از نبردهای فیسبوکی و تظاهرات حامیان عبدالرشید دوستم، معاون اول ریاست جمهوری و هواداران عطامحمد نور، سرپرست ولایت بلخ معلوم میشود که تصاویر شهید احمدشاه مسعود در فاریاب و تصاویر آقای دوستم در مزار از بلندا به زمین کشانده شده است. پاره و پایین کردن تصاویر رهبر فقید تاجیکان و رهبر اوزبیکان از بیلبوردهای تبلیغاتی شهرهای فاریاب و مزار شریف برای هر دو طرف به مثابهی هتک حرمت تلقی شده و منجر به موضعگیری شده است. اینکه جنرال دوستم در پاره کردن تصاویر احمدشاه مسعود دستی ندارد و جنرال عطا در پاره کردن تصاویر آقای دوستم، جای هیچ شکی نیست. این دو رهبر نه در این حد سخیف اند و نه در پی سنگرگیری، هرچند که رقابت خودشان را دارند. خُب چه کسانی تصاویر شهید احمدشاه مسعود را در فاریاب و چه کسانی تصاویر جنرال دوستم را در مزار پاره کردهاند؟
پاسخش روشن است. همانهاییکه در حکومت صندلی گرم و نرمی دارند اما تروریستان را به شمال منتقل میکنند! شمال بدون شک در معرض تهدید جدی است. این تهدید با ایجاد فاصله و تنش میان اقوام ساکن در شمال جدیتر هم میشود. آنهاییکه در صدد خلق بحران اند، خوب میدانند که مردم را از کدام سوراخ بگزند تا زودتر فلج کنند. هیچ حربهای موثرتر از دامنزدن به مسایل قومی در این راستا نیست. برای برانگیختن احساسات قومی باید به ارزشهای اقوام حمله کرد. پس خیلی دقیق و سنجیدهشده است که تصاویر شهید احمدشاه مسعود را در فاریاب پاره کنند تا حساب این هتک حرمت به پای جنرال دوستم واریز شود و تصاویر جنرال دوستم را در شهر مزار پاره کنند تا نشانهها به سوی آقای نور بروند. با این کار، احساسات تاجیکها و اوزبیکها را خدشهدار میکنند. رویارویی اوزبیکها و تاجیکها در شمال، بهترین وسیله برای خلق بحران و سقوط شمال در کام ناامنیهای مداوم است.
هر دو جنرال شمالی، آقای دوستم و آقای نور، بارها از طرح ناامنسازی شمال با حمایتهایی از درون نظام سخن گفته، حالا هر دو جنرال بهعنوان رهبران قومی مکلف به خنثاسازی این طرح اند. رقابت سیاسی و اقتصادی نباید آنها را در صف دشمنی مسلحانه و قومی قرار بدهند. اما آنچه از پی پارهکردن تصاویر آقایان مسعود شهید و دوستم رشید به بازار کشانده شد، رسوایی اندیشه بود. هر دو طرف ادعا دارند که پایین و پارهکردن تصاویر کار افراد ناشناس است اما بازهم به تظاهرات رو آوردند و این تظاهراتها را هرقدر هم که ماست عدالتخواهی بمالیم، بازهم مانور قدرت دو طرف برای به رخکشیدن قدرت هم به همدیگر است.
حالا در این بگیر و نمانها و خطرهاییکه متوجه شمال اند، جای اندیشه بدرقم خالی است، هرچند که در کل افغانستان جای اندیشه خالی است. شما هیچ شهر و هیچ ولایتی را نخواهید یافت که در آن بنرها و تابلوهای بزرگ از رهبران و بزرگان قومی به رخ مردم کشانده نشوند. تنها فرق یک ولایت با ولایت دیگر، هویت قومی ساکنان همان ولایت میتواند باشد. الا در ولایتهای (نظیر کابل) که تمام اقوام حضور دارند، بیلبوردهای شهر بر حسب قدرت هر قوم تقسیم خواهد شد و عکس رهبران قومی جادهها و بلنداها را دیکور خواهند کرد.
ظاهراً توجیه نصب بیلبوردهای رهبران در گسترهی شهر و جاده و میدان، ادای دین و اعادهی حرمت آنها اند. به همین خاطر هرچه تعداد بیلبوردهای یک رهبر بیشتر و بزرگتر باشد، دوستدارانش مفتخرتر اند. اما آنچه که عکسها و بیلبوردها نمیتوانند همان ادای حرمت و اعادهی قدرت است. حالا فرض بگیرید که روی بام هر خانه از کابل گرفته تا بلخ و از بدخشان گرفته تا غزنی یک تابلوی 10X20 متری از قهرمان ملی کشور یا جنرال دوستم یا عطا محمد نور باشد، آیا تهدیداتی که متوجه شمال اند را رفع خواهد کرد؟ آیا فقر اقتصادی شمالیها را رفع خواهد کرد؟ آیا به دانش و خرد مردم خواهد افزود؟ آیا امید واقعی به زندگی را افزایش خواهد داد؟ جواب تماماً نه است. اما اگر تابلویی در فاریاب یا بلخ پاره و به زیر کشانده شود، جمعی را خیلی زود آمادهی حرمتشکنی میکند. چرا؟ چون ما جای خالی خرد و اندیشه را با تابلوها پر کردیم، در مستی کذایی غرقیم و دنیا را پاتوق شخصی خویش میخوانیم. وقتی ما چنین باشیم، کور شود دشمنی که آتش میان ما نیافروزد و خودش از بلندای دور، خیر درو نکند.
برای همین است که مسئولیت جنرال دوستم و عطا محمد نور بهعنوان دو متنفذ و مقتدر قومی در شمال کشور، مهار آتشافروزیها و سوختن هواداران حساس است نه دفع و به زیر کشاندن یکدیگر. سقوط یکی از این دو، پلهای برای صعود دیگری نخواهد شد. هرکدام میدان خود و بازی خود را دارند. تنها موردی که به صورت مشترک به هردو نفع میرساند، برخورد عاقلانه و خردمندانه با مسایل، فرصتها و تهدیدها است. امیدواریم به جای تابلو و عکس، به مکثهای عاقلانه و عمل خردمندانه ارزش داده شود تا مصروفیت بیجا برای ساکنین شمال و فرصت مناسب برای دشمنان شمال ایجاد نشود.