در معرض فروپاشی

رییس اداره امنیت ملی امریکا گفته است که افغانستان در سال 2016 با خطر سقوط سیاسی مواجه است. از نظر جمیز کلپر حکومت افغانستان با تهدید جدی کمبود منابع روبه‌رو است، میزان حملات طالبان شدت گرفته و نیز همگرایی سیاسی در افغانستان نزول کرده است. فقدان هماهنگی سیاسی، منازعه میان مقامات بر سر قدرت و چالش‌های اقتصادی از عمده مواردی است که به گفته‌ی این مقام امریکایی منجر به فروپاشی سیاسی در افغانستان خواهد شد.
اظهار نظر جمیز کلپر در باب سقوط سیاسی افغانستان چقدر واقع‌بینانه است؟ به راستی، نظام سیاسی در شرف فروپاشی قرار دارد؟ سقوط سیاسی چگونه است؛ به‌دست طالبان فرو می‌پاشد یا در سیاه چال‌های دیگری می‌افتد؟
مقامات کشورهای خارجی و مشخصاً امریکایی‌ها که از حامیان اصلی نظام سیاسی در افغانستان به شمار می‌روند، همیشه در اظهار نظرهای شان محتاطانه عمل کرده‌اند. آن‌ها به سادگی حاضر نیستند از امری صحبت کنند که برای دولت افغانستان تلخ و برای مخالفین آن خوشایند تمام شود. از این نظر صحبت از سقوط و فروپاشی سیاسی در افغانستان از زبان یک مقام بلند پایه‌ی امنیتی امریکا ضمن آن‌که کم سابقه است ریشه در واقعیت‌های افغانستان هم دارد. به این شرح:
اول، حکومت وحدت ملی بر مبنای یک توافق‌نامه‌ی سیاسی شکل گرفت. نزدیک به دو سال از امضای چنین توافق‌نامه‌ی سیاسی می‌گذرد اما تا اکنون گام‌های مطمئن به منظور تطبیق و عملی کردن آن گذاشته نشده است. توزیع تذکره الکترونیکی قبل از برگزاری انتخابات که یکی از موارد توافق‌نامه‌ی سیاسی بود، بدون آن‌که عملی شود از روند و دستور کار حکومت خارج شد. انتخابات پارلمانی و شوراهای ولسوالی‌ها به موقع برگزار نشد، اصلاحات انتخاباتی عملی نشد، تااکنون هیچ‌گونه آمادگی برای برگزاری لویه جرگه گرفته نشده است. سرنوشت و آینده‌ی نظام به اجرایی شدن یا نشدن توافق‌نامه‌ی سیاسی گره خورده است. اگر توافق‌نامه‌ی سیاسی را به‌عنوان یکی از عناصر ثبات یا سقوط در نظر بگیریم، نظام پا به بام سقوط گذاشته است.
دوم، حملات طالبان به‌صورت کم سابقه شدت گرفته و این گروه اکنون به‌عنوان یک خطر جدی مطرح است. طالبان پس از سال‌ها قندوز را به‌صورت موقف به‌دست گرفتند و اکنون در ولایت بغلان و هلمند نبرد شدیدی را علیه دولت به راه انداخته‌اند. تنها هلمند، بغلان یا قندوز نیست بلکه طالبان اکنون 30 درصد خاک افغانستان را زیر کنترل دارند. این در حالی است که حکومت وحدت ملی سرگرم گفت‌وگوهای چهارجانبه برای تدوین نقشه صلح است. رییس اداره امنیت ملی امریکا هم گفته است طالبان آشتی‌ناپذیر هستند و به نظر او شاید تلاش‌ها برای مذاکره با طالبان نتیجه ندهد. این در حالی است که امریکا خود بخشی مهمی از گروه هماهنگی گفت‌وگوهای چهارجانبه است. بنابراین، وضعیت به نفع طالبان رقم خورده است و با گرم شدن آب و هوا احتمال بسیار وجود دارد که طالبان میزان حملات شان علیه دولت را افزایش دهند.
سوم، اختلاف میان سران حکومت اما جدی است. ارگ و اجراییه بر سر تقسیم پنجاه پنجاه قدرت باهم مشکل دارند. ظاهراً اشرف غنی حاضر نیست تن به تقسیم پنجاه پنجاه قدرت بدهد چنان‌که این مسئله منجر به تنش‌های شدید لفظی و باعث بروز اختلاف میان عبدالله و غنی شده است. تقسیم مساویانه قدرت تمام مشکل نیست. تفسیرهای متضاد از توافق‌نامه‌ی سیاسی و هم‌چنان اجرایی شدن آن یک معضل عمده است. به گونه‌ای که ریاست اجراییه بارها سرنوشت حکومت را به اجرایی شدن یا نشدن توافق‌نامه‌ی سیاسی ارجاع داده است. از یک طرف حکومت بر اساس توافق‌نامه‌ی سیاسی شکل گرفت اما این توافق‌نامه‌ی سیاسی ظرفیت و استعداد فروپاشی نظام را هم دارد. اختلاف میان سران حکومت تنها مربوط به غنی و عبدالله نمی‌شود بلکه نارضایتی در میان رده‌های بالای حکومت هم وجود دارد. جنرال دوستم به دلیل نارضایتی از غنی مدت‌ها در جلسات حکومت حاضر نشد و حتا سخن از کناره‌گیری جنرال دوستم به میان آمد. به عبارتی، اختلاف نظرها میان سران حکومت خطر نسبتاً جدی‌تری نسبت به دیگر مواردی که ممکن است نظام را با سقوط مواجه کند، به شمار می‌رود. این‌که اختلاف میان حکومت و نخبگان سیاسی به چه میزان است، مسئله‌ی پیچیده است و جای تأمل دارد.
چهارم، حکومت وحدت ملی هرچند که بر اساس تصمیم، رأی و اداره مردم شکل نگرفت اما عنصر مردمی نقشی مهم در چگونگی ثبات سیاسی و یا سقوط نظام دارد. نظرسنجی‌هایی که تا اکنون و در زمان‌های متفاوتی صورت گرفته، حکایت از نارضایتی گسترده مردم از حکومت وحدت ملی دارد. نگرانی‌های مردم ریشه‌ها و عوامل مختلف دارد. ناامنی، شرایط بد اقتصادی، رشد چشمگیر مهاجرت و افزایش بیکاری از این جمله اند. مردم از شاخص‌های اصلی حکومت‌های دموکراتیک به شمار می‌رود و حکومت وحدت ملی از فقدان این سرمایه رنج می‌برد. با توجه به نظرسنجی‌ها، حکومت در افکار عمومی سقوط کرده است. در وضعیتی که حکومت مشروعیت مردمی نداشته باشد و نارضایتی مردم از حکومت گراف بالایی را ترسیم کند، سخن گفتن از فروپاشی سیاسی واقع‌بینانه است. دو زمستانی را که حکومت پشت سر گذاشته، برق کابل به صورت دوامدار قطع شده است. در حال حاضر 30 درصد اراضی کشور به‌دست طالبان و کابل پایتخت در تاریکی محض سقوط کرده است.
با این همه، فروپاشی کامل نظام یک احتمال است. هنوز زمان برای سران حکومت به سر نیامده است. فرصت هم‌چنان وجود دارد، و اگر مسئولین متوجه اوضاع شوند و به وعده‌هایی که به مردم داده‌اند عمل کنند، نظام را از دام سقوط نجات خواهند داد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *