اگر برق وصل شود، مردم و حکومت وصل می‌شوند؟

اگر برق وصل شود، مردم و حکومت وصل می‌شوند؟

میثم اخلاقی


از اواخر هفته گذشته (جمعه) به این طرف بارها از زبان مقامات حکومت شنیده‌ایم که گفته‌اند «تا شام امروز برق کابل وصل می‌شود.» با گذشت چهار روز از وعده جدی مسئولان، کابل هنوز غرقِ در ظلمتِ تاریکی است. حکومت سه هفته گذشته را به این بهانه که پایه‌های منهدم شده برق زیر کنترل طالبان قرار دارد از سر گذراند. چهارمین هفته با این وعده و امید که شام امروز برق کابل وصل می‌شود، در حال تمام شدن است.
وعده‌های قطعی حکومت از وصل برق کابل تا شام امروز، آدم را به یاد حکایت چوپان دروغ‌گو می‌اندازد. حکایت چوپان دروغ‌گو را اگر زیر سقف تاریک بگذارم، از خود می‌پرسم، چه چیزی اتفاق افتاده که حکومت به مردمش چنین دروغی بگوید؟ ممکن است هدف حکومت از بیان این سخن که برق تا شام امروز وصل می‌شود فریب دادن مردم نباشد اما وقتی این نوید از آدرس‌های معتبری بیان می‌شوند انتظارها نیز بالا می‌رود و مردم آن را جدی می‌گیرند. معین ارشد امنیتی یا ریاست اجراییه که با مردم شوخی ندارند، دارند؟ حکومت می‌گوید تمام تلاش‌ها را به کار بسته است تا لین برق را وصل کند، وقتی این وعده وارد چهارمین روز می‌شود و بازهم برق نمی‌آید، آدم به فکر میزان توانایی حکومت می‌افتد. راستی تمام زور حکومت همین قدر است که حتا نمی‌تواند چند پایه برق را روی پایش ایستاد کند؟
فکر نمی‌کنم حکومت تمام توانش را صرف وصل برق کرده باشد، میزان توانایی حکومت یک طرف، می‌خواهم به پیامدهای چنین وعده‌های که حکومت به مردم می‌دهد اما وعده نویدها تحقق نمی‌یابد، اشاره کنم. تمام نظرسنجی‌های که تا اکنون راجع به میزان رضایت مندی مردم از حکومت وحدت ملی صورت گرفته نشان می‌دهد که گراف نارضایتی مردم از حکومت در حال افزایش است. چرا چنین است؟ عوامل مختلفی در بالا رفتن نارضایتی مردم از حکومت نقش دارد اما اموری مانند «برق تا شام امروز وصل می‌شود» در بلند رفتن شکایت‌ها نقش عمده دارند.
حکومت با یک سری وعده‌ها و برنامه‌ها روی کار می‌آید، اما وقتی حکومت وعده‌های داده شده به مردم را عملی نمی‌کند، و این مسئله نه یک بار یا دو بار بلکه ده‌ها بار تکرار می‌شود و هیچ یکی از نویدهای داده شده حکومت جامعه عمل نمی‌پوشد، آن‌گاه است که شکاف میان حکومت و مردم ایجاد می‌شود. شکاف میان ملت و حکومت چگونه اتفاق افتاد؟ این گونه: نه تنها یک میلیون شغل ایجاد نشد، بلکه مردم وظیفه‌ی شان را از دست دادند، نه تنها افغانستان قطب تولید در جهان نشد بلکه هنوز این کشور یکی از بازارهای پر رونق است که کالای کشورهای دیگر در آن به فروش یا به مصرف می‌رسد. اشرف غنی می‌گوید آب‌های کشور را مهار می‌کند در حالی که نمی‌تواند از چهار دروازه شهر کابل مراقبت کند. می‌گوید افغانستان را تبدیل به چهار راه اقتصاد منطقه می‌کند که از آن طریق کاروان‌های بازرگانان از این چهار راه بگذرند در حالی که قطار چین بدون آن‌که از «راه ابریشم» عبور کند در تهران توقف کرده است. اشرف غنی گفت افغانستان را تبدیل به گورستان تروریست‌ها می‌کند در حالی که عملاً طالب و داعش و دیگر گروه‌های تروریستی این خاک را برای مردم تبدیل به گورستان کرده‌اند. از تأمین امنیت می‌گویند در حالی که به نظامیان دستور می‌دهند پایگاه‌های شان را ترک و منطقه را به طالبان واگذار کنند. و ده‌ها مثال دیگر از این دست وجود دارد.
در چنین وضعیت، چگونه می‌توان توقع داشت که ملت از حکومت ممنون باشد؟ تنها مسئله نارضایتی مردم هم مطرح نیست، در پس این نارضایتی گسترده موضوع اعتبار و احترام حکومت در پیشگاه مردم و بر عکس، جایگاه مردم در نزد حکومت هم مطرح است. شکی وجود ندارد که اکنون حکومت از هر حیث، اعتبار و احترامش را نزد مردم از دست داده، اما آیا مردم برای اصحاب قدرت محترم اند؟ از شکل‌گیری حکومت وحدت ملی تا اکنون بارها و در مکان‌ها و زمان‌های مختلف اعتراض‌های مدنی گسترده صورت گرفته است و شکایت‌های زیادی به آدرس حکومت فرستاده شده است اما به هیچ یکی از این شکایت‌ها رسیدگی صورت نگرفته است. بی‌توجهی حکومت به مردم به معنای بی‌احترامی به ملت و نادیده گرفتن آن هم هست.
حالا، پس از این همه وعده و وعده خلافی حکومت، حتا اگر برق کابل وصل شود، شکاف و قطع روابطی که میان حکومت و مردم ایجاد شده است، قابل وصل نیست و این شکاف و بریدگی هر روز بیشتر می‌شود. دروغ گفتن و وعده سپردن این شکاف را بیشتر کرده است. برق وصل شود یا نشود، مسئله‌ی مهم‌تر فروپاشی اعتماد مردم نسبت به حکومت است و نارضایتی رو به رشد از عملکردهای آن.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *