A coalition force member stands on top of a hill watching a snow-covered mountain range in Kabul province, Afghanistan, March 1, 2013. (U.S. Army photo by Sgt. Matthew Freire)

پیشنهادی در رابطه با افغانستان: هیچ‌کاری انجام ندهید، فقط آن‌جا بمانید

فارین پالیسی/ توماس ای. ریکز +
ترجمه/ معصومه عرفانی


برخی از مشاوران امنیت ملی، رییس‌جمهور اوباما را تشویق می‌کنند تا پرسونل نظامی آمریکا را بعد از مهلت تعیین‌شده توسط خود او نیز در افغانستان نگه دارد. براساس برنامه‌ی قبلی قرار بود تمام نیروهای آمریکایی، به ‌غیر از 5500 نفر تا پایان سال جاری از افغانستان خارج شوند. پیروزی‌های اخیر طالبان در این کشور، مقامات نظامی ارشد را نگران کرده است که طرح خروج نیروها، تلاش‌های جاری برای تقویت ارتش افغانستان و حمایت از دموکراسی هرچند نوپا و ناقص در این کشور را که از همان آغاز حمله‌ی آمریکا در افغانستان آغاز شد، تضعیف کند. تعداد نیروهایی که باقی می‌مانند اهمیت بسیار کم‌تری نسبت به سوالی دارند که هرگز پاسخ داده نشده است: چه پایانی برای افغانستان پیش‌بینی می‌کنیم؟ دقیق‌تر این‌که آیا اصلاً چشم‌اندازی در این کشور وجود دارد؟ در حقیقت، دیدگاه‌های متفاوتی در این زمینه وجود دارد. مسئله‌ی اصلی این است که رییس‌جمهور بعدی آمریکا می‌خواهد کدام‌یک از چشم‌اندازها را دنبال کند و این‌که آیا رییس‌جمهور فعلی ابزاری برای پیگیری آن باقی می‌گذارد؟
نخستن چشم‌انداز، ادامه‌ی وضعیت کنونی است. افغانستان امروز، شباهت زیادی به وضعیت چین، پیش از مداخله‌ی جاپان در دهه‌ی 1930 دارد. در آن زمان، این کشور تا حد زیادی میان دولت ملی آن کشور که توسط بیشتر کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده بود، کمونیست‌های مائو، و جنگ‌سالاران متعددی که تنها زمانی که نفعی به آن‌ها می‌رسید به دولت مرکز وفادار بودند، تقسیم شده بود. هم‌چنین در آن‌جا نیروهای خارجی قدرتمندی نیز حضور داشتند، شامل آمریکایی‌ها که برای محافظت از منافع مختلف ملی خود در آن کشور بودند و آشکارا از دولت ملی حمایت می‌کردند. یکی از اهداف اعلام‌شده‌ی شورشیان مائو، خلاص‌شدن از شر بیگانگان بود. هیچ‌کدام از جناح‌های چینی به‌ حدکافی قوی نبودند تا بر دیگران غالب شوند. وضعیت موجود در آن زمان برای ایالات متحده قابل قبول بود و دولت روزولت اعتقاد داشت که هزینه‌ی نگهداری چند هزار نیروی دریایی، سرباز و تفنگ‌دار در «ایستگاه چین»، ارزشش را دارد. چنین بن‌بستی، در اساس همان چیزی است که تعداد بسیاری در پنتاگون به‌ عنوان آینده‌ی قریب‌الوقوع افغانستان می‌بینند، پیش از آن‌که تمام طرف‌ها، در مذاکرات صلح به توافق برسند.
وضعیت موجود اگرچه ایده‌آل نیست، اما تقریباً بهترین وضعیتی است که ما می‌توانیم تا زمانی که رییس‌جمهور جدید با دیدگاه‌های خودش قدرت را به‌دست می‌گیرد، به آن امیدوار باشیم. در طول دوازده ماه گذشته، نرخ تلفات نظامیان آمریکایی در افغانستان، تقریباً برابر با تعداد تلفات نظامیان در هاوایی بوده است.
چشم‌انداز دوم، متعلق به طالبان است. آن‌ها نیز همانند کمونیست‌های مائو در چین در دهه‌ی 1930، خواستار خروج تمام نیروهای خارجی هستند. طالبان این مسئله را به‌‌عنوان پیش‌زمینه‌ی تقاضاهای طالبان قبل از ورود به هرگونه مذاکرات صلح مطرح کرده‌اند. باتوجه به خروج برنامه‌ریزی‌شده‌ی آمریکا، در حال ‌حاضر طالبان هیچ دلیلی برای مذاکره نمی‌بینند، چراکه آن‌ها امیدوارند رهبر آمریکا روند خروج را تکمیل کند. از دیدگاه طالبان، چنین به ‌نظر می‌رسد که این گروه دست بالا را دارند و وضعیت به نفع آن‌ها است. بااین‌حال، آن‌ها یک مشکل جدی دارند. یکی از اصلی‌ترین نیروهای نظامی خارجی در این کشور، طرف‌دار خود این گروه است. طالبان هرگز تقاضا نکرده‌اند که باقی‌مانده‌ی نیروهای القاعده کشور را ترک کنند و این نیروها قطعاً خارجی هستند. هم‌چنین حضور جهادی‌های خارجی یکی از دلایلی بود که در همان ابتدا ایالات متحده به افغانستان حمله کرد. از طرف دیگر، حضور داعش بسیار خطرناک‌تر از القاعده است.
داعش نه تنها یک نیروی خارجی در افغانستان است، بلکه‌ خواستار بیعت مردم با خلیفه‌ی این گروه در شهر رقه‌ی سوریه هم است. در صورتی‌که، و زمانی‌که، این گروه در نهایت به پیروزی دست یابد، داعش افغانستان را به‌عنوان بخشی از ولایتی می‌بیند که به نام خراسان شناخته می‌شود. اما اگر افغان‌های خودمختار نپذیرفتند در برابر ملکه ویکتوریا سر خم کنند، دشوار است تصور کنیم آن‌ها یک حکومت خارجی دیگر را بپذیرند، حتا اگر ادعا کند که این حکومت از حضرت محمد به ارث رسیده است.
علاوه بر جنگ‌جویان خارجی، عناصر دیگر طالبان هستند که از جنگ بهره می‌برند. شبکه‌ی حقانی در امتداد مرز پاکستان، سود خوبی از این درگیری‌ها می‌برد. در شمال غرب، جایی که من بیشترین زمان حضورم در افغانستان را در آن سپری کردم، افرادی که خود را طالب می‌نامند، زندگی‌های خوبی را از طریق تجارت مواد مخدر با همکاری با چندین جنگ‌سالار از اتحاد شمال ساخته‌اند. صلح به‌ معنای تکمیل سرک حلقوی در شمال غرب و توانایی نیروهای امنیتی افغانستان برای به‌دست‌آوردن کنترل در آن منطقه است و این خطر حاکمیت قانون و نظم را در پی دارد. هیچ‌کدام از این موارد برای تجارت مواد مخدر خوب نخواهد بود. به‌عبارت دیگر، ممکن است طالبان مرکزی در بیرون برای مذاکرات صلح گفت‌وگو کنند، اما در درون گرفتار جنگ باشند. در این درگیری، ممکن طالبان مرکزی در حقیقت از نیروهای هوایی آمریکایی و نیروهای ویژه در جنگ علیه جهادی‌های خارجی حمایت کنند.
و اکنون به چشم‌انداز سوم می‌رسیم که مربوط به دولت افغانستان است. خود این دولت گرفتار اختلافات جناحی داخلی است. باوجود حضور نیروهای نظامی ناتو و آمریکایی، کابل نیز دیدگاه خود را دارد. این دولت سقوط نخواهد کرد، اما به‌ احتمال زیاد هم‌چنان مناطقی را در محله‌هایی که اکثریت آن‌ها پشتون هستند، در امتداد مرز افغانستان-پاکستان، از دست خواهد داد. تعداد اندکی بر این باور هستند که دولت هرگز بتواند آن بخش از «پشتونستان» را که در طرف افغانستان خط قدیمی دیورند قرار دارد تحت کنترل در بیاورد، همان‌گونه که امیدی وجود ندارد پاکستان بتواند جمعیت پشتون را در طرف پاکستان این خط کنترل کند. به‌عبارت‌دیگر، بسیاری در کابل باور دارند که هرگونه توافق صلحی در واقع تفاوت چندانی با وضعیت کنونی نخواهد داشت، به جز این‌که سطح فعلی آتش‌باری تغییر خواهد کرد و آن‌ها خود را در نقطه‌ای خواهند یافت که در هدفی مشترک با طالبان، علیه جهادی‌های خارجی مبارزه می‌کنند.
این وضعیت بغرنجی است که اکنون در مقابل رییس‌جمهور اوباما قرار دارد. رییس‌جمهور در اصل می‌خواست به وعده‌های خود در مبارزات انتخاباتی، در رابطه با پایان جنگ ما در عراق و افغانستان، جامه‌ی عمل بپوشاند. اما کشتی در مسیر خود حرکت کرد و او مجبور است شهرت را در حوزه‌هایی دیگر حفظ کند. اگر آقای اوباما تعداد نیروها را به سطحی کم‌تر از آن‌چه توسط پنتاگون توصیه شده است کاهش دهد و تمام تجهیزات نظامی به جنوب منتقل شوند، شهرت او در افغانستان به‌طورکامل منفی خواهد بود. اگر او تعداد نیروها را دست‌نخورده بگذارد و نیروها در زمانی که قدرت را به جانشین خود تحویل می‌دهد در سطح کنونی باقی مانده باشد، او می‌تواند بگوید که در حکومت او همه‌چیز به ثبات رسیده بود و دیگر کسی فریاد نخواهد زد «اوباما افغانستان را باخت». هم‌چنین او می‌تواند چنین ادعا کند که شرایط خوبی برای دستیابی به توافقات برای رییس‌جمهور بعدی روی میز گذاشته است.
تصمیم انجام‌ندادن هیچ‌کاری، هنوز یک تصمیم است. بهترین‌ توصیه‌ای که هرکسی می‌تواند در مورد افغانستان در دوران حکومت رییس‌جمهور به او ارائه دهد این است: «هیچ کاری انجام ندهید. فقط آن‌جا بمانید».

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *