«حضرت صاحب» شمشیر کشید، آیا رییس جمهور به بیراهه رفته؟

رحمت الله ارشاد


همه به یاد داریم که رییس جمهور غنی، در نخستین سخنرانی خود پس از اعلام نتیجه انتخابات، گفته بود: اگر من به بیراهه رفتم، زبان هم‌چون شمشیر حضرت صاحب هست که ما را به راه راست بیاورد. (نقل به مضمون) و نیز به یاد داریم که حضرت صبغت الله مجددی، در دوران مبارزات انتخاباتی گفته بود، پس از استخاره فهمیده است که برنده شدن اشرف غنی به نفع مردم افغانستان است.
قبل از طرح گپ اصلی، بیان یک مقدمه نیز لازم است تا بدانیم مبنای سخن رییس جمهور در مورد «حضرت صاحب» چه بود؟
آقای غنی که در واقع از جایگاه یک رییس جمهور سخن می‌گفت، روش و سیستم حکومتداری خود را توضیح می‌داد. او گفت در حکومتداری از خلافای راشدین پیروی خواهد کرد. بعد روش خلافای راشدین را توضیح داد که در زمان خلافت حضرت عمر (رض) یکی از صحابی پیامبر در مسجد خطاب به خلیفه دوم مسلمین گفته بود، اگر پایش را از سنت پیامبر خدا کج بگذارد پایش را با شمشیر قلم خواهد کرد.
در این سخنرانی که اولین سخنرانی اشرف غنی بعد از اعلام نتایج انتخابات جنجالی بود، آقای غنی در واقع خطوط اساسی و روش حکومتداری خود را توضیح می‌داد. در مقام مثال و تشبیه، خود را در مقام خلیفه دوم اسلام و حضرت صاحب را در مقام صحابی کرام نشاندند. در این مسئله‌اش حرفی نداریم که به قول معروف عرب‌ها «عن مثال لا یسال» (در مثال مناقشه نیست)
با این دو یادآوری و مقدمه حالا گپ اصلی این است که حضرت صاحب زبان «چون شمشیرش» را از نیام مصلحت بیرون کشیده و مستقیماً رو به روی رییس جمهور ایستاده است. او گفته: رییس جمهور غنی تجربه حکومتداری ندارد و تاهنوز نه خدا از او راضی است نه مردم.
«حضرت صاحب» از این هم فراتر رفته و اطرافیان رییس جمهور غنی و مشخصاً کسانی را که به گفته‌ی او اطراف آقای غنی را احاطه کرده‌اند و غنی به حرف‌های آن‌ها گوش می‌دهد، «اوباش» خوانده است. لطفاً به تعبیر «اوباش» دقت کنید.
این‌که حرف‌های اخیر حضرت صاحب مجددی، استخاره خود او را نقض می‌کند یک طرف، اما حالا سوال این است که آیا «زبان چون شمشیر حضرت صاحب» هنوز برای رییس جمهور همان اهمیتی را که در دوران انتخابات و در روز پس از پیروزی‌اش داشت، دارد یا نه؟ اگر دارد، رییس جمهور دیگر نباید شک کند که به «بیراهه» رفته است. چون معنای سخنان رییس جمهور در روزی که حضرت را در چنین مقامی قرار داد، این بود که حضرت صاحب زمانی شمشیر از نیام می‌کشد که رییس جمهور به بیراهه رفته باشد. با این صغرا و کبرا که مبتنی بر منطق خود رییس جمهور است، آقای غنی یک گزینه بیشتر ندارد و آن اعتراف به کچ روی و به بیراهه رفتن و نیز از حضرت صاحب طلب راهنمایی کردن است.
حضرت صاحب هم‌چنین گفته که غنی باید فوراً اصلاحاتی را روی دست گیرد که در غیر آن اوضاع از کنترل او خارج خواهد شد.
صاحب این قلم، هرگز قضاوتی درباره درست بودن یا نبودن حرف‌های اخیر حضرت مجددی ندارد. بلکه مبنای سخن در این نوشته، جایگاهی است که رییس جمهور در نخستین سخنرانی خود پس از پیروزی در لیسه امانی به حضرت صاحب داد و در حضور حاضرین تالار و میلیون‌ها نفری که این مراسم را از تلویزیون‌ها می‌دیدند، تعهد کرد که زبان حضرت صاحب برای او حکم شمشیر صحابی کرام را دارد و به آن گوش خواهد داد.
در آن سخنرانی آقای غنی نگفت که اگر او به بیراهه رفت، در این کشور پارلمانی وجود دارد که نظارت خواهد کرد. او نگفت که اگر او به بیراهه رفت، در این کشور نهادهای مدنی فعال وجود دارد، رسانه‌های جمعی وجود دارد و سرانجام نگفت در این کشور مردمی که در انتخابات شرکت کرده‌اند چه آن‌هایی که به او یا به عبدالله رای داده‌اند وجود دارد، بلکه به‌جای همه‌ی این‌ها، گفت اگر او کج روی کرد حضرت صاحب هست و با زبان چون شمشیرش او را به راه راست هدایت خواهد کرد.
هم به لحاظ درجه‌بندی که خود رییس جمهور غنی به‌صورت غیرمستقیم از حامیان خود کرده بود و هم با توجه به ترکیبی که در تیم تحول و تداوم دوران مبارزات انتخاباتی وجود داشت، حضرت صبغت الله مجددی، از ارکان‌های مهمی در تیم او به حساب می‌آمد.
اهمیت صبغت الله مجددی از آقای غنی به‌خصوص زمانی ملموس‌تر می‌شود که به چهره‌های عمدتاً جهادی رقیب آقای غنی در مبارزات انتخاباتی توجه کنیم. حمایت یک روحانی در حد مجددی، در واقع مهم‌ترین چیزی بود که غنی به‌عنوان یک تکنوکرات از غرب بازگشته، به آن نیاز داشت و هنوز دارد.
اگر به ریزش‌های اخیر در کمپ رییس جمهور غنی دقت کنیم، مجددی، آخرین و مهم‌ترین چهره‌ای است که به دروازه خروج از کمپ رییس جمهوری پا گذاشته است. پیش از این محمدکریم خلیلی، سید منصور نادری و انورالحق احدی، با اعلام ائتلاف‌ها و تشکل‌های جدید، به نحوی خود را به دروازه خروج از کمپ غنی کشانده بودند. با آن‌که هرکدام از این خروج‌ها به‌جای خود مهم است، اما شمشیر کشیدن «حضرت صاحب» بدون شک، آقای غنی را در موقعیت به شدت دشواری قرار می‌دهد. اگر رییس جمهور غنی اعتنایی به حرف آقای مجددی نکند، معنایش این است که حرف روز نخست او درباره آقای مجددی یک ترفند سیاسی بوده و او با این نیرنگ خواسته است روحانیت سنتی را اغفال کند. اما اگر او به حرف حضرت صاحب گوش دهد و آن را قبول کند، باید بپذیرد که به بیراهه رفته است و کسانی که مجددی آن‌ها را «اوباش» خوانده، مسبب اصلی این بیراهه روی رییس جمهور هستند.
پس در این صورت، آیا رییس جمهور از راهی که در پیش گرفته، بازخواهد گشت؟ یا او می‌تواند اطرافیانش را که حضرت صاحب از آن‌ها ناراحت است از خود دور کند؟ آیا دوری رییس جمهور از اطرافیان قدرتمندش ممکن است؟
جواب این سوالات را عملکرد آینده‌ی رییس جمهور غنی مشخص خواهد کرد، اما این روشن است که اگر آقای غنی به شمشیری که «حضرت صاحب» کشیده توجهی نکند، معنایش این است که او نیز به روی حضرت صاحب شمشیر کشیده است. در این صورت آقای غنی باید قبل از همه مقاله‌هایی را که در مورد عوامل سقوط دولت‌ها در افغانستان نوشته است، دوباره بخواند و آن‌گاه تصمیم بگیرد که در چنین وضعیتی حاضر است که به روی روحانیت سنتی و ریشه‌دار افغانستان شمشیر بکشد یانه؟ آن‌هم در شرایطی که او با بی‌توجهی به نهادهای مدنی، پارلمان و حتا بخش قابل ملاحظه‌ای از محاسن سفیدان و رهبران سیاسی سنتی، حمایت آن‌ها را از دست داده است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *