در سال نو شمسی، من تعهد کردهام که:
– به جای هر لحظه «ان شاء الله» گفتن، واقعاً خودم را تکان بدهم و نگذارم صرفاً بهخاطر این که از جمع فقرا هستم، اغنیا چپ و راست ارادهی خود را بر من تحمیل کنند.
– با اراذل و اوباش و آدمهای سر کوچه مهربانتر از آن باشم که در سال گذشته بودم. اینها کسانی هستند که یک روز نه یک روز به درد آدم میخورند.
– به وظیفهی رسمی خود پابندتر باشم و در وقتی که مثلاً باید در اتریش در مورد روابط آیندهی اتحادیهی اروپا با افغانستان مذاکره کنم، در قریهی سرچشمهی قندوز مشغول دیدار با متنفذین محل و سپس سپردن هدایات به منسوبین و منصوبین ولسوالی نباشم.
– به جای مدیریت کردن مبارزه با دشمنان وطن، خودم کلاشینکوف گرفته به پشت جبهه نروم و با چهرهی عصبانی و خاک آلود با محافظان خود عکس نگیرم.
– اگر میخواستم با یک مقام بلند پایهی دولتی ملاقات کنم، مثل آدم وقت ملاقات بگیرم و نگویم که من شوهر فلان آدم مشهور هستم (در حالی که آن آدم مشهور اصلاً ازدواج نکرده باشد).
– سر و صدا و خاموشی خود را از روی دوری و نزدیکی با مقامهای دولتی عیار نکنم. یعنی این طور نشود که اگر به من پستی دادند، چنان بمیرم که حضرت ایوب نمرده باشد و اگر پستی ندادند چنان با غوغاییان محشور شوم که عرش خداوند به لرزه بیفتد.
– دیگر هرگز کسی را «از تبار آزادگان» نخوانم، چون هرکسی را که از تبار آزادگان گفتیم مجبور شد از قدرت فاصله بگیرد و شب و روز در فیسبوک مزخرفات بنویسد.
البته تعهدات دیگری هم دارم. اما چون حیدرآباد پاکستان خیلی گرم است و مردم در فصل گرمی زیاد برق استفاده میکنند، هر لحظه برق قطع میشود. از آنجا که لپتاپ من چارج ندارد، من مجبورم لیست تعهدات خود را در همان حدی نگه دارم که چارج لپتاپ اجازه میدهد. یک رقم شبیه تعهدات دولت افغانستان است. حاکمان ما خیلی میخواهند به مردم وعدهی کافی بدهند. اما دوستان بینالمللی که کمک نکردند، مجبور میشوند در همان حد وعده بدهند که اگر عمل هم نکردند، کسی زیاد ناراحت نشود. سال نو تان مبارک.