بی‌رحم‌ترین طالب

دیلی بیست/ سامی یوسف زی +
ترجمه: معصومه عرفانی


افغانستان به‌خاطر حضور شخصیت‌های بی‌رحم در این کشور از مدت‌ها قبل شناخته‌شده بوده است – قاتلان وحشی، شکنجه‌گران، قتل‌عام‌گران (اگر این هم یک کلمه است)، و انجام‌دهندگان جنایت علیه بشریت، از جمله در برابر تعداد بی‌شماری از افغان‌ها.
در دهه‌ی 1990، ملا دادالله در میان همه به‌عنوان بدترین و ظالم‌ترین درنظر گرفته می‌شد. او یک روستای کامل را می‌سوزاند و چنین به نظر می‌آمد که به هیچ‌چیزی غیر از کشتن فکر نمی‌کند، حتا کشتن نوزادان – جرمی که باعث شد رهبر طالبان ملا عمر، در سال 1997 دادالله را اخراج کند.
زمانی که دولت طالبان پس از حمله‌ی نظامی به رهبری ایالات متحده، در دوران پس از 11 سپتامبر سال 2001 و حملاتی که توسط القاعده بر ایالات متحده که آن زمان در افغانستان مستقر بود، دادالله بازگشت. در سال 2006، او با تقلید از شیوه‌های وحشیانه‌ی ابومصعب الزرقاوی در عراق، شروع به قطع سرهای کسانی کرد که به‌عنوان دشمن و کافر می‌شناخت.
ملا دادالله در سال 2007 و در یک عملیات به رهبری سازمان سیا در ولایت هلمند در نزدیکی مرز افغانستان و پاکستان کشته شد.
اما یک گفته‌ی قدیمی در این کشور هست که ظلم و ستم همیشه جایگزینی پیدا می‌کند، و اکنون ما به روشنی می‌توانیم بگوییم چه کسی جایگزین او شده است.
جانشین ملا دادالله در وحشی‌گری به‌نام پیر آقا شناخته می‌شود؛ یکی از فرماندهان نسبتاً کم‌رتبه‌ی طالبان که به‌سرعت درحال تبدیل‌شدن به نماد وحشت و ظلم است که هرکسی را جرأت به‌چالش‌کشیدن یا انتقاد از سازمان، با به‌شکل دقیق‌تر گروه خود او را داشته باشد، هدف قرار می‌دهد.
پیر آقا، رییس نیروهای واکنش سریع طالبان است که به‌تازگی علیه جنگ‌جویانی در جنوب افغانستان که به ابوبکر البغدادی، خلیفه‌ی گروه به‌اصطلاح دولت اسلامی عراق و سوریه که به‌نام داعش شناخته می‌شود، مستقر شده است.
در آن جنگ، پیر آقا نشان داد از دیگران متمایز است و این تفاوت تا آن حد بود که توجه ملا منصور را جلب کرد؛ کسی که خود را به‌عنوان جایگزینی برای ملا عمر و در نقش رهبر ارشد طالبان تحمیل کرده بود. منصور، پیر آقا را به‌عنوان نماینده‌ی خودش در جنگ با داعش و هر گروهی که در مقابل «امیر مومنان» می‌ایستد، منصوب کرد.
اما نخستین ادعاهای پیر آقا در شهرت به بی‌رحمی زمانی بود که او سال گذشته تقریباً تمام اعضای خانواده‌ی ملا دادالله شامل برادر کوچک‌ترش را، در زابل به قتل رساند.
یکی از بزرگان افغانستان در آن‌جا، به خبرگزاری «دیلی بیست» گفت که «خدا می‌کشد، و ظالم از شر ظالم خلاص می‌شود… چه کسی باور می‌کند که تمام اعضای خانواده‌ی سمبول ظلم و ستم طالبان، توسط یک ظالم دیگر به‌نام پیر آقا کشته شوند».
مهمم (muhamam) خان کاکر، یکی دیگر از بزرگان محلی که برای آزادی برادرش از زندانی تحت نظر پیر آقا تلاش کرده بود، چندین بار او را ملاقات کرده بود. کاکر به خبرگزاری «دیلی بیست» گفت: «او ریشی بلند و تیز، سبیل بلند، بدن چاق و چشم‌هایی به رنگ خون دارد».
او ادامه داد: «من هرگز چنین شخصیت وحشتناکی را در تمام زندگی 60 ساله‌ام ندیده بودم… او در پوست یک انسان زندگی می‌کند، اما در درون او یک حیوان خطرناک وجود دارد. او به کتک‌زدن و کشتن زندانیان عادت دارد و به آن‌ها مانند یک پرنده‌ی شکاری حمله می‌کند… پسران جوان روستا از 8 تا 12 سالگی، و بزرگ‌سالان تا سن 80 سالی، دست‌های‌شان به زنجیرهای آهنی به پشت بسته می‌شد و به پشت یک کامیون پرتاب می‌شدند».
مردی از روستای سلنگ که نمی‌خواست نامش را بگوید، گفت: «پیر آقا تمام افراد روستای ما را دستگیر کردند، چرا که برادر ملا دادالله یک شب را در آن‌جا گذرانده بود. ما تحقیر شدیم و کتک خوردیم و نیمه‌شب در سرمای منجمدکننده پرتاب شدیم».
باتوجه به گفته‌های یک روستایی دیگر که نمی‌خواست نام واقعی‌اش فاش شود، «حدود 1500 نفر از مردم محلی توسط پیر آقا دستگیر شدند، تنها به این دلیل که به قبیله‌ی ملا دادالله، کاکر، متعلق بودند».
یکی دیگر از روستاییان که خود را امیر شاه معرفی کرده بود، گفت: «هر شب ما به اطفال خود می‌گفتیم که به خواب بروند، اگرنه پیر آقای می‌آید و آن‌ها را می‌خورد. کودکان بی‌نوا هم سرهای خود را در پتو می‌پیچاندند».
امیرشاه می‌گوید: «بگذارید به شما بگویم که وقتی ما توسط پیر آقا دستگیر شده بودیم چه دیدیم. ما در بازداشت پیر آقا بودیم، مردی چاق و قد بلند که فرمانده‌ی طالبان بود. آن زمان کسی رفته بود و به پیر آقا گفته بود یک عالم دینی پاکستانی، به نام مفتی ابوذر، می‌خواهد به طالبان تسلیم شود».
مفتی ابوذر با چچنی‌ها و ازبک‌ها و تعدادی دیگر از کسانی که به داعش وفادار بودند همراه بود، اما او تصمیم گرفته بود که به پیر آقا بپیوندد و به او گفت می‌خواهد از داعش و البغدادی جدا شود.
پیر آقا به او گفت: «درست است، برو خانواده‌ات را از روستاهای تحت کنترل داعش بیرون بیاور».
مفتی ابوذر رفت و آن روز بعدازظهر با دو زن و نه فرزندش، از جمله دو کودک خردسال، به سمت پایگاه راه افتاد.
«پیر آقا لبخند زد و گفت: خب اجازه بدهید او عبور کند، بعد به یکی از مردانش دستور داد تا ماشینی را که خانواده‌ی 11 نفره‌ی او شامل مردان و زنان، راکت‌باران کنند».
امیرشاه گفت: «من برای همیشه از طالبان نفرت خواهم داشت. خیلی متاسفم که تا چند ماه قبل از طالبان حمایت می‌کردم. من فکر می‌کردم آن‌ها سربازان خدا هستند. بعد از دین این ماجرا من باور دارم آن‌ها شیطان و دشمن خدا هستند».
به گفته‌ی یک رهبر ارشد طالبان، پیر آقا حدود 1200 جنگ‌جوی طالب در سراسر ولایت‌های زابل، ارزگان، لوگر، میدان و غزنی تحت فرماندهی خود دارد.
برای مردم افغانستان این غم‌انگیز است که می‌بینند تقریباً 15 سال بعد از مداخله‌ی ایالات متحده و اروپا، چنین جنایت‌کارانی آزادانه می‌گردند و به‌نظر می‌رسد قادر به انجام هرکاری که می‌خواهند در این منطقه هستند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *