در یک اداره کار کرد، برای یک هدف مبارزه کرد اما پاسخ به این پرسش که چه اتفاق افتاد که هما دست از آرمان‌های حقوق بشری خود برداشت، جنایت طالبان را نادیده گرفت و حاضر شد حتا هفت تن از کارمندان طلوع را که اکثر شان مربوط به قوم خودش (هزاره) بودند، را پلید و ولد زنای امریکایی بخواند اما برای فرد انتحاری دعای بهشت برین کند. هیچ کسی باور نمی‌کرد هما با گذشته‌ی نیک به اعتماد و رأی مردمش با حمایت از طالبان، این گونه خیانت کند. البته که افراد معلوم الحالی مثل هما زیاد هستند که هر از گاهی صدای شان را به حمایت از طالبان بلند می‌کنند. عمر زاخیلوال یکی از کسانی است که با ممنوعیت برگزاری مراسم فاتحه برای ملا عمر از سوی حکومت، اظهار ناراحتی کرد.
از آوانی که هما سلطانی ادعای آوردن ملا عمر در پارلمان را طرح کرد تا این‌که رسماً از طالبان حمایت کرد، نه پارلمان و نه هم حکومت، هیچ یک جز به استهزا گرفتن و خندیدن به هما، اقدام حقوقی و قانونی را روی دست نگرفتند. شکی وجود ندارد آن‌چه را هما سلطانی مطرح می‌کند بر خلاف مصالح و به تمام معنا ضد مردم و حکومت و قانون است. اما چرا حکومت دست به کار نمی‌شود؟ آیا حکومت تا اکنون در این زمینه کاری انجام داده؟ هما سلطانی یک آدم روانی است؟ اگر روانی است که مسئولیت حکومت است تا او را از پارلمان بکشد و مداوا کند و اجازه ندهد از نهاد قانون‌گذار یک آدم روانی بیاید و چنین ادعا را مطرح کند. اگر هما از سلامت روانی برخوردار است، چرا مورد بازپرس قرار نمی‌گیرد؟

دیدگاه‌های شما
  1. احمد مالستانی ازکویطه
    هما در کویطه معلم کورس زبان انگلیسی بود. خواستگاری داشت که هما موافق ازدواج با او بود تا از شر مادر وپدرش بی غم شود. خواستگار در خارج بود اما هما کرایه نشین خانه ای فامیل ان مرد بود. پدرش سرور خان پول زیاد می خواست از خواستگار ومادرش می گفت اگر هما شوهرکند من آجه می شوم در حال که آن را خوش ندارم! بعدهما راه فرار را پیشه کرد وبه ایران رفت. در مرز با قاچاقبری از جاغوری شناس شده و روانه ایران شد. قاچاق بر به نام … از جاغوری وقت که دید او پشت مردی سر گردان است از او در مسافر خانه خواستگاری کرد واورا به زنی گرفت ورفت در ورامین تهران ودر همان جا ماند وماند تا بعد ها به افغانستان امد. شوهرش بنام …. در ناروی است.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *