یکی از زیانهای بزرگ دانشمند شدن برای من، دانشمند بزرگ شدن، این بود که حالا با هر کس که سلام و علیک میکنم میگوید من غلام اثرم غیر اثر هیچ مگوی. میگوید چرا هیچ اثری چاپ نمیکنی استاد؟ میگویم همین چیزهایی که هر روز از من میخوانید چیستند؟ میگوید نه، ما از تو کتابی گرانبها انتظار داریم.
راستاش، من وقتی صفت «گرانبها» را برای کتابهای وطنی میشنوم، هم ناراحت میشوم و هم خندهام میگیرد. بندهی خدا کتاب چاپ کرده و در محفل شیرینی خوری آن کتاب (سابق رونمایی) هر کس پشت میکروفون میرود آن اثر را اثری گرانبها میخواند. اما هیچ کس آن کتاب را نمیخرد. معلوم نیست چون گرانبهاست و بهایش را پرداخته نمیتواند نمیخرد، یا از بس ارزش معنویاش بالاست بر خود ننگ میداند که آن کتاب بزرگ را بخرد و با آلودن ارزش آن به قیمتهای این جهانی از عظمت آن بکاهد. به هر حال، برای نویسندهی کتاب مذکور همین که نوشتهاش را نخرند، فاجعه است. ملاحظات بعدی خریدار زیاد مهم نیستند. همین دیروز من دیدم که مجموعهی داستان یک نویسندهی خوب وطنی در یک کتاب فروشی معتبر کابل در کنج عزلت نشسته و هیچ کسی حتا به آن مجموعهی عزیز سلامی نمیکند. کار به جایی رسیده که حالا هفتاد- هشتاد جلد از آن مجموعه سر شانههای همدیگر بالا میشوند و به مشتری چای و دشلمه تعارف میکنند و هنوز کسی به آنها التفاتی نمینماید.
به هر حال، علت این که من اثری منتشر نمیکنم این نیست که اثر من خیلی گرانبها خواهد بود و احتمالاً خوانندگان وطنی آن را نخواهند خرید. علتاش چیز دیگری است: ببینید، من مورخ هستم و مورخ باید آثارش را خیلی دقیق و محققانه بنویسد. حتماً میگویید خوب، بنویس دیگر. دقیق و محققانه بنویس. نمیشود برادر من. دو سال شده که من میخواهم سرگذشت انتخابات اخیر ریاست جمهوری را بنویسم، نمیشود. نتیجهی انتخابات را آقای نورستانی، رییس کمیسیون مستقل انتخابات، پریروز اعلام کرده. بعد، رییس جمهور و رییس اجراییه هر روز حرفهای خود را تغییر میدهند. مورخ هم گیچ میشود. داکتر عبدالله میگفت اگر نتیجهی انتخابات مرا پیروز نشان ندهد، گردن آقای احمدزی را با دستهی ساطور خواهم شکست. حالا میگوید دستهی ساطور فرمایش داده، هنوز نساختهاند. اشرف غنی میگفت هیچ افغان از هیچ افغان برتر و کمتر نیست، حالا میگوید که قه قه قه قه قه قه قه. من تمام منابع را گشتم معنای قه قه قه قه قه قه قه را نیافتم. پیر گیلنی هم که اظهار فرمود که جنگ با طالبان ناجایز است. فردا همین آقای پیر گیلنی میگوید که ناجایز یعنی واجب. این است که بهتر است وقت گرانبهای تان را نگیرم؛ بروید قیلون تان را بکشید.