پیش‌بینی سال 1395

پشم‌انداز صلح

صلح با گروه‌های مسلح به‌خصوص با طالبان، به یکی از جدی‌ترین ماموریت‌های حکومت وحدت ملی تبدیل شده. اهمیت این ماموریت را می‌توان از انتخاب پیر سید اسحاق گیلانی به‌عنوان رییس شورای عالی صلح و محمد کریم خلیلی به‌عنوان معاون ارشدش فهمید.
تا زمانی‌که به صلح نرسیده‌ایم، چند چیز برای صلح بسیار مهم است. اول چشم‌انداز صلح، چون ضرورت تلاش برای صلح از روی چشم‌انداز صلح معین می‌شود. دوم طرف صلح است، ما از روی طرف صلح قضاوت کرده و دو پای خویش را در یک چپلک صلح فرو می‌کنیم. سوم پشم‌انداز صلح است، پشم‌انداز صلح از زوایای غیرمهم و دروغناک صلح و طرف صلح سخن می‌گوید.
در مورد چشم‌انداز صلح و طرف‌های صلح، گدام‌های از سخن وجود دارد و نیازی نیست ما هم از خود را تلنبار کنیم. چند نکته‌ی مختصر در مورد پشم‌انداز صلح می‌گوییم، سپس هر کدام مصروف درد و رنج خویش می‌شویم.
پشم‌انداز صلح عبارتند از جملات و موارد زیر، به شرطی که به دقت خوانده شود:
1- طالبان و تمام گروه‌های تروریستی دیگر، سال‌هاست مصروف قتل و جنایت اند. یکی از وظایف حکومت وحدت ملی که قبلاً حکومت شخصی آقای کرزی بود، این است که با این گروه‌ها وارد جنگ شود، آن‌ها را نابود یا مجبور به پذیرش قوانین و تبعیت از قوانین کند. البته این سخن را من نمی‌گویم، قانون اساسی می‌گوید. من بد کنم چنین وظیفه‌ی سنگینی را بر شانه‌های ضعیف و چندملی‌متری اشرف غنی بگذارم. اما حکومت تا این‌جا در انجام وظیفه‌ی قانونی خویش ناتوان بوده، حالا همین ناتوانی خویش را با پرده‌ی هفت‌رنگی به نام صلح می‌پوشاند، به این امید که ملت نبیند و نفهمد اما بسوزد دل و روده‌ی بزرگان، چون همه می‌دانند.
2- حالا گیریم که صلح به بار نشست. طالبان و بقیه گروه‌های تروریستی با دولت و مردم صلح کردند، جنگ هم تمام شد. توقع طالبان از دولت و مردم این است که بخشیده شوند. سال‌ها جنایت و خشونت شان بخشیده شده و تا آخرین حد ممکن در دولت استخدام شوند.
3- کسی می‌داند طالبان در این خصوص چه فکری دارند؟ طالبان می‌گویند که برو قواره! یک چُف ساده کنیم سیر تا پیاز تان اسهال می‌شوید، آن‌وقت شما آمده‌اید و از بخشیدن یا نبخشیدن ما حرف می‌زنید؟ اصلاً شما چه کاره مملکت اید که بیایید ما را ببخشید یا نبخشید؟! این ما هستیم که در مقام بخشندگی قرار داریم نه شما که یک هفته برای رفتن به ده‌افغانان برنامه می‌ریزید و شهر را تعطیل می‌کنید.
4- حالا برویم به بخش تجارت قبل و بعد از صلح. حالا که صلح نیست، هم دولت داریم، هم چندین گروه تروریستی! یعنی حالا ما قبل از صلح قرار داریم. در دوران قبل از صلح که چهارده-پانزده سال گذشته الی حالا است، همین حکومت‌مردان فعلی که داد از صلح می‌زنند و از چشم‌انداز صلح سخن می‌رانند؛ چقدر به صلح (قانون‌مندی) باورمند و پابند بودند و خواهند بود؟ قوانین را که یکی پی دیگر نقض کردند، ما همه روزه می‌بینیم که قانون جز چماقی زورمندان بر فرق مردم عام نیست. منابع مالی را به نام معاش و مشوره چور کردند. زمین‌های مردم را غصب کردند. خلاصه به هرچه دست شان رسید، گرفت و هرکسی سر راه شان قرار گرفت، برداشت و تحویل گورستان داد. همه شریک بودند، همه رفیق! تمام این‌ها در حالی اتفاق افتاده که بخشی از مملکت ناامن و در کنترل طالبان بود. حالا اگر صلح شود، چه تغییری در کردار مقامات متصور است؟ آدم می‌شوند یا طالبان را شریک خویش کرده و مملکت‌بست غارت خواهند کرد؟ تصور کنید راه همین مقامات به معادن لاجورد، طلا، آهن، مرمر یا معادن گاز و نفت باز شوند، آن‌وقت خواهید دید که هر کدام یک ارتش استخدام کرده و تا آخرین گرامش چپاول می‌کنند یا نه؟
5- همه می‌دانیم که نه مقامات فعلی دست از نقض قوانین، زورگویی، چپاول و فساد برخواهند داشت و نه طالبان آن‌گونه که مقامات سنگین‌لوح ما می‌خواهند، حاضر به مذاکره و صلح خواهند شد. تازه من از نقش کشورهای چون امریکا، پاکستان، ایران، روسیه و چین هیچ‌چیزی نگفته‌ام. با این حساب چه خواهد شد؟ چیزی که تا حالا شده، از این به بعد هم اتفاق خواهد افتاد. بازی ادامه پیدا می‌کند. از کجا فهمیده می‌شود؟ به قول استاد سیحون (از کرامات شیخ ما این است/ خورد حلوا و گفت شیرین است)، ما حلوا می‌خوریم و می‌گوییم که شیرین بود. شما نگاهی به تشکیلات اداری، منازعه‌های جاری میان جریان‌های سیاسی-قومی و حیف و میل منابع و فرصت‌سوزی‌ها بیاندازید، خود می‌فهمید که بازی از چه قرار است.
حالا شما بگویید پشم‌انداز صلح نزدیک واقعی است یا چشم‌انداز صلح که کارشناسان اشرف غنی می‌گویند؟!

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *